اندیشه؛ عنصر ضروری دنیای موزه

کار موزه بین عمل و نظریه در نوسان است و نظریه نیز دائما برای هزار و یک امر روزانه نادیده انگاشته می‌شود. در هر حال، این امر همواره واقعیت دارد که اندیشه، عاملی محرک است و وجود آن برای پیشرفت فردی و همچنین برای دنیای موزه ضروری است.جهان موزه طی سال‌ها در قالب کارکردها و از طریق مادیت و عناصر اساسی که کارش مبتنی بر آنهاست رشد یافته است. موزه‌ها به طور خاص با آثار تشکیل دهنده مجموعه‌هایشان کارمی‌کنند؛ برای درک شیوه کار موزه، عنصر بشری به وضوح الزامی است. به همان اندازه این عامل برای عموم مخاطب موزه و برای کار کارمندان آن(متخصصان و ارتباطشان با اصول اخلاقی) ضرورت دارد.

و اما کارکردهای موزه چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت،موزه فعالیتی انجام می‌دهد که می‌تواند با فرایند موزه‌ای شدن و تجسم توصیف شود. به صورت کلی‌تر، ما از کارکردهای موزه‌ای صحبت می‌کنیم که به شیوه‌های متفاوتی در طول زمان توصیف شده است. ما پژوهش‌مان را بر مبنای یکی از مشهورترین مدل‌ها قرار می‌دهیم که آکادمی رینوارد در آمستردام در پایان دهه1980 آن را شکل داد و سه کارکرد آن را«حفاظت و نگهداری» (که مالکیت، حفاظت و مرمت و مدیریت مجموعه‌ها را شامل می‌شود)، «پژوهش» و «ارتباط» مشخص کرد.

 ارتباط، خود «آموزش» و «نمایش» را شامل می شود که مسلما دو مورد از آشکارترین کارکردهای موزه‌هاست. با توجه به این امر، به نظر می رسد کارکرد آموزشی طی چند دهه اخیر رشد ویژه‌ای داشته است چون اصطلاح «وساطت» به آن افزوده می‌شود. یکی از تفاوت‌های عمده ای که بین فعالیت اولیه و امروزی موزه با آن مواجه‌ایم، افزایش بیشتر روش‌های مدیریت است که به زعم ما، باید به دلیل ویژگی‌های خاصش به عنوان یکی از کارکردهای موزه قلمداد شود. همین مساله درباره معماری موزه‌ها نیز صادق است زیرا اهمیت آن تا حدی است که گاهی تعادل بین سایر کارکردهای موزه را بر هم می‌زند. در اوایل دهه1980، جهان موزه موجی از تحولات بی سابقه را تجربه کرد؛موزه‌ها که مدت‌ها نخبه گرا و محجوب به حساب می‌آمدند، اکنون درحالی ظهور می‌یابند که به ذوقی برای معماری تماشایی می‌بالند، نمایشگاه‌های بزرگی برگزار می‌کنند که پر زرق و برق بوده و با اقبال بسیاری روبرو شده است؛ نمایشگاه‌هایی که می‌خواهد به بخشی از سبک مشخص مصرف گرایی تبدیل شود. محبوبیت موزه‌ها از آن زمان کم نشده است و آنها در اندک زمانی بیش از یک نسل، تعداد فضاها را دو برابر کرده‌اند، درحالی که، در آغاز تحولات جغرافیایی-سیاسی موعود در آینده، پروژه‌های ساختمانی جدید و متحیرکننده ای را با سرعت از شانگ‌های تا ابوظبی توسعه می دهند. یک نسل بعد، رشته موزه هنوز در حال تغییر است. حتی اگر به نظر برسد که خودگردشگری انسان (انسان گردی) بازدیدکننده‌ها را به عنوان هدف اصلی بازاریابی موزه جایگزین کرده است. ما می توانیم هنوز از چشم اندازهای آنها شگفت زده باشیم و سوال کنیم: آیا هنوز آینده ای برای موزه ها آنطور که ما میشناسیم وجود دارد؟ آیا مدنیت آثار مادی شکل یافته از جانب موزه‌ها، تحول بنیادینی را متحمل می‌شود؟ ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که به چنین سوالاتی در اینجا پاسخ می دهیم اما امیدواریم کسانی که به آینده موزه‌ها و در صورت کاربردی‌تر، به آینده موسسه خودشانعلاقه مند هستند، عناصری بیابند که بتواند تفکرات آنها را توانگر سازد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا