چرا استنلی کوبریک وسواس‌گونه به رنگ قرمز علاقه داشت؟

کوبریک در طول زندگی هنری‌اش، غالبا با شکست‌های مداوم در برداشت مفاهیم از آثارش دست و پنجه نرم می‌کرد و شدیدا از اینکه درباره‌ی مفهوم و فلسفه‌ی آن‌ها کنجکاوی شود متنفر بود و در بعضی مواقع، درک آثارش را با یک موسیقی محبوب مقایسه می‌کرد. در حالی که مضامین قوی رئالیسم، آسیب‌پذیری و طنز تاریک در فیلم‌هایش کاملا محسوس بود، کوبریک معتقد بود که شهود بیننده است که مفهوم و فلسفه‌ی کارش را تعریف می‌کند و می‌گفت: «احساسات و ناخودآگاه بیننده بیشتر از عقل و منطق آن‌ها در درک فیلم موثر است.»

در سال ۱۹۶۰، در مصاحبه‌ای با رابرت امت جینا، كوبریک در مورد مخالفت با تحلیل آثار گذشته‌‌اش تاكید كرد: «یكی از مواردی كه همیشه هنگام پایان دادن به یك فیلم برایم دشوار است، این است كه وقتی یک نویسنده یا بیننده‌ی فیلم می‌پرسد، که آیا این همان چیزی است که واقعا در ذهنتان می‌گذشت؟» بدون تکبر دوست دارم از جمله‌ی تی اس الیوت کمک بگیرم که وقتی از او درباره‌ی شعر معروف «سرزمین بی‌حاصل» (Waste Land) پرسیدند که منظورش از این شعر چیست؟ او پاسخ داد، «منظور من همان چیزی بود که گفتم. اگر می‌توانستم به گونه‌ای دیگر آن را بگویم، حتما می‌گفتم.»

کوبریک بعدها در مصاحبه‌ای با مجله‌ی تایم، در سال ۱۹۷۵ گفت: «وقتی در ساخت فیلم چیزی را مستقیم می‌گویید، به آن اندازه که اجازه می‌دهید مردم خودشان مفهومش را کشف کنند، موثر نیست.»

از نظر کوبریک رئالیسم احتمالا بهترین راه برای به نمایش درآوردن یک بحث و ایده است. در حالی که فانتزی ممکن است در بهترین حالت با مضامینی که عمدتا در ناخودآگاه نهفته‌اند سر و کار داشته باشد.

در حالی که کوبریک اغلب اهمیت ایده‌های فلسفی و مضامین رایج را در کار خود کمرنگ می‌کرد، در حقیقت در حال ساخت فرمول‌های خاصی بود که از طریق تاثیرگذارترین آثار خود به ارمغان ‌آورد. ریشی کانریا فیلمساز، که از علاقه‌مندان و دانش‌آموزان کوبریک بوده است، یک فیلم فوق العاده با نام «قرمز؛ سوپرکات‌های استنلی کوبریک» (Red: A Stanley Kubrick Supercut) ساخت تا استفاده‌ی مکرر وی از رنگ قرمز را بررسی کند.

وی با استفاده از کلیپ‌هایی از فیلم‌هایی مانند «اسپارتاکوس» (Spartacus)، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey)، «درخشش» (The Shining)، «غلاف تمام فلزی» (Full Metal Jacket) و موارد دیگر، ما را با این دلیل که چرا کوبریک از پروژه‌ای به پروژه‌ی دیگر از رنگ قرمز استفاده می‌کرد، آشنا می‌کند. کوبریک خواه به شکل جاری شدن خون  از آسانسور هتل اورلوک باشد و یا چشم قرمز رنگ رایانه‌ی هوشمند هال (Hal) در فیلم ۲۰۰۱: ادیسه‌ی فضایی، معانی مختلفی را از طریق این رنگ در فیلم‌هایش جای می‌داد.

كانریا درباره‌ی فیلمش می‌گفت که همیشه شیفته‌ی استفاده از رنگ به عنوان یك نوع ارتباط غیركلامی بوده‌. از نظر او رنگ تاثیر روانشناختی عمیق و قدرتمندی بر ما دارد و وسیله‌ای مناسب برای تهیه‌ی زیر متن در فیلم است و همچنین می‌تواند پشتیبانی از یک موضوع خاص یا ایجاد یک حس مناسب باشد با موقعیتی که فیلمساز در ذهن دارد.

استفاده‌ی کوبریک از رنگ قرمز بسیار تاثیرگذار بوده است. نه تنها برای ایجاد فضای مناسب بلکه به این دلیل که معانی مختلفی که به رنگ قرمز نسبت داده می‌شود، بسیاری از مضامین فیلم‌های او را بازتاب می‌داد.

بسیاری از معانی نهفته در رنگ قرمز عبارتند از: مرگ، خون، خطر، عصبانیت، انرژی، قدرت ، عزم راسخ … و در مقابل همچنین شامل معانی اشتیاق، میل، عشق و عشق‌ورزی می‌شود. این یعنی تمام موضوعات برجسته در کارهای کوبریک. اما مهمتر از همه، ماهیت دوگانه‌ی رنگ قرمز که هم می‌تواند به معنای خشم باشد هم عشق، در اصل معرف قانون «یین و ‌یانگ» است (دو اصل متضاد و مکمل در دیدگاه چینی‌ها) که در کل کارهای کوبریک دیده می‌شود. یعنی مفهوم دوگانگی عشق‌ورزی و خشونت، تولد و مرگ، جنگ و صلح، ترس و آرزو.

کانریا در پایان، انگیزه‌‌اش برای ساخت این قطعه را صرفا کمک به مجموعه‌ی رو به رشد ساختارشکنی پیرامون کارهای کوبریک و تشویق مردم برای دیدن مجدد یا کشف فهرست فیلم‌های او و تفکر انتقادی درباره‌ی رنگ در فیلم عنوان کرد.

منبع:دیجی کالامگ

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا