آینده پژوهی را کجای دلمان بگذاریم؟(بخش اول)

مثلامورخان معتقدند: «تاریخ» چراغ راه آینده است و بر همین اساس با «گذشته» حال می کنند؛ حال آنکه روانشناسان برای رسیدن به «حال بهتر» «بودن در حال» را تجویز می کنند. اما در شش و بش «گذشته» و «حال»؛ ناگهان سروکله عالمانی با علم «آینده پژوهی» پیدا می شود که آنها فقط و فقط نقش آینده را شاخ کرده و در حلقوم مان فرو میکنند!  اما دنیا دارمکافات است چون بعد هم، نوبت به علومی مانند فیزیک با «اصل عدم قطعیت زمان» و جامعه شناسی با «اصل عدم قضاوت دیگران» میرسد تا آنها هم نسخه پیشبینی زمان و رفتار این و آن را  با اتکا به آینده پژوهی بپیچند!

با این اوصاف انسان عصر قمر با اینهمه معجزه هایی که در آستین دارد باز باید مانند انسان عصر حجر آستین بالا بزند و برای یافتن لایف استایلش مدام نور بالا بزند و بیفتد به جستجوی خوشبختی تا بلکه از این کند وکاو و کاوش برایش آب و نانی دربیاید! اما آب و نان در دهان شیر است و رمز خوشبختی زیر پای فیل! بگذریم …

پس در بازار شام گیر و دار وفور نظریه های گل باقالی و در دعواهای بر سر صرف زمان حال، گذشته، آینده؛ ما میخواهیم بزنیم به دنده و در این مقال، بی قیل و قال فرض را بگذاریم بر اصل بودن آینده و آنقدر ایستگاهش را بگیریم تا ببینیم چه نتیجه ای از این داستان مد روز شده و به نوعی کلاس و لاکچری شده، میگیریم …

پس بنشینید پای سلسله بحث های عمیق ما پیرامون تاثیر زمان و پیش بینی آن بر خوشبختی شور انگیز با علم فیوچر استادیز  …  
بله؛ در نوبت های بعدی انتشار این نوشتار گران، مشخص خواهد شد آینده پژوهی را باید دقیقا کجای دلمان بگذاریم و تمام؟ به امید حی قادر و توانا.

نویسنده: فرزین پورمحبی
    

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا