دانشگاه بدون امکانات برای یک دانشجوی علوم پایه فرقی با مدرسه ندارد

این محقق برجسته که در خرداد ماه سال گذشته جایزه ملی محیط­ زیست را دریافت کرد، باور دارد که علیرغم تمامی مخاطرات جدی که گونه­ های گیاهی کشور هم ­اکنون با آن‌ها دست به گریبان هستند اما هنوز اهمیت این رشته آنطور که شایسته است، مشخص نیست. آخانی معتقد است که جایگاه و کاربرد علم گیاه‌شناسی هنوز به خوبی در ایران تبیین نشده است. به گفته وی اینکه یک محقق گیاه ­شناس در ایران برای مطالعه نه باغ­ گیاه ­شناسی و نه حتی یک گلخانه تخصصی را هم در اختیار ندارد، بخوبی نشان می­دهد که چرا سالیانه بیش‌تر از ۵۰۰ پایان ­نامه کارشناسی­ ارشد در رشته علوم گیاهی در کشور ارائه و دفاع می­شود اما هنوز به درستی نمی­دانیم از مجموع ۷.۳۰۰ گونه گیاهی کدامیک در آستانه انقراض است و کدام نیست. این تخمین که قریب یک­ پنجم گونه­ های گیاهی ارزشمند ما هم ­اکنون در معرض تهدید جدی هستند، بی ­تردید ضرورت انجام تحقیقات علمی با پشتوانه مالی مناسب در این عرصه را یادآور می­شود. دکتر آخانی که همکاری در پروژه بین‌المللی تدوین «فلور ایرانیکا» به سرپرستی پروفسور رشینگر و بیش از ۸۵ مقاله علمی اغلب به زبان انگلیسی در کارنامه علمی خود به ثبت رسانده، انتقاد موثر و سازنده را یکی از ضرورت‌های امروز در عرصه محیط ­زیست می­داند. سوالاتی نظیر اینکه چرا یک دانشجوی گیاه­شناسی در دانشگاه برلین یا مونیخ خیلی راحت می­تواند گیاهان زنده برزیل، استرالیا یا حتی ایران را در باغ گیاهشناسی ببیند اما دانشجویان گیاه­شناس ایرانی حتی در یکی از قدیمی ­ترین دانشگاه­های کشور (دانشگاه تهران) که در اکثر رشته ­ها از جمله گیاه ­شناسی از آن بعنوان دانشگاه مادر یاد می­شود، نه یک باغچه تحقیقاتی دارند و نه حتی یک گلخانه با کاربرد آموزشی-پژوهشی سبب شد تا پای صحبت‌های این نویسنده و محقق برجسته بنشینیم:

 

گیاه­شناسی برای اکثر فارغ ­التحصیلان گروه علوم تجربی شاید خاطره­ ای چندان شیرین نباشد. شما در دنیای گیاه ­شناسی چه راز و رمزی را کشف کردید که کلاس‌هایتان تا بدین اندازه متفاوت و پرانرژی است؟

نحوه تدریس تا حد زیادی به ویژگی‌های فردی یک معلم بستگی دارد اما در هر صورت این میزان دانش و شناخت از موضوع است که دانشجو یا دانش ­آموز را به مطلبی جلب یا بالعکس از آن زده می­کند. در واقع هرچقدر که دانش یک معلم بیشتر باشد و به کارش علاقه بیشتری داشته باشد، طبیعی است که می­تواند با عشق و علاقه آن را به دانشجویان و دانش­ آموزان خود منتقل کند. اگر می­ بینید که استاد یا معلمی بخوبی از عهده وظیفه تدریس برنمی­ آید، باید به خاطر داشته باشید که یک جای کارش می­لنگد چرا که آن فرد یا استعداد معلمی ندارد یا به آن رشته خاص تسلط کافی یا حتی علاقه ندارد. علاقه من به رشته گیاه ­شناسی شاید بیشتر بدین خاطر بود که من شخصاً یک روستازاده هستم و پدرم هم یک کشاورز بود لذا از کودکی در محیط طبیعی بزرگ شدم و با گیاهان رابطه نزدیکی داشته و هنوز هم دارم. گیاهان برای من هیچ گاه غریبه نبودند و درست به همین خاطر هم بود که به محض ورود به دانشگاه خیلی زود موفق به شناسایی گیاهان و برقراری ارتباط با آن‌ها شدم. پژوهش‌هایی که بعدها در این عرصه انجام دادم، به نوعی ریشه در گذشته و علاقه شخصی من داشت و علاقه من به تدریس هم از همین علاقه شخصی شروع شد.

 سالهاست که متخصصان برجسته در دنیای علم امروز بر موضوع تحقیقات متمرکز از جمله فرضاً مطالعه بر روی یک یا دو گونه گیاهی تاکید دارند. خوشبختانه تعداد فارغ ­التحصیلان در رشته­ های مرتبط با علوم محیط­زیست نیز کم نیست اما هنوز هیچ عزم راسخی بر تمرکز تحقیقاتی بالاخص در زمینه گیاه ­شناسی مشاهده نمی­شود. اشکال این قضیه کجاست: از بخش آموزشی یا از دستگاه­های اجرایی؟

همانطور که اشاره کردید، اساتید دانشگاه ­های معتبر در دنیای امروز هر کدام برای خود هویت دارند. این هویت جهانی در واقع برگرفته از تخصص یک کارشناس در یک رشته یا بواسطه یک کار خاص است. موضوعات تخصصی در رشته ­های پایه می­تواند شامل مطالعه بر روی یک گروه خاص جانوری یا حتی یک گروه خاص گیاهی، یک موضوع تخصصی نظیر فتوسنتز، تنفس یا هر موضوع مشابه دیگر باشد. در ایران متاسفانه در بخش علوم پایه ما اغلب تخصص ­گرایی را نمی­ بینیم که دلایل متعددی دارد. دلیل اول آن همانطور که پیش‌تر اشاره شد، عدم دسترسی محقق به مراکز تحقیقاتی خاص است. فرضاً در رشته گیاه­ شناسی اگر یک محقق بخواهد صرفاً بر روی یک گونه خاص کار کند، باغ­ گیاه­شناسی و حتی یک گلخانه تخصصی را در اختیار ندارد. دانشگاه اغلب از اساتید خود می­خواهد مقاله تولید کنند یا بر اساس یکسری سرفصل‌های خاص آموزشی، به دانشجویان تدریس کنند در صورتیکه دستگاه­های دولتی و اجرایی نیز هرکدام درخواست­ هایی از اساتید و محققان دارند که آن‌ها اغلب قادر به برآورده ساختن­شان نیستند. دستگاه ­های اجرایی معمولاً از ما دانشگاهیان انتظار دارند تا شیوه عملی درست و کاربردی در هر موضوعی را در اختیار آن‌ها قرار دهیم، بعنوان مثال یک دستگاه اجرایی از یک گیاه ­شناس توقع دارد که گونه ­های مناسب جهت مبارزه با ریزگردها یا گونه­ های مناسب جهت توسعه یک عرصه جنگلی را پیشنهاد دهد، این درخواست کاملاً درست و بجاست اما مساله این است که یک محقق گیاه­شناس وقتی خود فضای کافی را برای رشد آن گیاه در اختیار ندارد، چطور می­تواند پیشنهاد دهنده باشد؟ وقتی یک محقق گیاه ­شناس بخواهد یک گیاه خودرو را اهلی کند، اینکار به یک پروسه طولانی (بین ۵ الی ۱۰ سال) زمان و علاوه بر آن تحقیقات گسترده نیاز دارد. اما در همین دانشگاه تهران، هنوز برای بخش گیاه­ شناسی چنین بستری تعریف و ساخته نشده است. من شخصاً چندین سال است که در تلاش هستم تا حداقل یک گلخانه را برای بخش تحقیقاتی دانشگاه درنظر بگیرند اما پذیرش همین خواسته هم هزینه‌هایی را بر اینجانب تحمیل کرده. من حتی پیشنهاد داده ­ام پارک لاله که در مجاورت دانشگاه تهران است، به یک مرکز تحقیقاتی و باغ ­گیاه­شناسی (به طور مشترک بین شهرداری و دانشگاه تهران) تبدیل شود اما علیرغم اینکه ما بارها پیگیر این مساله بودیم؛ هنوز پاسخ مثبتی نگرفته‌ایم. یکی از آرزوهای بزرگ من این است که روزی بتوان پارک لاله را با حفظ امکان تفریحی به باغ گیاه شناسی تبدیل کرد تا مردم تهران و دانشگاهیان و دانشجویان از آن بهره بیشتری ببرند. تمام صحبت این است که تا وقتی چنین امکاناتی نباشد، دانشگاه برای یک دانشجوی علوم پایه فرقی با مدرسه ندارد. اصل آموزش دانشگاهی به هیچ­وجه نباید مطالعه جزوه باشد چرا که یک دانشجوی علوم پایه تا زمانیکه از نزدیک تجربه نکند، نمی ­آموزد.

دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته گیاه شناسی اغلب از فقدان پشتوانه شغلی مناسب گله ­مند هستند. از این نظر چه تفاوت‌هایی میان یک دانشجوی مقطع دکتری گیاه شناسی در ایران با یک دانشجوی دوره دکتری در کشورهای دیگر وجود دارد ؟

اینکه یک محقق گیاه ­شناس در ایران برای مطالعه نه باغ­ گیاه ­شناسی و نه حتی یک گلخانه تخصصی را هم در اختیار ندارد، بخوبی نشان می­دهد که چرا سالیانه بیش‌تر از ۵۰۰ پایان ­نامه کارشناسی­ ارشد در رشته علوم گیاهی در کشور ارائه و دفاع می­شود اما هنوز به درستی نمی­دانیم از مجموع ۷.۳۰۰ گونه گیاهی کدامیک در آستانه انقراض است و کدام نیست.

بنابر استانداردهای دانشگاه ­های معتبر، یک دانشجوی دکتری معادل نیم عضو هیئت علمی قلمداد می‌شود. در زبان آلمانی حتی واژه ­ای خاص هم برای این منظور به معنی نیم ­شغل (Halbstelle) تعریف شده است. دانشگاه­ های آلمان به دانشجویان بورسیه دوره دکتری خود مبلغی را پرداخت می­ کنند که من نیز در زمان دانشجویی از آن استفاده می­کردم، این پول بنا به تعریف حدود نصف حقوق یک عضو هیئت علمی بود. تجربه شخصی من در این زمینه خود گویای همه ­چیز است، در آن زمان به حساب من بعنوان بورسیه مرکز تبادلات دانشگاهی آلمان مبلغ ۱۷۰۰ مارک واریز می­شد در حالیکه اعضای هیئت علمی (غیر از پروفسورها) در آن زمان درآمدی درست حدود دو برابر داشتند، یعنی من نیم حقوق یک عضو هیئت علمی را آن زمان از سرویس تبادلات دانشگاهی آلمان دریافت می­کردم. این مبلغ به اندازه ­ای بود که با پس ­انداز آن توانستم پس از بازگشت، آپارتمانی در تهران خریداری کنم در حالیکه انجام این کار در ایران و بعنوان یک عضو تمام ­وقت هیئت علمی ۱۰- ۱۵ سال زمان می‌خواهد.   

بسیاری منشاء بحران ریزگردها را تنها در خارج از کشور جستجو می­ کنند در حالیکه تخریب پوشش گیاهی نیز در این وادی بی­ تاثیر نبوده. از نظر شما چرا تخریب گونه ­های گیاهی و مهم‌تر از آن حتی انقراض تعداد کثیری از گونه ­های مهم گیاهی جهان در کشور ما جدی گرفته نمی­شود؟

واقعیت این است که ما ایرانی‌ها دوست داریم، خلیج ­فارس را همیشه خلی ج­فارس بنامیم که این البته بسیار خوب است و غیر از این هم نباید باشد اما مساله اینجاست که در مقابل چندان علاقه ­ای برای پذیرش نقش خود در رخدادهای فاجعه ­بار زیست­ محیطی از جمله همین مورد ریزگردها نداریم. اغلب ایرانی‌ها منشاء ریزگردها را عربی تصور می­کنند در حالیکه این نوعی تناقض است. درست است که بخش اعظم ریزگردها از کشورهای همسایه بالاخص عراق وارد کشور ما می­ شود اما نکته اینجاست که ما نه ­تنها در ورود آن بخش از ریزگردهای خارجی بی ­تقصیر نیستیم بلکه حتی بخش مهمی از ریزگردها هم در کشور خود ما به بار می­ نشینند. من بارها در کویر سفر کرده ­ام و بارها طوفان ریزگردها را به عینه شاهد بوده ­ام. در اواسط خردادماه سال گذشته در حد فاصل اراک و قم (محدوده شهرک امیرکبیر) شاهد طوفانی عظیم از ریزگردها بودم که منشائی غیر از زمین‌های دیم و شخم ­زده اما خالی آن منطقه نداشت. در طوفان‌های اخیر تهران هم در کنار کویر میقان و مجاور شهرک صنعتی خیرآباد با برخاستن حجم بسیاری بالای گرد و خاک مواجه شده‌ام. مشابه این را من بارها در خوزستان، دشت کویر و حتی در دریاچه ارومیه از نزدیک دیده­ ام. آنچه که در بهمن­ ماه سال ۹۳ در خوزستان اهواز رخ داد، دیگر برای کمتر کسی جای شک نگذاشت که منبع این ریزگردها صرفاً خارج از کشور نیست. درست است که بخش اعظم بیابان‌های عراق خشک شده اما علت این مسائل صرفاً سوء مدیریت در عراق نیست چرا که هم ترکیه و هم ایران با ساختن سدهای متعدد مانع از جریان درست آب شده ­اند. متاسفانه این باورهای اشتباه ما است که چنین فجایع زیست ­محیطی را در دنیای امروز رقم زده است. ما باید بیاموزیم که آب جاری و آب سفره­ های آب زیرزمینی صرفاً از آن ما انسان‌ها نیست. من برخلاف باور بسیاری از متخصصان باور دارم که این حقابه تالاب نیست که باید داده شود، این حقابه انسان است که باید مشخص و داده شود. آب را خداوند برای همه موجودات زنده آفریده و ما انسان‌ها نیز صرفاً حق داریم که به اندازه سهم خود از این آب استفاده کنیم. ما حق نداریم که آب این مایه حیات را از سایر موجودات زنده دریغ کنیم. آنچه که ما انجام داده ­ایم متاسفانه غیر از خوردن حق گیاه، جانور و حتی خوردن حق نسل‌های آینده و فرزندانمان نیست. نتیجه این مساله هم طبیعتاً چیزی غیر از کم ­آبی و انقراض گسترده گونه ­های گیاهی و جانوری نمی­تواند باشد و درست به همین دلیل است که ما اکنون با خصم طبیعت مواجه هستیم.    

لطفاً تعدادی از مهمترین و شاخص ­ترین گونه­ های گیاهی کشور را که در آستانه انقراض هستند، معرفی و لزوم حفاظت از آن‌ها را تشریح کنید.

سالیانه بیش‌تر از ۵۰۰ پایان­ نامه کارشناسی ­ارشد در رشته علوم گیاهی ارائه و دفاع می­شود اما واقعیت این است که هنوز به درستی نمی­دانیم از مجموع ۷.۳۰۰ گونه گیاهی کشور ما کدام در آستانه انقراض است و کدام نیست. این واقعیت که در حال حاضر در کشور ما بیشتر از تعداد گونه­ های گیاهی، فارغ ­التحصیل مقطع دوره کارشناسی­ ارشد و دکتری وجود دارد اما مرز بی­ اطلاعی هنوز تا بدین حد فراخ است، در نوع خود باعث تاسف است. البته برخی از متخصصان و کارشناسان بواسطه شغل و علاقه سال‌هاست که در حال رصد وضعیت یکسری گونه ­های گیاهی خاص هستند، اطلاعات گردآوری شده ظرف مدت‌های مدید به امثال من بعنوان یک گیاه ­شناس نشان داده که متاسفانه بخش اعظم گونه ­های بیابانی و بخصوص شوردوست (هالوفیت) کشور به دلیل نابودی تالاب‌ها هم ­اکنون در حال انقراض هستند. از جمله بارزترین مثال‌ها برای من یکی از گونه ­های گیاهی موسوم به منجی (Bienertia cycloptera) است که تا همین چندی پیش (حدود ۱۳ الی ۱۴ سال پیش) در شوره­ زارهای مردآباد کرج به فراوانی مشاهده می­شد اما چندین سال است که به دلیل خشک شدن رود شور مردآباد کرج و کاهش رطوبت دشت مردآباد دیگر در این منطقه مشاهده نمی ­شود. در مناطق جنگلی نیز شاهد حذف گونه ­های خاص از جمله شمشاد، سرخدار و بلوط ­های زاگرس به دلیل از بین رفتن توازن آبی، بیماری‌های مختلف و تخریب ناشی از عوامل انسانی هستیم. در حال حاضر یکی از مهم‌ترین تهدیدات گونه ­های گیاهی بالاخص گونه ­های گیاهی معطر و دارویی، چرای بی­ رویه دام است که شواهد مختلفی از آن در البرز و زاگرس مستند شده است. همانطور که اشاره شد، ارائه آمار صحیح از شدت تخریب‌ها ممکن نیست اما من شخصاً بعنوان یک گیاه­ شناس معتقدم که قریب یک­ پنجم گونه­ های گیاهی ارزشمند ما هم ­اکنون در معرض تهدید جدی هستند. 

بسیاری از چشمه­ های گرد و غبار در اطراف و خارج کلان‌شهرها از جمله اهواز، اصفهان و حتی تهران تشکیل و حتی شناسایی شده ­اند. راه­ حل مهار آن‌ها نیز طبعاً از طریق احیاء پوشش گیاهی و کمربندهای سبز است، در حالیکه کاشت و نگهداری گیاهان پرمصرف از نظر نیاز آبی، کماکان در داخل شهرها ادامه دارد. چرا متخصصان و کارشناسان در این زمینه هشدارهای لازم را نمی­دهند؟

در مورد پروژه ­های فضای سبز اساس کار بدین صورت است که شهرداری­ها با پیمانکاران قرارداد می­بندد. پروژه ­های فضای سبز اجرایی پیمانکاران نیز اغلب شامل کاشت تعدادی گونه ­های گیاهی خارجی است که امکان کشت راحت آن‌ها وجود داشته باشد اما نگهداری از آن‌ها اغلب مستلزم مصرف زیاد آب است. مشکل اینجاست که شهرداری­ها اغلب حاضر نیستند از پروژه­ های تحقیقاتی فضای سبز پایدار و سازگار با محیط­ طبیعی حمایت کنند چرا که از دید اکثر شهرداری‌ها زمان و سرعت کار مساله مهمی است و نتیجه این امر نیز طبیعتاً مصرف کلان آب در بخش نگهداری از فضای سبز شهری است. اصل مشکل کلان‌شهرهای امروز را باید در تخریب پوشش‌های گیاهی و فضاهای سبز اطراف شهرها بواسطه چرای مفرط دام جستجو کرد و درست به همین دلیل است که گرد و غبار به راحتی مجال می ­یابد تا شهرهای ما را یکی پس از دیگری درنوردد. رئیس سازمان پارک‌ها مدت‌هاست که درباره ممنوعیت کاشت چمن بعنوان یک گیاه پرمصرف آبی هشدار داده­ اند اما اینکه چرا این مساله هنوز در اکثر مناطق تهران رعایت نمی­شود، برای خود ما هم جای سوال دارد. منابع آبی بالاخص در برهه کنونی به حدی محدود است که ایجاب می­کند تا مسوولان در مقابل چنین مسائلی جدی­ تر برخورد کنند.   

 

گزارش: فرناز حیدری/ کارشناس ارشد مهندسی محیط­زیست    

 

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا