ارتباطات فرهنگی؛ تاریخی و هنری ایران و هند در روزگار باستان

دیروز ششم بهمن ماه برابر با ۲۶ ژانویه روز جمهوری در کشورهندوستان بود.به همین دلیل بر آن شدیم تا در یادداشتی به بررسی ارتباطات فرهنگی دو کشور باستانی ایران و هندوستان بپردازیم.

به گزارش سیناپرس،  سرزمین باستانی هندوستان با تنوع گسترده جغرافیائی و گوناگونی بی‌نظیر اقوام خود، مهد پرورش یکی از باستانی‌ترین تمدن‌های جهانی بوده که دارای ارتباطات و پیوستگی‌های بسیار پررنگی با فرهنگ و تاریخ ایران‌زمین است. باید اذعان داشت که این تأثیر و تأثر بیشتر از سوی سرزمین ایران روانه هندوستان بوده و با مطالعه تطبیقی تاریخ این سرزمین با ایران، همواره نقش پررنگ نفوذ فرهنگ ایرانی را در هندوستان شاهد هستیم. بر اساس یافته‌های باستان‌شناسی و متون تاریخی، دو سرزمین ایران و هندوستان از دیرباز دارای ارتباطات فرهنگی و سیاسی بسیار پررنگی بوده‌اند که مشابه این ارتباط را به‌سختی می‌توان در سایر تمدن‌های کهن مشاهده کرد. امروزه مطالعه بسیاری از بخش‌های هنر و فرهنگ هند بدون بررسی هنر و فرهنگ ایران امکان‌پذیر نیست.

اگرچه مهاجرت آریاییان از مسیر سرزمین ایران به هند را می‌توان نخستین ارتباط پررنگ بین دو سرزمین دانست ولی نباید فراموش کرد که این ارتباطات از روزگار پیش از آریاییان نیز بین دو سرزمین وجود داشته است.

در گزارش‌های باقی‌مانده از مورخین یونانی از قبیل هرودوت و گزنفون بارها به اتحاد و یکپارچگی دو ملت اشاره‌شده است و در طول تاریخ به‌کرات شاهد پناه بردن شاهزادگان و پادشاهان دو کشور به یکدیگر و تقاضای یاری برای مبارزه با دشمنی بیگانه به چشم می‌خورد. گاه تاریخ گواه حضور شاهزادگان هخامنشی پس از تهاجم اسکندر به ایران در هندوستان  بوده و گاه نظاره‌گر حکمرانی شاهان ایرانی در سرزمین هند است. سنتی که بیش از هزاران سال ادامه داشته و در روزگار صفوی مجدداً شاهد این موضوع و این بار پناهنده شدن پادشاه هند به دربار ایران هستیم. تکرار نام هند در کتیبه‌های باقی‌مانده از روزگار هخامنشی و نیز حضور سنگ‌نگاره هیات آورندگان هدیه از سوی هند در تخت جمشید سندی انکارناپذیر بر این حقیقت تاریخی است. در روزگاران پسین نیز در عصر اشکانی و ساسانی شاهد تصرف نواحی شمال هند توسط ایران هستیم و وجود سکه‌هایی با خط پهلوی در این سرزمین حکایت از حکمرانی شاهزادگان ساسانی در سرزمین کوشانا در شمال هند دارد. این موضوع در حالی است که در کنار این ارتباطات سیاسی نظامی همواره در طول تاریخ دو کشور شاهد ارتباطات پررنگ فرهنگی دو ملت نیز  در جنبه‌های گوناگون هنری، علمی و مذهبی هستیم.

برای درک بهتر این موضوع تنها به گفتاری از جواهر لعل نهرو نخست‌وزیر فرهیخته و ادیب هند در روزگار پس از استقلال اشاره می‌کنیم که در کتاب کشف هند می‌نویسد: در بین کشورهای گوناگون و اقوامی که با هندوستان در ارتباط بوده‌اند، ایرانیان از همه قدیمی‌تر و پرنفوذتر بوده‌اند.

باید این نکته را کاملاً در نظر داشت که در بررسی‌های میان هند و ایران، پژوهشگر در حال بررسی دوشاخه مجزا از یک فرهنگ و نژاد یکسان است. اگرچه در سراسر هندوستان از شمال تا جنوب آن صدها کتیبه به خط فارسی وجود دارد و نشانه‌ها و سنت‌های معماری ایرانی در گوشه و کنار این سرزمین به‌کرات استفاده‌شده است ولی در ایران نیز آثاری از هندی‌ها برجای‌مانده که شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها معبد هندوها در بندرعباس باشد و تکرار نام هند در کتیبه های هخامنشی و ایلامی و حتی تصویر هیات سفرای هندی در تخت جمشید نیز هر یک سندی روشن برای این مدعا هستند.

آثار تاریخی چه می گویند

آثار به‌دست‌آمده از تمدن دره رود سند نشان‌دهنده مشابهت‌ها و تأثیر و تأثرات مادی و فرهنگی میان هند و ایران در دوران پیش از آریائیان است. برای نمونه یکی از آثار کشف‌شده در هاراپا جعبه آرایش است که ازنظر نوع ساخت، سبک و تزئینات بسیار شبیه به نمونه‌های یافت شده در بین‌النهرین (اور، کیش و خفاجه) است. با بررسی نقش گوزن در سفال‌های سیلک، موها جو دارو، شوش، سواحل خلیج‌فارس و بین‌النهرین می‌توان به مشابهت‌های موجود پی برد.

نقش صلیب شکسته که در کرت، کاپادوکیه، تروا، شوش و سایر نقاط ایران یافت شده در تمدن هند باستان نیز به‌وفور دیده می‌شود. در اوستا  کتاب مقدس زرتشتیان بارها به سرزمین هندوستان اشاره‌شده است همان‌گونه که در ریگ ودا نیز به سرزمین ایران و پارس اشارات فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد این دو گروه آریائی مهاجر پس از سکونت دائمی در دو سرزمین متفاوت، ریشه‌های مشترک را فراموش نکرده و با یکدیگر در ارتباط و پیوند بودند.

سلسله مهاجرت آریائی‌ها به هند در حدود قرن هشتم پیش از میلاد پایان یافت. در حقیقت از این دوره تاریخی به بعد پیشینه فرهنگی سرزمین ایران و هند بیش‌ازپیش با یکدیگر پیوند می‌خورد، البته این موضوع به معنی این نیست که در دوران پیش از آریائیان، میان هند و ایران ارتباطی برقرار نبوده زیرا در کتیبه‌های ایلامی نیز با نام هند که به‌صورت خی این – دو ایش ذکرشده روبه‌رو هستیم که نشان می‌دهد سرزمین هند در روزگار ایلامی‌ها و پیش از آمدن آریایی‌ها نیز برای ساکنین سرزمین ایران ناشناخته نبود.

گزنفون تاریخ‌نگار یونان باستان نیز در کتاب سیرت کوروش کبیر در مورد ارتباط میان مادها و هندیان اشاراتی دارد.

بر اساس  نوشته گزنفون می‌توان نتیجه گرفت که هندوستان در معادلات سیاسی آن روزگار و رویدادهای سیاسی – نظامی بین‌النهرین و ایران دخیل بوده است. بر اساس روایت گزنفون:

« سفرای هند اعلام کردند که از جانب پادشاه هند آمده‌اند تا بپرسند چرا دولت ماد قصد نبرد با دولت آشور را دارد؟ آن‌ها اعلام کردند در آینده همین پرسش را از پادشاه آشور خواهند پرسید و هندی‌ها در این نبرد بر ضد طرفی خواهند بود که متجاوز و متعدی است.»

در این میان؛ ‌بر اساس روایت گزنفون؛ شاهد  نقش مهم پادشاه هند و مورداحترام بودن وی از سوی پادشاه ایران هستیم  زیرا این سفرا با این پیشنهاد روبه‌رو می‌شوند که: «ما به آشوری‌ها تعدی نکرده‌ایم و اگر آشوری‌ها نیز همین اعتقاد رادارند ما حاضریم تا پادشاه هند را داور قرار دهیم تا بین ما به قضاوت نشسته و حکم عادلانه دهد.»

با روی کار آمدن پارس‌ها در ایران و  سلسله هخامنشی تغییرات بسیاری در دنیای سیاسی آن زمان یعنی سده پنجم پیش از میلاد رخ داد. در این روزگار سرزمین هندوستان در ابتدا به‌عنوان یک متحد و پادشاهی همراه با کوروش بزرگ بنیان‌گذار سلسله هخامنشی مطرح می‌شود و سپس در دوره داریوش با تصرف هندوستان به‌عنوان یکی از ایالت‌ها و زیرمجموعه‌های امپراتوری هخامنشی درمی‌آید.  کوروش بزرگ با پادشاه هند روابطی دوستانه داشت و زمانی که پس از تصرف ماد قصد لشکرکشی به آسیای صغیر و نبرد با کروزوس پادشاه لیدیه داشت، نمایندگان هند به دربار وی آمدند.

داریوش بزرگ در سنگ‌نبشته‌های خود بارها به نام هند اشاره کرده و همچنین نقش سفرای هندی در پایتخت تشریفاتی و اداری هخامنشیان یعنی تخت جمشید نیز گواه این ارتباط است.

داریوش بزرگ در سال ۵۱۲ پیش از میلاد به فکر تصرف سرزمین هند می‌افتد. انگیزه اصلی وی برای لشکرکشی به هند، دستیابی به منابع غنی طلا در دره رود سند و همچنین استفاده از خاک حاصلخیز این منطقه بود. سپاه ایران به‌سادگی این بخش‌ها را تصرف کرده و مقاومت چندانی از سوی هندی‌ها در این مناطق روی نمی‌دهد. این واقعه لشکرکشی به هندوستان برای هندیان تأثیری فراوان داشته به‌طوری‌که آلچین در کتاب ظهور تمدن در هند پاکستان می‌نویسد: «هندیان تنها پس از لشکرکشی داریوش بزرگ به این سرزمین، وارد عصر آهن می‌شوند.» از سوی دیگر این لشکرکشی برای هندی‌ها به‌اندازه‌ای بااهمیت تلقی می‌شد که هندیان باستان آن را یکی از دو مبدأ تاریخ خود قراردادند. سر پرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران این دو مبدأ تاریخی را چنین معرفی می‌کند: 1- موعظه بودا 2 – لشکرکشی داریوش.

جالب است بدانیم که بر اساس متون تاریخی  در روزگار باستان نیز سرزمین هندوستان میزبان جمعیتی بیش از سایر مناطق بود و شاید دلیل آن حاصلخیزی خاک و اعتدال آب‌وهوا است. هرودت همچنین به خراج و مالیات گزاف هندیان اشاره می‌کند و می‌نویسد:

نام هند در سنگ‌نوشته‌های پارسی و اوستا به‌صورت هیندو و در سانسکریت به‌صورت سیندهو آمده است. داریوش بزرگ دو بار به‌روشنی در کتیبه‌های خود از هند یاد می‌کند. یکی در تخت جمشید و دیگری در نقش رستم.

امروزه سمبل ملی کشور هندوستان که بر روی پرچم این کشور نقش بسته است عبارت است از گردونه‌ای که سمبل حکومت آشوکا بوده و بر روی سرستون معروف وی در ساراناتها نقش بسته است. این سرستون را می‌توان به‌نوعی هویت بخش ملی هندوستان نامید و جالب اینجاست که هند شناس مشهور سر جان مارشال در مورد آن می‌نویسد:

«سرستون معروف سارانات زیبا و پر شکوه با سنگتراشی عالی از لحاظ سبک و تکنیک در هند بی‌نظیر است و به نظر من از هر لحاظ که تصور شود در سراسر جهان قدیم بی‌همتا است، این سرستون با سه (چهار) مجسمه شیر و نقش چهار حیوان و هیئت زنگوله‌ای ( لوتوس واژگون )، از رده پرسپولیسی و معرف کامل نفوذ هنری ایران در هند است… »

کلنل وادل نخستین کسی بود توانست یک سرستون دوره آشوکا را  کشف کند. وی پس‌ازاین اکتشاف به بررسی جوانب گوناگون هنری به‌کاررفته در این اثر پرداخته و چنین نتیجه می‌گیرد:

«این سرستون یک پدیده کاملاً پرسپولیسی است، البته رگه هائی از هنر یونانی نیز در آن به چشم می‌خورد اما قابل‌مقایسه با مجسمه‌های هندی و یونانی یافت شده در منطقه پنجاب نیست. این سرستون در محوطه قصر خود آشوکا که در پاتالی پوترا ساخته‌شده بود، یافته شده و به‌احتمال قوی به دستور خود او و توسط هنرمندان ایرانی ساخته‌شده است.»

موضوع بسیار مهمی که باید به آن اشاره نمود، حضور شاهزادگان هخامنشی در هندوستان است که پس از تهاجم اسکندر به ایران، جلای وطن کرده و به دربار هند و پادشاهان مائوری پناهنده شدند. بر اساس برخی متون تاریخ و ادبی این حضور تا پیش از روی کار آمدن ساسانیان در ایران و گوپتاها در هند ادامه داشت.

دکتر علاءالدین آذری در این مورد چنین می‌نویسد: فردوسی در شاهنامه خود آورده است که وقتی دارا (داریوش سوم) درنتیجه هجوم اسکنر مقدونی به ایران و خیانت برخی از سرداران خود کشته شد، یکی از فرزندان او به نام ساسان به هند گریخت و در آنجا ماندگار شد. اخلاف او تا چهار پشت همه ساسان نام داشتند. آخرین ساسان یعنی ساسان پنجم که روزگار را به شبانی می‌گذراند از هند به ایران آمد و به استخر فارس نزد امیر آن پاپک نام رفت و به خدمت او در آمد، چون پاپک از نسب عالی او با خبر شد، دختر خویش را به وی داد، از این وصلت کمی بعد اردشیر به دنیا آمد. البته این روایت بیشتر دارای جنبه اساطیری و ادبی است ولی در نوع خود نشان دهنده اهمیت روابط فرهنگی ایران و هندوستان است.

در خاتمه باید به این موضوع اشاره کنیم که در دوران پس از اسلام روابط ایران و هند همچنان در سطح بالایی باقی مانده و در روزگار صفوی به اوج خود می رسد. در این نوشتار تلاش کردیم بخش هایی که کمتر به آن پرداخته شده است، مورد توجه قرار گیرد.

نویسنده: دکتر احسان محمدحسینی- باستان شناس و فارغ التحصیل از دانشگاه میسور هندوستان

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا