فرهنگ ایران‌ساخت باید فراگیر شود

 حالا که موسم برگزاری جشنواره ایرانساخت رسیده، مناسبت دارد که درباره بعضی از موانع رشد و رونق تولید داخلی و خصوصا خدمات و محصولات دانشبنیان حرف بزنیم و با دقت و حوصله بازبینی کنیم و ببینیم ایراد کار از کجاست که «ایرانی، ایرانی بخر» در حد شعار میماند و به یک فرهنگ غالب بدل نمیشود.

 هیچکدام از ما در اصل این قضیه تردیدی نداریم که تولید داخل را باید تقویت کنیم. ما همه میدانیم بلکه آرزو داریم تا کشورمان مسیر پیشرفت را به سرعت طی کند و هرچه زودتر به قلههای رشد و کمال برسد.

همه ایرانیها، حتی ایرانیهایی که امروز به دلایلی شهروندان اروپایی و آمریکایی شدهاند خواهان عزت و سربلندی کشورشان هستند و هرجا خبری بشنوند که از پیشرفت ایران و ایرانی حکایت کند، شادمان میشوند.

منظور اینکه قضیه «ایرانساخت» یک قضیه ملی و مردمی است و ربطی به دولت و دولتمردان ندارد. اگر دولت بانی خیر شده تا این جشنواره جریانساز فرهنگی، هنری را راهاندازی کند صرفا به این دلیل است که راه را برای ورود اقشار مختلف باز کند و فرهنگ توجه به ساخت ایران را فراگیر کند.

درست است که این راه را دولت باز میکند اما روندگان اصلی اقشار مختلف مردمند. دانشجویان، کارمندان، کارگران، معلمها، کاسبها، تولیدکنندهها، مصرف کنندهها و خلاصه اینکه همه مردم ایران، در هر کجا که باشند، به عشق ایران هم که شده باید وارد این راه شوند و این فرهنگ را به عنوان یک اصل بدیهی و مثبت جا بیندازند که رشد و توسعه ایران میسر نمیشود مگر با رشد و توسعه تولید ملی.

 البته کار اگرچه روی کاغذ ساده و شورانگیز و دستیافتنی است اما در عمل بسیار سخت و صعب است و هزاران مانع و رادع مقابل خود دارد. این راه، آزادراهی نیست که از آن راحت و آسوده و پرسرعت و ایمن خود را به مقصد برسانیم بلکه راهی است سنگلاخ و پر از دستانداز و گاه پرمخاطره.

برای تقریب به ذهن باید عرض کنم که همه تابلوهای اخطاری که در جادهها میزنند تا راننده حواسش را جمع کند، از قبیل خطر ریزش کوه، خطر لغزنده بودن جاده، خطر ورود حیوانات وحشی و اهلی و از این قبیل، همهشان در جاده رشد و رونق تولید ملی هم هستند. منظورم این نیست که روندگان این راه را بترسانم و از پیمودن این مسیر منصرفشان کنم بلکه میخواهم یادآوری کنم که برای طی این طریق جدیت و سختکوشی و شجاعت و ایمان و خردمندی و هوشیاری و استقامت لازم است.

نظام سلطه به هزار و یک دلیل و مهمتر از همه برای حراست از سودهای کلانی که میبرد ما را به حال خودمان وا نخواهد گذاشت. آنهایی که از قِبَل واردات منافع کلان به جیب زدند دست روی دست نخواهند گذاشت تا ما تولید داخلیمان را رونق بدهیم.

نزدیک صد سال فرهنگسازی کردهاند و روی مغز و دل «ما» کار کردهاند تا تبدیل به یک باور عمومی شود که خارجیها عاقلتر و دقیقتر و پرحوصلهتر و باهوشتر از ما هستند و هرچه میسازند بهتر و کاملتر و مفیدتر از چیزی است که ما میسازیم. زدودن این باور غلط آسان نیست و جا انداختن حرف نو به سهولت ممکن نیست. از زمان قاجار در ذهن و دل ما باورهایی را جا انداختهاند که فرنگیها بهتر و کاملتر از ما هستند و ما توان رقابت با آنها را در هیچ امری بخصوص تولید مایحتاج زندگی نداریم.

از بس این فرهنگسازی غلط و خطرناک بوده که برندهای خارجی یکهتاز بازارهای داخلی شدهاند. همین ازاله چنین فرهنگی کار سادهای نیست. دلیل اینکه احیاگران اندیشههای اسلامی و شرقی، همهشان در قدم نخست به خودباوری تکیه میکردند و از مردم میخواستند که تعریفشان را از غرب عوض کنند، این بود که میدانستند مادامی که در اعماق ضمیرمان خود را دستکم بگیریم و غربیها را تافته جدابافته بدانیم نخواهیم توانست سری توی سرها دربیاوریم و قدرتمندانه اعلام حضور کنیم.

مرحوم اقبال لاهوری نه فقط به هموطنان خودش، بلکه به جهان اسلام اصرار میکرد که مومن خود، کافر افرنگ شوند. (مومن خود کافر افرنگ شو) او و البته به اقتفای او همه احیاگران برای اینکه اعتماد به نفس را به جهان اسلام برگردانند دورههای زرینی را یادآوری میکردند که اروپا در تاریکی قرون وسطی به این در و آن در میخورد و در عوض جهان اسلام جهان پلههای ترقی را درمینوردید.

چهارصد سال، پانصدسال جلوتر آنچه از علم و محصول در ایران و عراق و مصر و مراکش تولید میشود چنان ارجمند و والامقام بود که غربی‌ها با حیرت نگاه میکردند و به احترام آن کلاه از سر عقل خود برمیداشتند.

 ما سابقه زرینی داریم که اگر بازخوانیاش کنیم اعتماد به نفسمان را به ما برخواهد گرداند. اما توقف بیش از حد در این بازبینی باعث میشود که نتوانیم واقعیت دنیای امروز را بفهمیم. واقعیت دنیای امروز این است که غربیها بر علم و سیاست و تکنولوژی سلطه پیدا کردهاند و از موضع برتر و بالاتر با دیگران، بخصوص با شرق سخن میگویند انقلاب اسلامی، هیمنه غربیها را در سی و شش سال پیش شکست و به مردم جهان نشان داد که علیرغم این ظاهر فریبنده، اتفاقا باطن غرب بسیار شکننده و متزلزل است.

اما از آن روز تا الآن غرب بیکار ننشسته و در صدد بازگرداندن حیثیتی است که در آن رخنه افتاده. منظور اینکه تولید ملی مانع سیاسی هم بر سر راهش دارد و آسان نیست که ما وارد شویم و در صورت توفیق بازار را به دست بگیریم.

بحث اقتصادی هم جدی است. ایران هم به لحاظ جمعیتی و هم به لحاظ موقعیت ممتاز جغرافیایی جایی است که بنگاههای اقتصادی به چشم بازاری پررونق به آن نگاه میکنند. این بازار چنان مغناطیسی دارد که مثلا ژاپنیها حاضرند چادرمشکی تولید کنند تا مشتریهای ایرانی را از دست ندهند. شرکتهای چند ملیتی، غربیها، چینیها، ژاپنیها و غیره چنان از بازار ایران منتفع شدهاند که به راحتی کنار نمیروند.

 بنابراین مانعتراشی میکنند، دست به هزار کار قانونی و غیر قانونی میزنند تا با چنگ و دندان این بازار را حفظ کنند. بخواهیم فهرست کنیم مانع و رادع بیش از اینهاست. موانع اجتماعی، موانع فرهنگی، موانع تاریخی…

اما بر صدر همه اینها مانع عجیب و غریبی است که در دلمان وجود دارد و آن این است که فکر میکنیم «کوالیتی» محصول غربی، حالا هر محصولی، بهتر است از کوالیتی جنس داخلی، حالا هر جنسی.

این باور غلط را نه با مقاله و شعار میشود از بین برد و نه با خواهش و تمنا و برانگیختن احساسات. یک راه حل بیشتر وجود ندارد که چنین مانع ذهنی را از سر راه هم تولید کننده و هم مصرف کننده برداریم و آن این است که بر کیفیت کالا تاکیدی موکد کنیم. خاطرم هست که بعضی از تولید کنندهها برای اینکه متهم به بیکیفیتی محصول خود نشوند به دروغ روی بسته بندیشان اسم کشور دیگر را میزدند. مثلا توی ایران مداد رنگی تولید میکردند اما برای اینکه مصرف کننده فکر نکند این محصول بیکیفیت است روی جعبهاش اسم ترکیه یا جرمنی را میزدند.

اما این راه حل اشتباه است و جز کسادی بازار تولید داخلی حاصلی ندارد. تولید کننده ایرانی چنان باید روی کیفیت و مرغوبیت محصول کار کند که رفتهرفته این ذهنیت غلط را بزداید. یعنی همت مضاعف باید بگذاریم تا در عمل نشان دهیم که مومن خود، کافر افرنگ شدهایم.

 پرویز کرمی

دبیر کل جشنواره ملی، فرهنگی و هنری «ایران ساخت»

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا