نگاهی به تاثیر اقتصاد بر انسانیت و محیط‌زیست

جهان وارد عصر آنتروپوسن شده است. این دوران جدید زمین‌شناسی است که محققان به عنوان جانشین دوران هولوسن (که به صورت رسمی پذیرفته شده است)، پیشنهاد داده‌اند. این پیشنهاد به دلیل تاثیر عظیمی است که انسان روی زمین گذاشته است و محققان معتقدند، می‌توان ویژگی‌های آن‌را در نهشته‌های رسوبی از ویژگی‌های دوران هولوسن تمییز داد. انفجار نخستین بمب اتمی در صحرای لوس‌آلاموس هم به دلیل تاثیر واضحی که در نهشته‌ رسوبی باقی می‌گذارد، به عنوان مبداء دوران جدید پیشنهاد شده است. اما حتی اگر از این نام‌گذاری هم صرف نظر کنیم، نگاهی واقع بینانه به جهان نشان می‌دهد، ما «جهان بزرگی هستیم روی یک سیاره کوچک»  و اقتصاد فشار شدیدی به زمین وارد کرده است. میزان استفاده امروز ما از منابع تجدید‌پذیر به حدی است که برای پایداری ما حداقل به یک زمین و نصفی نیازمندیم. دیگر هیچ سرمایه طبیعی دست‌ نخورده‌ای باقی نمانده است. هر آنچه از تنوع زیستی، آب قابل شرب، جو زمین، دیواره‌های مرجانی، اقیانوس‌ها، جنگل‌ها و صفحات یخی باقی مانده است، به شدت زیر فشارند در حالی‌که این منابع، نقش مستقیم در تنظیم پایداری زمین و در نتیجه اقتصاد دارند.

مسئله اینجا است که سیستم اقتصادی ما روی تفکر «یک جهان کوچک بر سیاره‌ای بزرگ»، توسعه یافته و ما بر مبنای آن رفتار می‌کنیم؛ . در حالی‌که ما درست برعکس آن هستیم و چنین تصوری حقیقت ندارد و باید رفتارمان را اصلاح کنیم. تاثیر ما بر سیاره بسیار فراتر از آن‌چیزی است که تصور می‌کنیم. مدل فعلی اقتصادی ما مربوط به زمانی است، که هیچ مرزی وجود نداشت و تاثیر اقتصاد جهانی روی سیاره احمقانه به نظر می‌رسید.  آن زمان انتشار گازهای گلخانه‌ای ، غارت اقیانوس‌ها و آلودن مناطق قطبی آزاد بود و خطر واکنشی از سوی زمین دور به نظر می‌رسید. اما این اوضاع مدت‌ها است به سر آمده است. از سال 1980 به بعد نخستین هشدارها از سوی زمین صادر شد؛ سوراخ شدن لایه اوزون، فروپاشی سیستم صید، رسیدن به اوج کمبود آب شیرین، شتاب در ذوب شدن یخ‌ها، تغییر در امواج گرما و الگوی طوفان‌ها. در این میان اما به دلایل ژئوپولوتیک آلاینده‌ها و مقصران کمتر در زمره قربانیان این رخداد‌ها قرار گرفتند. در زیر می‌توانیم 5 دلیلی را ببینیم که اقتصاد به انسان‌ها و سیاره زمین لطمه جدی زده است

امروز مسئله فراتر از کسب در آمد، ضرورت قیمت‌گذاری روی منابع طبیعی و خدمات اکوسیستم‌ها و آلودگی کربنی است.

تراژدی منابع عام 1

علی‌رغم به رسمیت شناخته شدن توسط تعداد زیادی از اقتصاددان‌ها، اقتصاد به طرز نا امید‌ کننده‌ای در چنبره تراژدی منابع عام باقی مانده است. رشد اقتصادی به بهای عدم محاسبه هرینه‌های محیط‌زیستی به دست آمده و به همراه آن خطر بروز فاجعه بیشتر شده است. اقتصاد علی‌رغم گذشت چند دهه هنوز نتوانسته است هزینه استفاده از منابع زمین را محاسبه و در تولید ثروت لحاظ کند. امروز بزرگترین تهدید اقتصادی برای انسان‌ها عدم توانایی قیمت‌گذاری روی طبیعت و منابع طبیعی است. امروز مسئله فراتر از کسب در آمد، ضرورت قیمت‌گذاری روی منابع طبیعی و خدمات اکوسیستم‌ها و آلودگی کربنی است. اما این موضوع همان‌طور که محاسبات علمی نشان داده‌اند آسان نبوده و همیشه ممکن نیست( همیشه نمی‌توان به قیمت درست رسید). ارزش‌گذاری روی طبیعت به این معنی است که ما مجبور به ترک دست‌آوردهای سیستم اقتصادی گذشته هستیم و باید وارد قلمرو اخلاق، جهان شمولی و عدالت اقتصادی شویم. انقلاب صنعتی چهارم تنها روی سیاره‌ای پایدار موفق خواهد بود. ما مجبور هستیم تا مرزهای سیاره‌ای2 را برای توسعه اقتصادی به رسمیت بشناسیم؛ و این موضوع نیازمند رهبری سیاسی است و بازار به تنهایی از پس آن بر نخواهد آمد.

 

نموداری که مرزهای سیاره‌ای را نشان می‌دهد. سبز محدوده امن در هر مرز، زرد وارد شدن به محدوده خطر و قرمز به معنای هشدار است

 

از تفکر خطی3 تا واقعیت غیر خطی4– وقتی نرخ نتزیل5 کارآمد نیست

تحقیقات علمی اخیرا نشان داده است که فشار انسان بر منابع طبیعی و محیط‌زیست از یک روند افزایشی پیروی می‌کند. وقتی انعطاف‌پذیری محیط زیست بالا است، تغییرات آهسته، خطی و افزایشی هستند. اقتصاد در ظاهر می‌تواند از محیط‌زیست با تاثیر کم ویا بدون تاثیر بهره‌برداری کند. این روند وقتی تنوع زیستی و طرفیت جو زمین و یخچال‌ها برای خنک کردن زمین و جذب آلودگی‌ها بالا است، منطقی به نظر می‌رسد. اما وقتی انعطاف‌پذیری منابع طبیعی در نتیجه تغییرات خطی طولانی مدت از بین می‌رود، محیط‌زیست به طور ناگهانی تغییر می‌کند. عبور از نقطه اوج اتفاق می‌افتد و ماشه تغییرات گسترده کشیده می‌شود، که معمولا برگشت‌ناپذیر بوده و پتانسیل فاجعه را دارند. وقتی هزینه‌ها برای جامعه غیر قابل پیش‌بینی شود، تغییراتی که سابقا قابل مدیریت بودند، به شدت خطرناک خواهند شد.در این صورت ما نمی‌توانیم از نرخ تنزیل برای ارزیابی سرمایه‌گذاری‌هایمان استفاده کنیم. مفهوم این رخداد این است که در یک جهان غیر خطی یا جایی که جهان هشدارهایش را صادر می‌کند، تئوری‌های مرسوم اقتصادی از هم می‌پاشند. در این‌صورت محاسبه ریسک وبازدهی سرمایه‌گذاری‌ها مانند آن‌چه امروز می‌شناسیم نخواهد بود.

وقتی انعطاف‌پذیری منابع طبیعی در نتیجه تغییرات خطی طولانی مدت از بین می‌رود، محیط‌زیست به طور ناگهانی تغییر می‌کند. عبور از نقطه اوج اتفاق می‌افتد و ماشه تغییرات گسترده کشیده می‌شود، که معمولا برگشت‌ناپذیر بوده و پتانسیل فاجعه را دارند

 

مدل‌های خطی اقتصادی روی یک سیاره محدود کارآمد نیستند

مدل‌های اقتصادی ما بر اساس اصول خطی بنا شده‌اند که بر توان، بهینه سازی و بهره‌وری هزینه- فایده متمرکز است. ما با بهره‌برداری از منابع تولید ارزش کرده و سپس منابع استفاده شده را دور می اندازیم. چنین پیشرفتی در انقلاب صنعتی چهارم با 9 میلیارد شهروند امکان‌پذیر نیست، اگر بر مبنای اصول اقتصاد خطی بنا شده باشد. بنابراین ما نیاز داریم اقتصادمان را سوی به اصول اقتصاد دایره‌ای تغییر دهیم که در آن بازیابی بخشی از سیستم ارزش سازی است. استفاده از منابع در چنین جهانی است که شکل پایدار خواهد گرفت، در غیر این صورت مطابق آنچه به تله مالتوسی مشهور است ما در آینده‌ای نه چندان دور به جایی می‌رسیم که ناگهان نمودار جمعیت و منابع در دسترش یکدیگر را قطع کرده و منابع در دسترس به شدت کاهش یافته و شاهد سقوط در منابع سرانه در دسترس و در نتیجه سقوط جمعیت خواهیم بود تا استفاده از منابع به سطح پایدار برسد. بنابراین ما یا باید با تغییر در مدل اقتصادیمان به سوی پایداری برویم یا سیاره به شکلی خشونت بار پایداری را دوباره برقرار خواهد کرد. این پیش بینی به این دلیل واضح است که یک سیستم ناپایدار به مدت طولانی دوام نخواهد داشت و سقوط رخ می‌دهد. مدل‌های توسعه جهان که در پروژه موسوم به World 3 توسط کلاب رم ساخته ‌شده‌اند و در سال 2012 به روز شدند، این سقوط را جایی حوالی سال 2040 میلادی پیش‌بینی کرده‌اند.

نمودار تهیه شده در پروژه محدودیت‌های رشد بر اساس مدل World 3. همان‌طور که دیده می‌شود با ادامه روند فعلی جایی در حوالی 2040 کاهش شدید منابع رخ داده و سقوط آغاز می‌شود.

 

مدل فعلی اقتصادی با هزینه تعداد زیادی از مردم نفع عده محدودی را تامین می‌کند

یک باور قدیمی وجود دارد که می‌گوید؛ مشکلات محیط‌زیستی به شرطی حل می‌شوند، که ما میزان مناسبی ثروت اقتصادی تولید کنیم، در این صورت می‌توانیم هزینه حفظ محیط‌زیست را بپردازیم.  اما واقعیت چیز دیگری است و ما باید برای همیشه شیوه تفکر متکی بر «منحنی کوزنتز» را فراموش کنیم. این تئوری هیچ‌گاه واقعیت پیدا نمی‌کند و باید یک برای همیشه و به نفع بشریت آن‌را کنار بگذاریم اگر کامیابی و نجات بشریت روی زمین برایمان مهم است. منحنی کوزنتز می‌گوید؛ با توسعه اقتصادی، ابتدا نابرابری افزایش و سپس کاهش پیدا می‌کند. اما آمارهای اقتصادی نشان می‌دهد ما هرگز به نقطه اوج این منحنی نرسیده‌ایم و شکاف اقتصادی و نابرابری اقتصادی حتی در کشورهای توسعه یافته به شدت افزایش یافته و در حال افزایش است. گزارش اخیر موسسه آکسفام نشان داد که 8 مرد در جهان به اندازه 3.6 میلیارد نفر از مردم جهان ثروت دارند و جهان هرگز شاهد چنین نابرابری‌ای نبوده است.

تئوری کوزنتز می‌گوید با شروع رشد اقتصادی نابرابری افزایش یافته و پس از رسیدن به نقطه کم خواهد شد. برآورد‌ها جدید نشان می‌دهند این نقطه اوج که در آن شیب نمودار تغییر می‌کند وجود خارجی ندارد

 

در واقع حقیقت بدبینانه این است که به لطف فقر و توسعه نیافته‌ها است که ما در حال حاضر تغییرات اقلیمی فاجعه‌بار را شاهد نیستیم و شانس اندکی برای نجات داریم. آمارها نشان می‌دهند برخلاف مردم کشورهای توسعه یافته، مردم کشورهای توسعه نیافته نقش اندکی در انتشار گازهای گلخانه‌ای به جو زمین دارند. علاه بر این رشد اقتصادی همان‌طور که «توماس پیکتی» و دیگران نشان دادند هرگز به نفع فقرا نخواهد شد. کارهای پیکتی نشان داد که مادامی که در دراز مدت، نرخ بازگشت سرمایه بیشتر از نرخ رشد اقتصادی است، ( که در جهان ما اینچنین است) ما شاهد تجمع ثروت، نابرابری و در نتیجه عدم پایداری اقتصادی و اجتماعی خواهیم بود. درحقیقت نابرابری اقتصادی به دلیل این واقعیت که ثروت اقتصادی در جهان تا به اینجا در اثر بهره‌برداری ناپایدار از منابع به دست آمده ، تشدید شده است. در واقع هزینه‌های این برداشت ناپایدار به طور کلی توسط جوامع فقیرو توسعه نیافته تحمل شده است.

تله مالتوسی، نقطه فاجعه جایی است که نمودار جمعیت ومنابع در دسترس یکدیگر را قطع کنند

 

آنالیز هزینه و فایده در طولانی مدت برای منابع طبیعی کارآمد نیست

این شیوه همچنین برای پایداری و انعطاف‌پذیری سیاره هم کارآمد نخواهد بود.در سیستم اقتصادی فعلی ما قادر نیستیم که خطرات بلند مدت و ارزش‌ها را کنار هم ارزیابی کنیم. ما همین حالا که از مرز 2درجه سانتیگراد گرمایش ( مرزی که درتوافق پاریس برای نگاه داشتن گرمایش جهانی زیر آن توافق شد) را رد نکرده‌ایم، شاهد آغاز ذوب بی بازگشت صفحات یخی گرینلند هستیم. نه در چند دهه اما در ابعاد قرن، این پدیده نسل‌های آینده را در معرض افزایش هفت متری سطح آب دریاها قرار خواهد داد، که به ضوح یک آینده غیرقابل تصور است.شوربختانه اقتصاد فعلی هنوز هم قادر به بر آورد میزان ریسک و ارزش این پدیده‌ها نیست.

پایداری جهانی در حال حاضر تنها راه امن به آینده است و پیشرفت فراگیر و جهانی می‌تواند اهداف توسعه پایدار و توافق اقلیمی پاریس را فراهم کند. برای موفقیت ما باید هرچه سریعتر به مرزهای سیاره‌ای که محدوده عملیاتی امن برای محیط‌زیست واقتصاد جهانی را مشخص می‌کند، تن در دهیم و آن‌ها را با بالاترین دقت تعیین کنیم

در یک شرایط پایدار و رو به رشد، بازار آزاد می‌تواند کارآفرینی کرده، بهره‌وری را تضمین و تولید ثروت کند. اما این شرایط برای طولانی مدت پایدار نخواهند بود. خطرات جهانی بسیار زیاد هستند و فواید تغییر به یک سیستم توسعه پایدار هنوز شناخته نشده است. سیستم اقتصادی موجود موفق به ایجاد مشوق‌های صحیح برای توسعه پایدار در بازار نشده و رفتارهای ناپایدار هنوز بیشترین میزان بازگشت سرمایه را دارند. به همین دلیل است که در آمریکا به عنوان سمبل سرمایه‌داری، شاهد ظهور سرمایه‌دار سنتی‌ای چون ترامپ هستیم که می‌خواهد با شیوه‌های به شدت ناپایدار قرن بیستمی شکوفایی اقتصادی را به این کشور بازگرداند و این رویای غیرقابل تعبیر، رای دهندگان بی‌سواد آمریکایی را فریب می‌دهد.

پایداری جهانی در حال حاضر تنها راه امن به آینده است و پیشرفت فراگیر و جهانی می‌تواند اهداف توسعه پایدار و توافق اقلیمی پاریس را فراهم کند. برای موفقیت ما باید هرچه سریعتر به مرزهای سیاره‌ای که محدوده عملیاتی امن برای محیط‌زیست واقتصاد جهانی را مشخص می‌کند، تن در دهیم و آن‌ها را با بالاترین دقت تعیین کنیم. این یعنی محدود کردن انقلاب صنعتی چهارم به مرزهای اجتماعی و محیط‌زیستی. این روی‌کرد به معنای توقف انقلاب صنعتی نیست، بلکه متضمن ارتقاء نوآوری و تغییرات گام به گام به سوی یک اقتصاد سالم و پویای جهانی است.

 

  پی نوشت

1-تراژدی منابع عام

تراژدی منابع عام مفهومی در بوم شناسی است که وارد علم اقتصاد شده است. است. این مفهوم توسط «گرت هاردین» بوم شناس آمریکایی مطرح شد. بر اساس نظر او هرگاه یک منبع محدود ( همه منابع روی زمین محدودند) بین تعداد زیادی استفاده کننده به اشتراک گذاشته شود، استفاده کنندگان هر کدام برای حداکثر کردن سودشان، شروع به بهره‌ برداری حداکثری از آن منبع عمومی می‌کنند. در نتیجه آن منبع در رقابت بین استفاده کنندگان به زودی رو به نابودی می‌رود و تراژدی رخ می‌دهد. این فرض منجر به این استدلال شد که باید برای جلوگیری از تخریب منابع عام یک قانون‌گذار فرادستی مثل دولت نحوه استفاده از منابع عمومی را تنظیم و قانون‌گذاری کند. همان‌طور که جیمز مدیسون در ۱۷۸۸ می‌گوید: «اگر انسان‌ها فرشته بودند، وجود دولت ضرورتی نداشت». اما آنچه در عمل اتفاق افتاد نشان داد وجود دولت هم کارایی لازم را ندارد. نخست این‌که خود دولت‌ها در رقابت با هم برای استفاده از منابع عمومی جهانی مثل همان استفاده کنندگان محلی عمل می‌کنند. مثلا آنچه در انتشار گازهای گلخانه‌ای به جو زمین به عنوان یک منبع عام و عمومی رخ داده یا بهره‌برداری از اقیانوس‌ها اتفاق افتاده مثال واضحی از بروز تراژدی منابع عام در مقیاس بین‌المللی است. در مقیاس منطقه‌ای و کشوری هم درعمل دولت حقوق مردم بومی و محلی را نادیده گرفته است. راه حل مسئله اما در موضوع دیگری بود که هاردین بسیار به آن تاکید داشت؛ کنترل افزایش جمعیت و خطر بیش‌جمعیتی، اما این موضوع کمتر جدی گرفته شد. برداشت بیشتر از منابع به شرطی سودآور است که محصول تولید شده از آن منبع استفاده کننده داشته باشد. به همین دلیل است که رشد و رونق اقتصادی نیازمند رشد جمعیت است. یعنی اگر جمعیت زیاد نشود، برداشت در حد معقولی باقی می‌ماند، چون محصول تولید شده خریداری ندارد و عملا برداشت محدود می‌شود. اما رشد بی‌رویه جمعیت زمین یکی از عواملی است که باعث ضربه و آسیب به منابع و سیاره شده است و با شیوه کنونی برداشت و توسعه اقتصادی جمعیت زمین باید به 4.5 میلیارد نفرمحدود می‌ماند، اتفاقی که بدبختانه نیفتاده است و باید به دنبال راه حل دیگری باشیم.

2-مرزهای سیاره‌ای

 مرزهای سیاره‌ای یک مفهوم بنیادین در چهارچوب عملکرد سیاره زمین به عنوان یک اکوسیستم است که توسط « مرکز بازیابی استکهلم» و گروهی از دانشمندان محیط‌زیست به رهبری « جان راک‌استورم» پیشنهاد شده است. این مرز‌های نه‌گانه نشان دهنده نحوه فشار سیستم بهره‌برداری از منابع طبیعی زمین است و عبور از مرز امن در این مفهوم به معنای هشدار و بهره‌برداری ناپایدار است. این مرزها عبارتند از تغییر اقلیم، کاهش تنوع زیستی و آلودگی زیست شیمایی که در آن‌ها بشر از مرز‌های امن عبور کرده و اسیدی شدن اقیانوس‌ها، استفاده از زمین، منابع آب شیرین و تخریب لایه اوزون که هنوز تاثیر بشر به مرز‌های امن نرسیده است و آلاینده‌های جو زمین و آلودگی شیمیایی که برآورد صحیحی از آن‌ها وجود ندارد.

3-تفکر خطی

شیوه‌ای از تفکر که در آن استدلال به صورت مرحله به مرحله  و در یک جهت پیش می‌رود و پاسخ یک مرحله باید قبل از برداشتن مرحله بعدی مشخص شود. به این ترتیب هر مرحله مبنای تصمیم گیری و استدلال مرحله بعد می‌شود.

4-تفکر غیر خطی

در این شیوه یک نقطه مشخص برای شروع تفکر وجود ندارد و چندین نقطه می‌توانند آغازگر فرآیند برای رسیدن به یک جواب باشند. در این شیوه استدلال همواره در یک جهت مشخص حرکت نمی‌کند، بلکه به صورت مارپیچی بوده وقابلیت گسترش در چند جهت را دارند. این شیوه برای تحلیل سامانه‌های پیچیده کاربرد دارد اما به دلیل پیچیدگی استنتاج از آن به سادگی ممکن است و به متغیرهای مختلفی بستگی دارد که بعضا نیازمند شبیه‌سازی‌های پیچیده کامپیوتری است و گاها شناسایی نقش همه عوامل تاثیرکذار هم غیر ممکن است.

5-نرخ تنزیل

 تنزیل روشی است برای تخمین ارزش حال یا ارزش فعلی جریان وجوه نقدی که در زمانبندی مشخصی در آینده قابل دریافت هستند. مبنای تئوری و منطق این روش بر اساس این حقیقت است که مثلا «یک دلار امروز بیشتر از یک دلار فردا ارزش دارد»، که این حقیقت به دلایل مختلف از جمله وجود تورم و هزینه نگاهداری پول و غیره بدیهی به‌نظر می‌رسد. در حقیقت تنزیل روشی است برای به‌روز کردن ارزش پولی که در آینده قابل دریافت است. وقتی سیستم به صورت خطی عمل کند این شیوه‌ای مناسب برای تخمین و ارزیابی سرمایه‌گذاری است، اما اگر سیستم غیر خطی باشد مبنای مشخصی برای تخمین ارزش پول در آینده وجود ندارد. 

 

علی رنجبران/ روزنامه نگار علم

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا