محققان کشور تاکید کردند
افسردگی، پیامد ناگوار تروماهای دوران کودکی

بروز تروما یا ضربه در دوران کودکی، تاثیرات شدیدی در آینده فرد دارد و شناسایی صحیح آن می تواند نقش قابل توجهی در رفع مشکلات روان شناختی داشته باشد. محققان کشور، با انجام یک مطالعه پژوهشی در این خصوص، موثرترین این ضربات را در بروز افسردگی های دوران نوجوانی بررسی کرده اند.

به گزارش سیناپرس، جامعه دانش آموزی، بخش عظیمی از جمعیت کشور ما را تشکیل داده است. یکی از مشکلات و اختلال های روانی که جامعه دانش آموزی را تهدید می کند، افسردگی است. شیوع افسردگی شدید، متوسط و خفیف در دانش آموزان ایرانی به ترتیب 13 ،18 و 31 درصد گزارش شده است که می تواند هزینه های گزافی را به جامعه تحمیل کند. بنابراین با توجه به شیوع بالای افسردگی، انجام مطالعه در این حیطه ضروری به نظر می رسد. به عقیده بسیاری از نظریه پردازان، بعضی از اختلالات روان شناختی از قبیل افسردگی، ریشه در تجارب آسیب زا و تروماهای دوران کودکی افراد دارند. تروماها وقتی رخ می دهد که تجربیات خصوصی کودکان با پاسخ های نامنظم، نامناسب و شدید اطرافیان مواجه شوند.

از نظر پژوهشگران، تروماهای دوران کودکی از طریق اعتبارزدایی هیجانات و تجربیات، زمینه ساز اختلالات روان شناختی می شوند. به گزارش سیناپرس، به عبارت دیگر، در محیط های آسیب زا، تجربیات خصوصی کودکان، اغلب مجازات در پی دارد یا بی اهمیت جلوه می کنند. سواستفاده و غفلت، هر دو  از نمونه های اعتبارزدایی شدید هیجانی هستند. همچنین برخی محققان معتقدند تروماهای دوران کودکی، وقتی رخ می دهند که نیازهای اساسی کودکان ارضا نشوند و از طریق گسترش طرحواره های منفی دربارة خود و دیگران، مثل بی اعتمادی، شکست و بی کفایتی، زمینه ساز اختلالات روان شناختی می شوند.

اهیمت بالای این موضوع، یک تیم پژوهشی از دانشگاه بیرجند، دانشگاه شاهد و واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی را بر آن داشته است تا در خصوص آن مطالعه ای تحقیقاتی را انجام دهند. در این مطالعه، آن ها به پیش‌بینی نشانه‌های افسردگی دانش‌آموزان پسر براساس تروماهای دوران کودکی شان پرداخته اند.

محققان فوق برای انجام این پژوهش، 310  نفر از دانش آموزان پسر دوره اول و دوم متوسطه مدارس شهرستان رباط کریم واقع در استان تهران را به طور تصادفی انتخاب کرده و با استفاده از پرسشنامه های استاندارد افسردگی کودک و نوجوان و همچنین ترومای کودکی، داده های مورد نیاز را از آن ها جمع آوری کرده اند.

بر اساس یافته های این مطالعه، ترکیب متغیرهای تروماهای دوران کودکی شامل سوء‌استفاده هیجانی، سوء‌استفاده فیزیکی، جنسی، غفلت هیجانی و غفلت فیزیکی به طور معناداری افسردگی دانش آموزان را پیش‌بینی می‌کنند. اما از میان این تروماها، سوءاستفاده هیجانی و سوءاستفاده فیزیکی بیشترین تاثیر را دارند.

مهدی رضایی، استادیار و محقق گروه روان شناسی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه بیرجند و سه همکار دیگرش در این تحقیق می گویند: در تبیین رابطه بین سوءاستفاده هیجانی و افسردگی می توان گفت در خانواده هایی که از کودک، سوءاستفاده هیجانی می شود، معمولا به تجربة شخصی کودک اعتبار داده نمی شود و هیجان ها و عواطف کودک، ابزارهای ارتباطی بی اهمیتی در نظر گرفته می شوند.

آن ها اضافه می کنند: در واقع، محیط سوءاستفاده گر، بر کنترل ابراز هیجان ها، به ویژه هیجان های منفی تأکید می کند و تجربیات ناخوشایند، کم اهمیت قلمداد می شوند. درحالی که، هیجان های خوشایند مثل شادابی و خوشحالی ممکن است به ویژگی هایی مثل فقدان بینش، بی خردی و عدم عقلانیت نسبت داده شوند. به عبارتی، فردی که به لحاظ هیجانی اعتبارزدایی می شود، به نتایجی از این دست می رسد که دیگران به احساسات من اهمیتی نمی دهند؛ باوری که در افراد افسرده رایج است.

این درحالی است که در خانواده های اعتباربخش، عقاید و افکار کودک، استخراج شده و با جدیت پاسخ داده می شوند و هیجان های کودک، ابزارهای ارتباطی مهمی در نظر گرفته می شوند.

به گفته رضایی و همکارانش، نتایج حاصل از مطالعه ما همچنین نشان دادند که سوءاستفادة فیزیکی، می تواند نشانه های افسردگی را در دانش آموزان به شکلی قابل توجه، پیش بینی کند.

در توضیح این موضوع می توان گفت: بخش بزرگی از مهارت های خودتنظیمی برای مدیریت رفتار درمحیط های حامی کودک شکل می گیرد. والدینی که از انتقاد، فریاد و تنبیه جسمانی استفاده می کنند، محیط آسیب زایی را ایجاد می کنند که مانع رشد مهارت های تنظیم و سازماندهی هیجانی کودک می شود.بنابراین از ابتدا در کودک مهارت های لازم برای پرورش تنظیم هیجان شکل نمی گیرد. در محیط های آسیب زا، درک شدن یا عشق وجود ندارد و به عبارتی، نیاز به دلبستگی و صمیمت کودک ارضا نمی شود و ارضا نشدن این نیازها با اختلالات روان شناختی از جمله افسردگی مرتبط است.

آن ها معتقدند: تجربه تروماهای کودکی، منجر به تغییر کارکرد و ساختارهای مغزی نیز می شود. برای مثال این تروماها باعث بدکارکردی مغزی به ویژه در نواحی هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی و آمیگدال شده و زمینه ساز تجربه بیشتر هیجان های منفی و افسرده ساز می گردند.

در این تحقیق در ارتباط با علت عدم معناداری نقش سواستفاده جنسی در پیش بینی افسردگی گفته شده است که پرسش های مربوط به سواستفاده جنسی، معمولا حاوی عبارت های حساس هستند که در فرهنگ ایرانی با شرم بیشتری همراه بوده و بنابراین شاید دانش آموزان در گزارش واقعی دچار سوگیری بیشتری شده و میزان واقعی آن را گزارش نکرده باشند.

به گزارش سیناپرس، یافته های علمی پژوهشی فوق در فصل نامه مطالعات روان‌شناختی وابسته به دانشگاه الزهراء(س) منتشر شده اند.

گزارش: محمدرضا دلفیه

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا