مقالات علمی پژوهشی به سیستماتیک کردن ذهن نویسنده کمک می‌کند

دیبازر تاکنون با همراهی گروه فوژان آلبوم هاي جزيره پرواز (١٣٧٨) و بوم (١٣٩٢) را منتشر کرده و توانسته است به افتخاراتی چون مقام اول آهنگسازي در فستيوال فرهنگي مهر(١٣٨٠) و جايزه مسابقه آهنگسازي ورزش و آواز کميته بين المللي المپيک (المپيک ٢٠٠٨ پکن) دست پیدا کند. با این استاد دانشگاه دربارۀ موسیقی و وضعیت پژوهش دراین رشته به گفتگو نشستیم.

تقلید در موسیقی چه جایگاهی دارد؟ چرا گاهی اوقات وقتی منِ مخاطب آهنگی را می‌شنوم، به یادِ آهنگسازی دیگر می‌افتم؟

وقتی می‌گویید منِ مخاطب، راجع به تنها یک نفر، صحبت می‌کنید ولی وقتی می‌گویید، مخاطب، به تعداد انسان‌های روی کره زمین، برای درک و دریافت یک اثر هنری، مخاطب وجود دارد. اینکه مخاطب چه سابقه شنیداری‌ای دارد و در چه فرهنگی این اثر را دریافت می‌کند، چه آموزشی دیده است و… چیزهایی است که  باعث می‌شود که یک اثر برای یک مخاطب تداعی کننده اثری دیگر، چه به لحاظ احساسی و چه به لحاظ تصور باشد، به بیان دیگر با شنیدن آن، به یاد آهنگسازی دیگری بیفتد، این یک سوی قضیه است، اما  از سوی دیگر وقتی می‌گوییم آهنگساز، این مسئله را باید در نظر داشته باشیم که هیچ کس آهنگساز متولد نمی‌شود و نمی‌تواند پیوند تاریخی با میراث فرهنگی و بشری نداشته باشد، هر آهنگسازی در دوره آموزشی خود، به نوعی با کارکرد و آثار آهنگسازان گذشته آشنا می‌شود و طبیعی است که بخشی از ویژگی آن آثار را در خود جذب کند. جمله‌ای بسیار معروف وجود دارد، که می‌گوید: آهنگسازان درجه یک، دزدان خیلی خوبی هستند و می‌دانند که چگونه درصدی از هنر دیگران را بگیرند و در کار خود جذب کنند. این نشانه هوشمندی این افراد است. اما دربارۀ تقلید باید بگویم که تقلید چه خود آگاه باشد و چه نا خودآگاه، قسمت بزرگی از بخش آموزش را به خود اختصاص می‌دهد، همان‌طور که ما هنگام کودکی، حرف زدن را از طریق تقلیدکردن از بزرگترهایمان یاد می‌گیریم وحرکات اندام‌های ما از طریق تقلید از بزرگترها شکل می‌گیرد و نظم پیدا می‌کند، در هنر هم اگر فرایند تقلید در آموزش، نسبت به سن و جایگاه هنرجو و محفلی که دارد بروز پیدا می‌کند، آگاهانه شناخته شود،  می‌تواند مثمر ثمر باشد، در حقیقت این به ذوق مدرسِ هنرجو  برمی‌گردد که از این موضوع در روال آموزشی خود چگونه استفاده کند. 

این طور به نظر می‌رسد که موسیقی دانشگاهی، تافته جدا بافته ای از موسیقی غیر دانشگاهی است و در حالی که باید این دو نوع موسیقی در کنار هم و کامل کننده هم باشند، خیلی وقت‌ها این طور نیست.

می‌شود این گفته را به صورت دقیق‌تری کالبدشکافی کرد. موسیقی وقتی در سطح دانشگاهی مطرح می‌شود، الزاماً به این معنا نیست که محصول نهایی‌اش در جامعه باید به طور مستقیم قابل استفاده باشد. البته نقیض آن هم صادق نیست. یعنی مثلاً مگر کسی که در دانشگاه فیزیک می‌خواند، حاصل کارش ابتدا به ساکن، برای همه قابل درک و دریافت است؟ بخشی از رسالت دانشگاه، انجام کارِ تخصصی است. دراین شکی نیست ، یعنی در حوزه‌ای که بر مدار تخصص کار می‌کند، بین علوم و هنر هیچ تفاوتی وجود ندارد و در حقیقت همۀ واحدهایی که در این زمینه ارائه می‌شود، برای پروراندن فردی متخصص که حوزه کاری معلومی دارد، صورت می گیرد. به بیان دیگر اگر ما پزشکی را متخصص بار بیاوریم، به این معنی نیست که پزشک در همه امور جامعه باید مفید واقع شود و تخصص و کارایی داشته باشد، یعنی وقتی پیش پزشک گوش می‌رویم، انتظار نداریم که مشکلات چشم ما را درمان کند. در حوزه دانشگاهی هر کسی که در رشته‌ای متخصص می‌شود در یک موضوع متخصص می‌شود و الزامی وجود ندارد که در خارج از آن قالب عمل کند، ولی از سوی دیگر از آنجایی که رشته موسیقی، تنها کارکرد علمی ندارد و مسایل هنری و فرهنگی را هم در بر می‌گیرد، بعضی از دانشجویانی که فارغ‌التحصیل می‌شوند، خودخواسته تمایل دارند که از دانش خود، استفاده کنند و بتوانند پیوند اجتماعی و فرهنگی هم داشته باشند. این بحثی جداگانه است. اما این به آن معنا نیست که اگر خروجی دانشگاه‌ها در مقاطعی با نیازهای اجتماعی متفاوت است، اینها تافته جدا بافته هستند، بلکه متخصص هستند و کار تخصصی خود را انجام می‌دهند. از سوی دیگر جامعه باید توانمندی‌ای داشته باشد تا بتواند از تخصص این افراد استفاده کند.    

اگر ما منصفانه نگاه کنیم، بستر جامعه برای پذیرش حرف تخصصی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان ما، فراهم نیست  

آیا می‌توان ادعا کرد که دانشگاه های ما، موسیقیدان‌های خوب، تربیت می‌کنند؟

من بر اساس آمار می‌گویم که در حال حاضر تقاضا، خیلی بیشتر از عرضه است، نیازی که جامعه به فارغ‌التحصیلان موسیقی و متخصصان این حوزه دارد، بیش از تعداد آنهاست. اما ما با وجودی که از تمام پتانسیل‌های علمی و تخصصی‌مان استفاده می‌کنیم، تعداد کمی را تحویل جامعه می‌دهیم. این جای شکر دارد که جامعه  تشخیص داده است که درحوزه موسیقی، نیازمند  افراد متخصص است و کار تخصصی موسیقی، توسط فرد متخصص انجام می‌شود؛ من معتقدم که استادان بسیار خوب ما در رشته موسیقی، نسل خیلی خوبی را تربیت کرده‌اند.   

اگر قرار باشد که به حاصل فعالیت‌های دانشگاهی نمره‌ای بدهید، چه نمره‌ای به آن می‌دهید ؟

از ده نمره به آن صد می‌دهم.

چرا؟

این پاسخ، پاسخی هیجانی نیست. اگر ما منصفانه نگاه کنیم، بستر جامعه برای پذیرش حرف تخصصی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان ما، فراهم نیست، ولی با اینکه به انداز کافی شرایط مهیا نیست، دانشجویان ما از ده نمره، صد نمره می‌گیرند، چون کارایی دارند و کار می‌کنند. 

نظرتان راجع به مقالات علمی-پژوهشی و قالبی که این گونه مقالات دارند، چیست؟

ساختار مقالات علمی-پژوهشی در حال حاضر در بیشتر دانشگاه‌های دنیا، ساختار جا افتاده‌ای است. من نه این ساختار را تأیید  و نه آن را تکذیب می‌کنم. فقط دارم گزارش می‌دهم که در خیلی از دانشگاه‌های دنیا و حتی در بسیاری از دانشگاه‌های هنری این مقالات برای استادان جایگاه انتقادی دارند. یعنی خیلی وقت‌ها این مقالات نوشته می‌شوند تا استادان از این طریق خود را برای وزارتخانه خود، تعریف کنند. این یک وجه است و وجه دیگر این است که خیلی وقت‌ها و نه همیشه، نگارش چنین مطالبی به سیستماتیک کردن ذهن نویسنده کمک می‌کند و خیلی از موارد، نه همیشه، جمع‌بندی داشته‌ها به دانش منتهی می‌شود. این است که من این‌گونه مقالات را نه پدیده‌ای منفی می‌بینم و نه پدیده‌ای مثبت. به اعتقاد من نحوه تعامل ما با آن است که آن را مثبت کند یا نه آن را در سطحی منفی نگه دارد. ولی واقعیت این است که با تأکید بر این نگاشته‌ها، نسلی از موسیقیدانان ما که اهل مطالعه نبودند یا فعالیت خود را منفک از مطالعه یا مطالعه امور دیگر می‌دیدند، زمینۀ خوبی برای مطالعاتشان ایجاد شده است،  آگاهی در آنها رشد پیدا کرده و نگاه جامع‌تری به رشته خود پیدا کرده‌اند. زیرا رشته خود را در پیوند با رشته‌های دیگر بررسی می‌کنند و به رشته خود از طریق این نگاشته‌ها و مقالات می‌توانند دقیق‌تر و جامع‌تر بنگرند. البته این مسایل به استاد دانشگاه هم ربط دارد، اینکه او چطور بتواند این موضوع را به‌لحاظ علمی اداره کند.

موسیقی علمی، لحظه به لحظه در حال توسعه است و جامعه به‌طور خودجوش ارتباط خود را با اهل فن، گسترده و گسترده‌تر می‌کند

شما به عنوان کسی که سال‌هاست در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنید و از نزدیک و به طور ملموس با دانشجویان این رشته در تماس هستید، آینده موسیقی کشور را چطور می‌بینید؟

پیش‌گویی تخصص من نیست، ولی بخشی از این موضوع بر اساس قراین و شواهد قبل بررسی است و بخشی دیگر به رویاها و آمال آدم نسبت به موسیقی برمی‌گردد. آنچه که بازخورد ما در مواجهه با محیطمان است این است که موسیقی علمی، لحظه به لحظه در حال توسعه است و جامعه به‌طور خودجوش ارتباط خود را با اهل فن، گسترده و گسترده‌تر می‌کند؛ این باعث می‌شود که زمینه کاری خوبی برای فارغ‌التحصیلان توانمند ما ایجاد کند. من فکر می‌کنم اگر بخشی از این تعامل منتهی به ارتقای آگاهی اهل جامعه در ارتباط با موسیقی باشد، هم موسیقیدانان می‌توانند کارهای خوبی برای جامعه انجام دهند و هم جامعه می‌داند که از موسیقیدانان اهل تخصص چه بخواهد. این پیوند وقتی پیوندی دو طرفه باشد، اتفاقات خوبی در پی خواهد داشت. 

این روزها مشغول انجام چه کاری هستید؟

علاوه بر کار همیشگی یعنی تدریس، این روزها مشغول آماده شدن برای کنسرت گروه فوژان که قرار است 14دی‌ماه در تالار وحدت برگزار شود، هستم. در این کنسرت مجموع نوازنده‌ها 14 نفر هستند، مصطفی محمودی به عنوان خواننده  حضور دارد و گروه کر مداد رنگی با سرپرستی خانم مریم شریف‌زاده بخش کرال کار را بر عهده دارند. کارگردانی کار، طراحی صحنه و مباحث بصری را نیز فرید حامدی انجام می‌دهد.

 

گفتگو: اعظم حسن تقی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا