ایران زمین و ریشه‌های‌اش

دکتر محمدعلی نویدی: سرزمین ایران و فلات بزرگ ایرانویج زادگاه ریشه‌ها و تبارها و تیره‌ها بوده است، یعنی، اقلیم ایران مؤلفه‌ها و ارکان و عناصر زیست انسانی و اجتماعی و شکل گیری و تکوین فرهنگ و تمدن و تدبیر و تأثیر خود را از جای دیگر به قرض و عاریت نگرفته است، بلکه این سرزمین و مردمانش محل و مرکز تولد و زادگاه فرهنگ و تمدن و علم و اثر سرمشق و اسوه و الگو بوده است.
منظور از فرهنگ و تمدن سرمشق چیست؟ فرهنگ و تمدن سرمشق و الگو، فرهنگ و تمدنی است که برای نخستین بار «در آن و به وسیله آن مردم و سرزمین » ارکان و عناصر اصلی زندگی بشری و سامان و سازمان‌های تنظیم‌گر و پیش‌برندهآن در سطح اجتماعی و ملی و جهانی ایجاد و تأسیس شده باشد. ایران زمین، سرزمین تولدها و زایش‌ها و تأسیس‌ها و تولید‌های و بذرها و ریشه‌هاست.
ریشه‌ها همان شالوده‌ها و بنیان‌ها و فونداسیون‌ها و تکیه‌گاه‌هاست، ریشه‌ها همان پایه‌ها و اصل‌ها و اصالت‌ها و سرچشمه‌ها و سرمنشأ‌های تنه‌های تنومند و شاخ‌ها و ساقه‌های سر سبز است. ریشه‌ها علت و عامل میوه‌ها و اثرها و سایه‌ها و ثمرهاست. ریشه‌ها در واقع همان تفکر و اندیشه‌هاست و ثمرها اثربخشی آن می‌باشد. درخت ریشه‌دار و پرثمر.
ایران زمین ریشه‌دار است یعنی ریشه‌ها و بنیان‌ها در این سرزمین روییده، بالیده و بار و بر داده‌اند. آری، ایران با ریشه‌هایش در تاریخ و جهان و واقعیت زندگی انسان سربرافراشته و آشکارگی پیدا کرده و سرمشق اندیشه و مدیریت و تدبیر این ملک و مردم و سایر ملل گشته است. ایران زمین، در اصل، هویت و ماهیت مشترک فرهنگ‌ها و تمدن‌های سومر، بابل، آکد، مصر، آشور، ایلام و هند و شوش و آناتولی است.
این ماهیت و هویت مشترک همان اقلیم و سرزمینی ست که ریشه‌ها در آن روییده و بالیده است؛ این سرزمین، پارینه و پشتوانه ی فرهنگی- علمی قریب به نصف جمعیت آن دوران باستان« هخامنشیان » بوده است، این سرزمین و این دوران ریشه‌دار بیش از ۱۲۷ ولایت را در محدوده ۳۴ ساتراپی « قلمرو فرمانروایی » اداره می‌کرد. ساتراپی مادها، ایلام‌ها، خوزستان، کردستان، لرستان، هرات، بلخ و بخارا و سمرقتند و قندهار و گرجستان و ارمنستان و ترکیه و مصر و سویه و عراق و سغد و خوارزم و پارس و پارت و غیرذالک، بخشی از آن امپراطوری بزرگ و جهانی هخامنشیان بوده است.
ایران در تاریخ با چنین شکوه و عظمت و ریشه و تبار ظاهر شده است. روی سخنم با اهل تحقیق و تفکر و پژوهش است، آیا واقعیت تخت جمشید، آپادانا، نقش رستم، پاسارگاد و شوش و هکمتانه و آثار تمدنی بابل و سیلک و نظایر آن را چگونه به تحلیل و تبیین می‌نشینید؟ فرهنگ و تمدن ایران ریشه‌دار است و این ریشه‌ها هنوز اثمار و آثار خود را پیش روی ما به نمایش گذارده است و قابل تقلیل و تحلیل و فروکاهش به هیچ چیز دیگر نیست. البته ریشه شناسی سخت است، چون ریشه‌ها پنهان و پوشیده اند و در دل و نهان زمین جای دارند و از سوی دیگر ریشه‌ها همواره نیاز مند به بازشناسی و بازسازی هستند و رویش و ریزش دارند.
ایران ریشه‌دار است، زیرا، سرزمین نخستین‌ها و بذرهای رویش اولین‌هاست. نخستین خط و سنگ نبشته‌ها، نخستین تقویم خورشیدی و نوروزی ( سال ۵۰۲ )، سیستم بزرگ و جهانی حکومتی، شبکه حمل و نقل و جاده ای، سیستم پست و چاپارخانه‌ها، نظام مالیاتی، مدیریت منابع آب و آبیاری و کشاورزی، نظام مهندسی، گاه شماری، طب و پزشکی، نجوم و ستاره شناسی، نهادهای مدنی باستانی، ضرب سکه و حسابداری، نظام دبیران و دیوان و دولت، معماری و شهرسازی، شبکه راه‌ها و کاروانسراها و ارتش منظم هخامنشیان ( استناد به آثار تخت جمشید و پاسارگاد و آثار باستانی شوش و بابل و ….) بر اهل تحقیق و پژوهش و تخصص پنهان نیست که بزرگترین و معتبرترین باستان شناسان بر این فرهنگ و تمدن ریشه‌دار ایرانی مهر تأیید و تصدیق نهاده اند، همانند: ( پی یر بریان، پلوتارک، گزنفون، هرودوت، گرانتوسکی، پژوهشگران غار بیستون، کتاب زندگی و مهاجرت و کتاب تبارشناسی تفکر و غیره ).
به تصور من هزاره یکم پیش از میلاد برای تاریخ جهان و فرهنگ و علم و تمدن‌های پسین یک دوره برجسته و فوق العاده بوده است، زیرا، آن دوره، زمان رویش ریشه‌ها و شکل گیری و تکوین و تکامل هویت اصیل و اثربخش ایرانی ست. اگرچه فرهنگ و تمدن هخامنشیان خود روی شانه‌های فرهنگ و تمدن هزاره‌های ماقبل خود ایستاده یعنی این فرآیند از هزاره هفتم پیش از میلاد استمرار داشته است، لیکن، ریشه دوانندن آن‌ها در هزاره یکم و زمان هخامنشیان محقق و محصل گشته است.
اندیشه‌ای که با زندگی و شادی و خوشبختی و صلح و دوستی و آرامش و مدارا و پایندگی و همبستگی اجتماعی و طبیعی همراه و قرین بوده است. آنان که به دنبال اندیشه و علم ورزی و دانش در دوران ایران باستان هستند، ژرف بنگرند و بکاوند و از دل کاوش‌ها و کاوشگری‌ها فلسفه و اندیشه و علم و نبوغ ایرانی معلوم می‌شود، زیرا، اندیشه و ریشه ایران زمین بر آفرینشگری و تولید و تأسیس علمی و مدیریتی و خیرمند نهاده شده است نه بر تقلید و عاریت و تسلیم و تبعیت محض. ( گواه و دلیل، آثار تخت جمشید و نظیر آن) . ایران با اندیشه‌ها و ریشه‌ها و اثرها و علم و فرهنگ و تمدن خاص خود شناخته می‌شود. ایران و ریشه‌هایش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا