نگاهی دوباره به فیلم «مریخی»
فیلم مریخی آخرین ساخته ریدلی اسکات که بر مبنای رمانی علم-تخیلی به همین نام و نوشته اندی وییر ساخته شده بود، موفق شد در جوایز سالانه گولدن گلاب، دو جایزه بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلم در بخش کمدی یا موزیکال را به خود اختصاص دهد.
البته مریخی را نمیتوان در هیچیک از این قالبها قرار داد. دلیلی که باعث شد تا این فیلم بهجای بخش اصلی در بخش فیلمهای کمدی و موزیکال رقابت کند، به سیاستهای کمپانیهای پخشکننده فیلم در جوایز اینچنینی برمیگردد. در جوایزی مانند گولدن گلاب و اِمی که امکان حضور فیلم در چند بخش وجود دارد گاهی تهیهکنندگان تصمیم میگیرند فیلم را در بخشهایی وارد رقابت کنند که شانس موفقیت بیشتری دارد. به همین دلیل هم بود که امسال سه فیلم درام مریخی، بیگ شورت و جوی که هر سه داستانهای کاملاً جدی دارند، به دلیل طنز خفیفی که در روایت و یا موقعیتها به همراه داشتند، در این بخش وارد مسابقه شدند تا شانس بالاتری داشته باشند. این ریسک برای مریخی کارآمد بود و موفق شد دو جایزهای را از آن خود کند که اگر در بخش اصلی وارد رقابت میشد امکان دریافت آن با توجه به ربایی که داشت تقریباً غیرممکن بود.
اما اهدای دو جایزه به فیلم مریخی و از سوی دیگر اکران محدود آن در ایران بهانه مناسبی است تا بار دیگر به سراغ این فیلم برویم و این بار بدون نگرانی از لو رفتن داستان بهمرور علمی فیلم بپردازیم.
قبل از ادامه متن ضروری است به این نکته تأکید کنیم که در ادامه این متن بخشهایی از داستان لو رفته است و اگر هنوز این فیلم را ندیدهاید میتوانید بعد از تماشای فیلم به این متن برگردید.
مت دیمون (راست) و ریدلی اسکات (چپ) دو جایزه گولدن گلاب 2016 را به خاطر فیلم مریخی به خود اختصاص دادند
مریخی بر مبنای داستان هیجانانگیز و جذابی ساختهشده است که اندی وییر آن را نوشته است.
یکی از ویژگیهایی که باعث شد کتاب اندی وییر به چنین موفقیتی بدل شود، دقت علمی حداکثری بود که در روایت خود رعایت کرده بود. ایده فضا نوردی که تنها روی مریخ باقیمانده است و باید تمام مسائل خود را با کمک منابعی محدود، تأمین و درعینحال روحیه خود را برای مبارزهای طولانی برای بقا حفظ کند منجر به خلق شخصیت مارک واتنی شد که توانست مخاطبان را با خود همراه کرده و توجه زیادی را به خود جلب کند.
ریدلی اسکات، پس از خواند کتاب تصمیم به ساخت فیلم گفت و فیلم با اقبال گسترده منتقدان و جامعه علمی مواجه شد. پس از مدتها فیلمی که موضوعش تنها ماندن در سختترین شرایط بر سیارهای دیگر بود، توانست بهجای هراس از فضا دوباره روحیه و شوق کشف جهانهای نو را زنده کند و شور و هیجان کاوشهای فضایی را مقابل چشم مردم قرار دهد.
این فیلم و البته کتابی که فیلم بر آن مبنا شد درواقع جشنوارهای برای حل مسئله بودند.
بااینوجود، فیلم مریخی درنهایت لازم بود تا برای ساختهشدن و دیده شدن تغییراتی در داستان میداد و برخی از جزییات را نادیده میگرفت. البته فیلمسازان تصمیم گرفتند تا تغییرات بیشتری در فیلم بدهند و در این راه بخش عمدهای از دقت علمی را از دست دادند.
فیلم مریخی فیلم جذابی است و یکی از دقیقترین فیلمهای علمی تخیلی که در سالهای اخیر درباره توان امروزی ما در فضا ساختهشده است. بخشهای عمدهای از روند و جزییات درست است و بسیاری از کارشناسان گمان میکنند معماری مأموریتی که در آینده بخواهد انسان را به مریخ ببرد بسیار شبیه به این فیلم خواهد بود اما یکی از جذابیتهای فیلمهای علمی تخیلی و فانتزی و حتی فیلمهای واقعگرایانه برای علاقهمندان علم این است که در کنار لذت بردن از فیلم، به سراغ گوشه و کنار آن بروند و سعی کنند موضوعات آن را با دنیای واقعی و دانستههای امروز مقایسه کنند.
به همین دلیل هم در ادامه به فهرستی از مواردی اشاره میکنیم که دقت علمی آن پایین است.
- توفان هولناک
فیلم و کتاب هر دو داستان خود را با وقوع توفانی عظیم روی مریخ آغاز میکنند. توفانی ناگهانی که به دلیل بادهای شدیدش مأموریت را با خطر مواجه میکند و خدمه مأموریت آریس ناچار به ترک زودهنگام مریخ میشوند. شدت بادها بهقدری زیاد است که نهتنها آنتن مخابراتی را از جای خود کنده و با برخورد به مارک واتنی داستان را آغاز میکند که حتی ناو خیز از مریخ را از راستای عمودی خود منحرف کرده و آن را در آستانه سقوط قرار میدهد بهطوریکه خلبان سفینه باید از موتورهای جنبی برای تعدیل انحراف استفاده کند. این شاید یکی از بزرگترین اشتباههای فیلم باشد. اندی وییر پیشتر گفته بود که از خطا بودن این داستان خبر داشته اما سعی کرده تا با استفاده از ایده توفان فضای مهیجی برای شروع داستانش ایجاد کند.
در مریخ توفانهای زیادی رخ میدهد. توفانهای موضعی همانند گردبادهای مرتفع و چرخانی که در فیلم هم یکی دو بار آنها را میبینیم و البته توفانهای فوقالعاده قدرتمندی که گاهی تمام سیاره را زیر پوششی از غبار فرومیبرند؛ اما مسئله اینجا است که جو مریخ فشاری در حدود تنها 1 درصد فشار جو زمین دارد. به همین دلیل قدرت توفان با همین نسبت در مقایسه با زمین کاهش پیدا میکند. آنچه روی زمین میتواند توفانی سهمگین شمرده شود، اگر روی مریخ رخ دهد تنها به شکل نسیمی خفیف احساس میشود و به همین دلیل بزرگترین توفانهای مریخی هم چنین اثر و ظاهری ندارند. آنها نمیتوانند آنتن را بکنند و سفینه را منحرف کنند. در ادامه داستان در کتاب مریخی اندی وییر یکبار دیگر توفانی مریخی را تصویرسازی میکند. زمانی که مارک واتنی در راه رسیدن به محل فرود آرس 4 است در میانه راه با توفانی سیارهای مواجه میشود. این بار توصیف توفان دقیقا با آنچه در مریخ رخ میدهد مطابق است و چند روزی طول میکشد که واتنی متوجه شود وارد توفان شده است در آن بخش از کتاب مارک واتنی از روشی خلاقانه برای تشخیص توفان و نجات خود استفاده میکند. متأسفانه این بخش از داستان از فیلم حذف شده بود. در عوض هر ازچندگاهی توفانهای شبانه با تناوب وقوع بالا در فیلم نشان داده میشد که مانند توفانهای مناطق حارهای دیوارهای کاشانه روی مریخ را در هم میکوبید. این بخش چندان واقعی نیست و به همان دلیلی که اشاره کردیم در مریخ رخ نمیدهد.
- خورشید مریخ
در فیلم یکی دو باری غروب مریخ نشان داده میشود. منظرهای آشنا برای ما روی زمین. خورشید تابان تقریبا با همان اندازهای که در زمین دیده میشود در حال غروبی است که در آن آسمان مریخ به رنگ نارنجی درآمده است.
در دنیای واقعی قطر ظاهری خورشید در مریخ کوچکتر از قطر ظاهری آن از روی زمین است. فاصله متوسط زمین تا خورشید یک واحد نجومی است و خورشید از روی زمین با قطری در حدود 32 دقیقه قوس دیده میشود اما مریخ در فاصله بیش از 1.5 واحد نجومی قرار دارد و به همین دلیل قطرش برای ناظری همچون مارک واتنی در حدود 21 دقیق قوس است. مهمتر از ابعاد خورشید اما رنگ آسمان و خورشید در هنگام غروب است.
غروب مریخ نشان داده شده در مریخی
غروب واقعی در مریخ – تصویر از مریخ نورد کنجکاوی – ناسا
تمام آنچه باعث میشود تا ما آسمان زمین را در هنگام غروب به رنگ نارنجی و سرخ ببینیم ترکیب جو زمین است که باعث میشود بخش مشخصی از نور مریی پراکندهشده و آسمان را نارنجی کند. روی مریخ به دلیل وضعیت متفاوت جوی غروب خورشید ظاهر دیگری دارد. غروب در مریخ آبیرنگ است. جالب اینجا است که به کمک مریخنوردهایی که روی مریخ قرار دارند ما تصاویری واقعی از غروب مریخ داریم و فیلمسازان میتوانستند از این تصاویر برای اصلاح رنگی منظره غروب مریخ استفاده کنند. اتفاقی که میتوانست مخاطب را در برابر واقعیتی شگفتانگیز قرار دهد.
- تولید آب از سوخت هیدارزین
یکی از بخشهای جذاب داستان مارک واتنی روی مریخ فرآیندی بود که او برای تهیه آب موردنیاز جهت کشت سیبزمینی در پیش گرفت. او برای این کار به سراغ سوخت هیدارزینی رفت که در مخزن ناو فرود بر مریخ باقیمانده بود و سعی کرد با آزادسازی هیدروژن و سوزاندن آن (ترکیب با اکسیژن) آب تهیه کند.
این کار آسانی نبود و البته مشکلات زیادی را هم برای واتنی به همراه آورد و ازجمله یکبار او را منفجر کرد.
درباره این بخش دو نکته وجود دارد. یکی از مسائل میزان حرارت زا بودن این واکنش است. اندی وییر به این موضوع اشاره کرد که پیش از انتشار کتابش متوجه شده بود که این فرآیند حرارت زیادی را تولید میکند که با عملا استفاده از این روش در فضای بسته را ناممکن میکند، اما به دلیل چاپ کتاب، باوجودی که راهی برای اصلاح آن وجود داشت، نتوانسته بود این اصلاح را در کتاب اعمال کند.
در فیلم، اما ما روند دیگر را شاهد هستیم. این تولید آب همانند یک فرآیند دائم نشان دادهشده است که مشعلی بر فراز مزرعه در حال سوختن است و بهطور دائم فرآیند تولید آب اتفاق میافتد. این تغییر اعمالشده در فیلم اشتباه و ناممکن است. فرآیندی تولید آب فرآیند دشواری بود که باید در محیط کنترلشده و با کم کردن مقدار اکسیژن موجود در اتمسفر کاشانه صورت میگرفت چیزی که در مرحله اول باعث انفجار شد مقدار اکسیژنی بود که در بازدم واتنی وجود داشت و انجام این فرآیند درحالیکه محیط کاشانه از اکسیژن سرشار است عملا تنها چندثانیهای بیشتر دوام نمیآورد و باعث انفجار میشود.
- هوابندها
هم در کتاب و هم در فیلم بهطور خاص فرآیند ورود و خروج از کاشانه و همچنین ورود و خروج به خودروهای مریخنورد آسان نشان داده شده است. بهخصوص در فیلم فرآیند استفاده از هوابند بسیار ساده است و مریخنوردها حتی فاقد هوابند هستند. البته اگر قرار بود این مسئله در فیلم نشان داده شود شاید به روندی طولانی و خستهکننده بدل میشد؛ اما در انتهای فیلم بخشی وجود دارد که این عدم دقت خود را نشان میدهد. در صحنهای که واتنی پیش از پروازش از مریخ درون ناو خیز از مریخ که درون آن سیستم اکسیژن سازی وجود ندارد و سیستم درعینحال خبری از تنظیم فشار نیست بدون استفاده از لباس در بخش پایینی ناو به اصلاح صورت خود میپردازد.
همین داستان درباره بخش کاشانه نیز وجود دارد؛ اما شاید مشکل جدیتر صحنهای باشد که بعد از انفجار یکی از هوابندها واتنی باید دست به تعمیر کاشانه بزند. در کتاب این روند با دقت بالایی تشریح شده است. در آنجا واتنی با تخلیه کاشانه بخشی از دیواره مخصوص آن را میبرد و با استفاده از رزین ویژهای آن را دوباره به هم متصل میکند؛ اما در فیلم تعمیر این دریچه با استفاده از پلاستیک و چسب نواری نشان دادهشده است. تفاوت فشار درون و بیرون کاشانه بعد از بازگشت فشار به حالت طبیعی بهقدری هست که این وصله نشان دادهشده در فیلم نتواند دوام بیاورد.
- شاید یکی از غیرعلمی دقیقترین بخشهای فیلم به آخرین صحنه نجات بازمیگردد. در کتاب، مارک واتنی ایده سوراخ کردن دستکشها را میدهد تا شاید بتواند مثل آیرون من پرواز کند اما این کار انجام نمیشود. در فیلم اما به نظر میآید ایده پرواز واتنی شبیه آیرون من ایدهای نبوده است که اسکات بتواند از آن دل بکند و تصمیم گرفت این کار را انجام دهد. عدم کنترل روی میزان خروج هوا از لباس تحتفشار و نامتقارن بودن آن عملا امکان کنترل را غیرممکن میکند. از سوی دیگر صحنهای که در آن فرمانده لوییس مارک را میگیرد در دنیایی واقعی با هیجان کمتری رخ میدهد. بهمحض اینکه دو نفر از طریق طناب به هم متصل شدن و عضو یک سیستم شدند سرعت هر دو برابر شده و نیروی مقاومی وجود ندارد که باعث چنان پیچوتابی شود. البته شاید هیجان نسخه فیلم بیشتر باشد اما روایت تصویر شده در کتاب ضمن اینکه بهشدت نفسگیر است ازنظر علمی و فنی نیز بسیار دقیقتر و کارآمدتر است.
- فیلم و کتاب بهضرورت تفاوتهای زیادی باهم دارند. برخی از ابتکارهای واتنی در کتاب قابلنمایش دادن در فیلم نبوده و به همین دلیل تیم سازنده المانهایی را به داستان اضافه کردهاند تا جای آن کارهای ابتکاری را بگیرد. ازجمله در غیبت جراثقال در مریخ واتنی میبایست از سطوح شیبدار برای حملونقل وسایل استفاده میکرد.
همچنین بخشهای جذابی از داستان ازجمله توفان غبار و چپ کردن خودرو در میانه راه، استفاده از یک کاشانه کوچک در طول سفر، در فیلم حذفشده است.
یکی دیگر از تفاوتهای اصلی میان فیلم و کتاب قطع ارتباط میان واتنی و ناسا پیش از آغاز حرکت به سمت محل فرود آریس 4 است. به دلیل همین قطع ارتباط است که ایده شوخی دزد دریایی مریخی موضوعیت مییابد. هم در کتاب و هم در فیلم به این داستان اشاره میشود که چون سطح مریخ حکم آبهای آزاد را دارد و مارک بدون اجازه قصد دارد وارد مایملک ناسا شود عملا دزدی دریایی به شمار میرود اما این شوخی در شرایط نشان دادهشده در فیلم که تماس میان واتنی و زمین برقرار است موضوعیت ندارد چون او در این شرایط با اجازه ناسا وارد ناو خیزش از مریخ شده است.
نکات ریزودرشت دیگری را میتوان هم در فیلم و هم در کتاب پیدا کرد از ناوبری با کمک قمر فوبوس گرفته و یا اینکه در مریخ ستاره دِنِب ستاره قطبی به شمار نمیرود. همچنین این موضوع که آیا ناسا واقعا هیچ کنترلی برروی انتشار اطلاعات خود ندارد و یا این موضوع که تحت هر شرایطی آیا واقعا ممکن است ناسا چندین هفته را بدون تصویربرداری از محل وقوع چنان فاجعهای سپری کند. تأمین بودجه و اراده سیاسی بخش دیگری از داستان است که شاید در فیلم و کتاب خوشبینانه نشان داده شده است. شبیهسازی مریخنورد رهیاب در فیلم عملا ضرورتی نداشت و برخی از جزییات دیگر را نیز میتوان به این فهرست افزود.
اما بااینوجود درنهایت باید به یاد داشته باشیم که از یک فیلم سینمایی نباید انتظار یک مستند دقیق یا یک درس دانشگاهی را داشت.
اگر فیلم باعث شود سوال هایی برای شما به وجود بیاورد و شما را به کاوشهای فضایی علاقهمندتر از قبل کند و البته قریب به دو ساعت شما را سرگرم کند کارش را درست انجام داده است و با این نگاه به نظر میآید مریخی فیلم موفقی است.
پوریا ناظمی / روزنامه نگار علم
No tags for this post.