سالروز ترور امين السلطان
هر چه بود اين پادشاه عجیب و غریب، چند روز قبل از برپايي جشن پنجاهمين سال سلطنتش به دست يكي از مريدان سيد جمال الدین اسد آبادی در حرم حضرت عبدالعظيم كشته شد. ادوارد براون مينويسد: «ميرزا رضا، ضارب او در باز پرسي اوليه گفته بود چنين شجر را بايد قطع كرد كه ديگر اين نوع ثمر ندهد.» با مرگ ناصرالدين شاه، فرزندش مظفرالدين ميرزا براي احراز سلطنت از تبريز وليعهد نشين فراخوانده شد. وي از كودكي تحت تربيت معلمان روسي قرار داشت و به داشتن تمايلات آزاديخواهانه مشهور بود ولي به شدت زير نفوذ روسها قرار داشت. مظفرالدين ميرزا در انتشار روزنامه «اخبار ناصري» در تبريز ياري کرد و روزنامه «قانون» را ميخواند. پس از رسيدن به حكومت نيز با عزل ميرزا علي اصغر خان امينالسلطان از صدارت (1315ق) و تاسيس چند مدرسه مدرن و برخي اقدامات ديگر، پادشاهي اصلاح طلب نشان ميداد ولي انتصاب مجدد فرد اخير پس از 2 سال به مقام صدارت، اين كورسوي اميد را نيز به يأس مبدل ساخت.
امینالسلطان، امینالدوله و دوباره امینالسلطان
امينالسلطان تا سال 1313ق كه واقعه قتل ناصرالدين شاه در حرم شاهزاده عبدالعظيم اتفاق افتاد، صدراعظم ناصرالدين شاه بود. وي مرگ شاه را با ترفند خاصي تا جلوس مظفرالدين ميرزا وليعهد به تخت سلطنت مخفي نگاه داشت و در دوره مظفرالدين شاه تا سال 1314ق در مقام صدارت باقي ماند ولي بر اثر دسايس درباريان و اطرافيان شاه معزول و به قم تبعيد و به جاي او امينالدوله صدراعظم شد. در سال 1317ق با توجه به مشكلات اقتصادي ايران مظفرالدين شاه عزم سفر به اروپا كرد. چون امينالدوله مقدمات سفرش را مهيا نكرد او را از صدارت عزل و تبعيد كرد و امينالسلطان را از قم به تهران فراخواند و او با عنوان «اتابك اعظم» صدراعظم ايران شد و تا آخر سال 1321ق در اين سمت باقي ماند. اتابك اعظم به منظور تامين خواسته شاه جهت سفر به اروپا دست به دامن بانك استقراضي روس شد و از بانك مزبور مبلغ 5/22 ميليون منات طلا وام تقاضا كرد. ضمانت پرداخت اين وام منوط به «عوايد گمركي ايران به استثناي گمركات فارس و بنادر جنوب» بود. با واگذاري اين وام عملا شريان اقتصادي كشور تحت كنترل روس قرار گرفت و موجب اعتراض بازرگانان ايراني قرار گرفت و بعدها اين امر يكي از زمينههاي انقلاب مشروطه را فراهم ساخت.
رفت و آمد اتابک اعظم
هنوز مدت زيادي نگذشته بود كه در سال 1320ق شاه بار ديگر به بهانه بيماري خويش سفر خود را به اروپا آغاز كرد. اين بار هم اتابك اعظم براي تامين هزينه سفر شاه از بانك استقراضي روس مبلغ 10 ميليون منات طلا وام گرفت و «امتياز راهآهن جلفا به قزوين» را به روس واگذار كرد. مظفرالدين شاه پس از بازگشت از سفر دوم با حركتهايي بر ضد اتابك رو به رو شد و عواملي چون افلاس مالي كشور، عدم پرداخت حقوق كاركنان دولت، وام خواهي از بانك استقراضي روس و اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان باعث شد اتابك اعظم از مسند قدرت بركنار شود و به جاي او عينالدوله به صدارت منصوب شد. در اين برهه از زمان اتابك اعظم به بهانه سفر حج از كشور خارج شد و به سفر دور دنيا پرداخت و پس از ديدار از كشورهاي مختلف جهت اداي مراسم حج عازم عربستان شد و دوباره به اروپا بازگشت و تا سال 1325ق در اروپا زيست.
تا اينكه پس از مرگ مظفرالدين شاه فرزندش محمدعلي ميرزا قاجار به تخت سلطنت نشست. با اصرار محمدعلي شاه، اتابك اعظم به ايران فراخوانده و به مقام نخستوزيري منصوب شد تا محمد علي شاه كينه ديرينه خود را از مشروطهخواهان و جنبش مشروطهخواهي به رخ آنها كشيده باشد. حدود 4 ماه نخستوزير و وزير كشور بود تا در روز 21 رجب 1325 قمری(7شهریور 1286)در حالي كه با سيد عبدالله بهبهاني از مجلس خارج ميشد در صحن بهارستان با ضرب گلوله عباس آقا صراف تبريزي به قتل رسيد. جنازه اتابك به قم حمل و در مقبره اختصاصي خويش به خاك سپرده شد. بسياري معتقدند كه ضارب هم پس از دستگيري اقدام به خودكشي كرده است اما روايتهايي وجود دارد كه صحت اين ادعا را زير سوال ميبرد.
عباس آقا؛ قاتل هست یا نیست؟
حبلالمتين براي اثبات اينکه عباس آقا عامل ترور بوده، نامه تهديدآميز عباس آقا به امينالسلطان را در شماره ذيحجه 1325 چاپ کرد و مدعي شد که تاريخ نامه 10 رجب است؛ بعضي معتقدند که عباس آقا پس از ترور موفقش در حين فرار از ترس دستگيري با اسلحه خود را به قتل رسانده است. نظر ديگر اين است که عباس آقا را حيدر عمواوغلي به قتل رسانده تا اسرار فاش نشود. به هر صورت هنگام ترور هيچ شاهدي نبود و کسي عامل ترور را به چشم نديده تاريکي هوا و کمک همدست قاتل که در لحظه شليک خاک به هوا پاشيد صحنهاي است که امکان شناسايي قطعي قاتل را ناممکن ميسازد.
عباس آقا نيز در جايي دورتر از محل ترور در خون خود غلطيد و در جيب او ورقهاي يافتند بدين مضمون: «عباس آقا صراف آذربايجاني عضو انجمن 41 فدايي ملت». مخبرالسلطنه هدايت که يقين دارد قاتل، عباس آقا نيست در کتاب خاطرات و خطرات مينويسد: «3 تير به اتابک اصابت ميکند، عباس نامي هم تيري در دهانش خورده و از پشت سر هم گفتند در ميدان جلو درب منزل معينالسلطان 40 قدم دور از درب مجلس ميافتد و از بغلش تعرفه انجمن آدميت بيرون ميآيد، اطباء تشخيص دادند که خودش نزده است و اگر او قاتل بود دليلي نداشت که در طرف ديگر ميدان خودش را بزند، آن هم دور از معرکه، اتابک هم هيچ وقت مسلحي نبود بدبختي عباس آقا اين بوده که در آن محل تنها بوده است.
مهرداد نصرتی
No tags for this post.