اینجا جایی برای نخبهها نیست!

دکتر حسین عبده تبریزی، صاحبنظر اقتصادی و مالی که اکنون مشاور وزیر راه و شهرسازی است در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران آمار قابل توجهی ارائه کرده است. به گفته او، در حال حاضر یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به استرالیا و کانادا هستند که این عدد ترسناکی است. خروج نیروهای کارشناسی و نیروهای ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن ایرانیان، مهاجرت نیروهای نخبه از کشور است.
بر اساس گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی (OECD)، تعداد مهاجران از ایران به کشورهای عضو این سازمان در سال 2014، پنجاه هزار نفر بوده است که تنها با گذشت یک سال، در سال 2015 این عدد به شصت هزار نفر رسیده است.
در سال 2016، ایرانیان اولین گروه پرشمار متقاضی پناهندگی در کشور انگلستان و چهارمین گروه در کشور آلمان بودهاند.
از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ در ۱۱ کشور عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی بیش از ۱۴۲ هزار ایرانی تابعیت جدید گرفتهاند و آمار کل درخواستنامههای پناهندگی ایرانیان از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ ظرف یک دهه در ۲۱ کشور عضو این سازمان نیز بالغ بر ۲۱۲ هزار مورد است.
همچنین در گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی، در سال 2015 میزان ورود یا مهاجرت ایرانیها تنها به پنج کشور استرالیا، اتریش، کانادا، یونان و مجارستان مجموعاً بیش از ۲۱ هزار تن محاسبه شده که نزدیک به ۱۲ هزار مورد آن مهاجرت به کانادا بوده است.
هرچند که بسیاری از مسئولان این آمار را در مقایسه با کل جمعیت ایران ناچیز میدانند و آن را نادیده میگیرند و یا از آن با عنوان «چرخش مغزها» یاد میکنند، اما کارشناسان نسبت به فرار مغزها و خروج سرمایههای انسانی از کشور هشدار جدی میدهند.
کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم در سال 1389 آمارهای بینالمللی در مورد مهاجرت نیروی انسانی ماهر ایران را قدیمی و منسوخ عنوان کرد و گفت: «ما به هیچ عنوان در کشور فرار مغزها نداریم و تکرار این جمله از سوی برخی از افراد، توهین به جامعه دانشگاهی است.»
معاون دانشجویی وزیر علوم نیز در همان سال با بیان اینکه «فرار مغزها» عنوانی خالی از علم و منطق است گفت: «چرخش مغزها و چرخش علم داریم و باید هم داشته باشیم اما برخی میگویند شما (وزارت علوم) شرایطی به وجود آوردهاید که افرادی که برای تحصیل به خارج میروند مبادرت به فرار میکنند.»
دکتر جعفر توفیقی، استاد دانشگاه و فعال عرصه دانشگاهی اما نظر دیگری دارد. او در خصوص پدیده مهاجرت نخبگان میگوید: «وقتی ما برای پرورش یک فرد سرمایهگذاری میکنیم و قبل از اینکه بتوانیم از ارزشهای این فرد استفاده بهینه کنیم او را از دست میدهیم پس به یک نوعی در حال خام فروشی هستیم.»
او ایران را یکی از کشورهای با رتبه بالا در زمینه مهاجرت نخبگان معرفی میکند و برای مقابله با این پدیده همکاری همه دانشمندان، نخبگان و پژوهشگران را میطلبد. دکتر توفیقی تأکید میکند: «هرچند که ارتباطات و همکاریهای بینالمللی و حضور دانشمندان در جریانهای علم و فناوری ضروری است؛ اما ما وقتی از مهاجرت نخبگان صحبت میکنیم، به یک معنا داریم از هدررفت سرمایه صحبت میکنیم. به عبارتی باید این دو مسأله را از یکدیگر تفکیک کنیم.»
همچنین پروفسور علی فرقانی، استاد دانشگاه «ساوت» استرالیا که از سال 1388 تا کنون صاحب پستهای مدیریتی و تحقیقاتی گوناگون درخارج از کشور بوده است، موتور محرکه توسعهیافتگی در هر کشور را نتیجه مستقیم عمل و فکر نخبگان آن کشور میداند و معتقد است که همین گروه نخبگان هستند که میتوانند سرنوشت یک جامعه را متحول کنند. او تأکید میکند: « ایران ظرفیت نخبهپروری را دارد و اگر فرآیند جذب و استخدام به صورت درست انجام شود و احترام به این قشر در جامعه از سوی برخی مسئولان رعایت شود، بدون تردید هیچکس برای خدمت به کشورش لحظهای درنگ نمیکند، اما متأسفانه برخی از مسئولان و مدیران نمیتوانند به جوانان اعتماد کنند و راه پیشرفت نخبگان را مسدود میکنند.»
داستان تلخ فرار مغزها تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته، با پدیده مهاجرت نخبگان مواجه هستند. واقعیت این است که نمیتوان انتظار داشت یک نابغه شیمی با یک آزمایشگاه غیرمجهز، بتواند حداکثر خلاقیتش را شکوفا کند. محدودیتها و دغدغههای مالی، علمی، تجهیزاتی و موقعیتی برای قشر تحصیلکردهای که رؤیای بزرگ پیشرفت در سر دارد، گران تمام میشود و بار سفر میبندد. به نظر میرسد آنچه که در ایران باید به وجود بیاید، درک درست از نقش نیروی انسانی در توسعه کشور است. واقعیت این است که ثروت ایران نفت و گاز و معادن آن نیست. ثروت واقعی ما نیروی انسانی نخبهای است که به دلیل شرایط نامساعد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و یا دانشگاهی تصمیم به مهاجرت میگیرد و ما هر روز با آسودگی نظارهگر از دست رفتن این سرمایههای گرانبها هستیم!