پراید بیار، آیفون ببر
آیفون X شرکت اپل را میتوان بدون شک یکی از برترین تلفنهای همراه عرضهشده در تاریخ دانست. بسیاری از ما با دیدن این تلفن همراه عاشق آن شدیم و من با خودم فکر کردم که چطور میتوانم یکی از این آیفونها را بخرم. در اوج رویا پردازی بودم و با آیفون X خیالی به دوستانم فخر میفروختم که ناگهان کاخ رویاهایم با خواندن قیمت 1000 دلاری یا 4 میلیون تومانی برای این مدل فروریخت. بااینحال ایرانی جماعت و تسلیم شدن؟ صرفهجویی، پسانداز، شکستن قلک و هر نوع اقدام دیگری برای پسانداز 4 میلیون تومانی آغاز شد تا اینکه سرانجام تاریخ عرضه آیفون X فرارسید.
خوشحال و سرخوش به بازار مراجعه کردم و چهار میلیون تومان پول نقد را روی پیشخوان مغازه قرار داده و با افتخار گفتم: یک آیفون X به من بدهید. چهره مغازهدار با پوزخند همراه بود، او به پول نگاهی کرد و گفت: 16 میلیون و 500 هزار تومان برای مدل 64 گیگابایتی. درحالیکه دنیا دور سرم میچرخید از مغازهدار پرسیدم: مدل 256 گیگابایتی چند؟ پاسخ او سردرد و سرگیجه را بیشتر کرد: 23 میلیون تومان. با گوشی قدیمی اندرویدی خودم ماشینحساب را باز کردم و اولازهمه نرخ روز دلار را جستجو کردم، بعد با یک ضرب و تقسیم ساده فهمیدم که برای یک آیفون X باید بین 4 تا 5 هزار و 800 دلار پول بدهم.
داشتم فکر میکردم که با این پول میتوانم یک پراید صفرکیلومتر و نو بخرم و چند روز در این سردرد عجیب بودم و آهنگ وطنم پاره تنم در ذهنم پخش میشد تا اینکه پای اخبار نشستم تا ذهنم اندکی درگیر بحرانهای دیگر نقاط جهان شود. ظاهرا گوینده اخبار هم از ذهن من خبر داشت چون بعد از چند خبر از سوریه و آمریکا و چند نقطه همیشه در راس اخبار دیگر، به وضعیت آیفون X در ایران اشاره کرد. همه آن دستگاههای زیبای پشت ویترین مغازهها قاچاق بودند و کسانی که آنها را خریده بودند هم نمیتوانند در طرح رجسیتری شرکت کنند. حس شادابی وافری وجودم را فرا گرفت. قاعدتا نباید از ضرر کردن یک هموطن خوشحال میشدم ولی وقتی پوزخند مغازهدار و نگاه فخرفروشانه فردی که در کنار من با 23 میلیون نقد آماده خرید آخرین مدل آیفون بود را به یاد آوردم و با خودم گفتم خدایا، حقا که جای حق نشستهای.
در این لحظه بود که با خودم عهد کردم که دیگر دور آیفون و هر همراه گرانقیمت دیگری را خط بکشم زیرا آشفتهبازار ایران بیشتر شبیه به یک باغوحش است که تا وقتی دولت شلاق به دست نگیرد، برخی مغازهدارها میخواهند مشتری را بدرند. گوشی 500 هزارتومانی خودم را از جیبم درآوردم و دستی به روی نمایشگرش کشیدم و گفتم: «حالا حالاها باهم هستیم دوست قدیمی.»
برای کنجکاوی هم که شده به مغازه یاد شده برگشتم، چهره صاحب مغازه شبیه کشتیشکستهها بود. با اندوهی فراوان در نگاهش به سمت من آمد. من هم همراه قدیمی و عزیزم را بیرون آورده و گفتم: «یک قاب برای این دستگاه میخواهم. فقط یک قاب باقیمت عاقلانه، نه روکش طلا برای پراید.»
بااینوجود دلیل شکلگیری این پدیده چیست؟ در یکسو فرهنگ خریدوفروش در ایران است که در آن شاهد بیرحمی برخی از کاسبان نسبت به مشتریان هستیم ولی دلیل دیگر و البته تا حدی واضح این موضوع، تحریمهای نسبتا احمقانه علیه ایران است. تحریم ایران و عدم اجازه تاسیس نمایندگی اپل در کشورمان بههیچعنوان نی تواند ارتباطی به مراودات سیاسی دولتها داشته باشد ولی دولت آمریکا بهاندازهای بچگانه به این موضوع نگاه کرده است که تاسیس نمایندگی شرکتهای آمریکایی در ایران را به یک تابو بدل ساخته است. مسلما اگر نمایندگی اپل در ایران وجود داشت، مغازهدارانی که این قیمت را تعیین کرده بودند، با شکایت رسمی و پلمب شدن کسبوکارشان روبرو میشدند و همین امر نیز میتوانست پیش از آغاز، جلوی این روند را بگیرد. از سوی دیگر نیز وجود نمایندگی یعنی همراه قاچاق و تقلبی به کسی عرضه نخواهد شد و ضمانت محصولات نیز بر عهده خود شرکت سازنده خواهد بود.
پیشنهاد من برای شما خوانندگان عزیز سینا پرس هم این است که تا وقتیکه یک جنس باقیمتی غیرمعقول عرضه میشود، آن را نخرید. در طول تاریخ کسی به خاطر نداشتن آیفون و در دست داشتن یک همراه 500 هزارتومانی نمرده است. با خرید محصولاتی که با چند برابر قیمت اصلی عرضه میشوند، تنها به دلالها و فاسدان بازار فرصت سودجویی میدهید و درصورتیکه این محصولات را نخرید، آنها را مجبور به عقبنشینی میکنید.
آناهیتا عیوض خانی
No tags for this post.
خیلی ساده انگارانه و مطول و در نهایت نتیجهگیری سادهبوحانهای بود. با همین استدلال میشود گفت : شما هم در این بازی دخیل هستید . کسی در طول تاریخ بشریت از اینکه موبایل به دستش نگرفته باشد نمرده است. پس چرا ۵۰۰هزارتومان پول رایج مملکت را خرج ان کردهاید؟!