در نبود این واسطه، اختلالهای رفتاری ناخوشایندی میان دانشگران و نا دانشگران و مدیران جامعه روی میدهد که فرایند رشد علم را در جامعه نابسامان میکند. به ویژه در کشوری مانند ایران که سابقهء نوعی علم پیشامدرن دارد، به روال ها و فرهنگ آن در طول چند صد سال خو گرفته است، و روال های علم نوین را هم نمی شناسد.
به همین دلیل توجه بهعلت های مجموعهء این نابسامانی ها، یا سندرم، در تعیین سیاستهای علمی کشوری مانند ایران حیاتی است؛ و بی توجهی به شرایط نبود اجتماع علمی در ایران به سیاست های نا مناسب می انجامد. وجود همین سندرم در کشور مااست که سیاستگذاری علم و فناوری را در ایران از کشورهای صنعتی متمایز می کند؛ نکته ای که ما در تاریخ مدرن خودمان از آن غافل بوده ایم!
از این نویسنده بیشتر بخوانید:
بنابراین، در کشوری که اجتماع علمی هنوز شکل نگرفته است نمی توان همان گونه سیاست گذاری کرد که در یک کشور صنعتی. توجهِ بی واسطه بهنابسامانیها، و اقدام به دفعِ بیواسطه آنها، بدون توجه به عوارض ناشی از نبود اجتماع علمی، آثار مضحکی در کشور ما داشته است از جمله: پیشنهاد ادغام دو دانشگاه صنعتی شریف و اصفهان به منظور نتیجه ی بهتر در رتبه بندی جهانی، مضحکه ی ISI و ضریب تاثیر در ارزیابی های علوم انسانی همزمان با تقبیح آن، دانشمندان ISI-یی، پیش بینی مقام چهارم شدن ایران در علم جهانی، پدیده ی گسترده ی انتحال و چگونگی مقابله با آن با وضع قانونی در مجلس، پیشنهاد هایی منسوخ برای اسلامی کردن علوم، ادعای موجود بودن همهء علوم در نوشتارهای دورهء اسلامی، انتظار از دانشگاه برای حل مشکل صنعت و همزمان تعیین بودجهء دانشگاه بر مبنای سرانهء دانشجو.
برگرفته از وبلاگ دکتر رضا منصوری-فیزیکدان برجسته و استاد دانشگاه صنعتی شریف

