شخصی سازی موزه ها

اینکه یک موزه بتواند به عنوان یک موسسه یا نهاد غیرانتفاعی ورودی و خروجی اقتصادی(درآمد /هزینه) خودش را متعادل کرده و در مسیر توسعه مداوم قرار بگیرد. این کار امری بسیار پیچیده است.بخشی از این پیچیدگی به ماهیت‌ موزه و ردیفهای درآمدی آن است . عمده محل ورود ی مالی موزه ها بازدیدهای آنها( و به عبارتی بلیت فروشی) است ، هدایا و حمایت بنیادهای بالادستی. فروشگاه هدایا و وسایل مرتبط با موزه،برگزاری ایونتها و در نهایت کارهای پژوهشی و فروش نتایج آنها از مهمترین منابع درآمدی یک موزه محسوب می‌شود. جدا از میزان و مقدار درآمد حال از هر یک از موارد فوق( و همینطور درآمدهای متفرقه‌ای که با عنوان موارد دیگر از آنها یاد می‌شود).نکته‌ مهم ، پایداری این ردیفهای درآمدی است. یعنی مدیریت موزه باید بتواند به گونه‌ای برای موزه‌اش برنامه ریزی کند که دارای منابع پایدار ، پیوسته و قابل اطمینان برای درآمدهایش باشد. از این منظر ، بازدیدکنندگان و درآمد حاصل از بلیت فروشی از پایدارترین منابع مالی یک موزه محسوب می‌شوند.
برای موزه‌های بزرگ و بسیار معروف شاید تعداد زیاد بازدیدکنندگان به چشم بیاید و گمان کنید که آنها مشکل ورودی مالی ندارند . اما حتی موزه هایی چون لوور و هرمیتاژ هم با بلیت فروشی به تنهایی نمی توانند سرپا مانده و  روزگار بگذرانند . پس چه باید کرد. 
در این نوشتار کوتاه قصدم این نیست که به تجویز نسخه و راهکار بپردازم‌( که البته  اگر میخواستم هم نمیشد چون مساله‌ای بسیار پیچیده و‌چند وجهی است) اما میخواهم مساله بلیت فروشی و لزوم توجه به ایجاد منابع پایدار مالی را به موضوع طراحی ابزار ، ساخت گالری و محتوای موزه‌ای پیوند دهم.
یک موزه را فرض کنید که تعداد مشخصی شی‌ موزه‌ای با ارزش دارد و در یک‌جامعه با تعداد مشخصی ساکن قرارگرفته است . فکر کنید هر روز یک درصد از افراد این‌جامعه به موزه سر بزنند  و بلیت بخرند . طبیعی است که این‌موزه ( با همه‌ ارزشی که داراست) پس از مدتی با کاهش میل و رغبت بازدید کننده روبرو میشود. چرا؟ به این دلیل ساده که‌موزه بدیع بودن و جذابیتش را برای مخاطب‌خود از دست می‌دهد و کمتر کسی است که به دفعات بخواهد از یک موزه و یک مجموعه آثار واحد بازدید کرده و برایش هزینه( پول و وقت) مصرف کند.
برای اینکه جلوی این  کهنه شدن  گرفته شود موزه ها راه حلهای‌متنوعی را ایجاد و انتخاب کرده و‌عمل میکنند. موزه ها با همدیگر به تبادل آثار میپردازند . نمایشگاههایی موقت و دوره‌ای با مشارکت هم دیگر برپا میکنند و به این شیوه برای یک‌دوره‌ زمانی کوتاه مدت مخاطبان قبلی شان را دوباره به سوی خود فراخوانده و به بازدید تازه وا‌ میدارند. کاری که موزه‌ ملی ایران با موزه لوور کرد و سیلی از مخاطبان را به خود فراخواند از همین رده است. یا تبادلی که همین موزه با بریتیش میوزیوم برای به نمایش درآوردن منشور کوروش کرد.
اما این راهکار موقتی است و در دوره هایی میتواند نقش افرین باشد و نمودار بازدید را صعودی‌کرده و‌ پس از طی شدن‌ دوره‌اش نمودار مخاطب‌دوباره نزولی‌میشود. همین رویکرد را با آثار گنجینه‌ها هم میتوان انجام داد. مثلا موزه‌ هنرهای معاصر تهران گنجینه‌ای بسیار غنی از آثار تجسمی درجه یک و‌ مشهور دارد که هر از گاهی بخشی از آنها را به نمایش در می‌آورد و شوق بازدید را برای جامعه ایجاد میکند( هرچند جایی همچون موزه هنرهای معاصر وجه موزه‌ای بودنش کمتر است و بیشتر کارکرد یک‌ گالری را دارد)
راه حل دیگری که موزه‌داران و برنامه ریزان موزه‌ای به آن توجه خاص نشان می‌دهند، رویدادهاست. برنامه ریزی ،طراحی و اجرای رویدادهای متنوع و جذاب برای جذب چندباره مخاطبان و ایجاد شبکه‌ای از هواداران موزه کار مهمی است که پیچیدگی‌ها و ظرافتهای زیادی دارد ولی آثار و نتایج پربار و ارزشمندی دارد که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و در فرصتی دیگر به آن می‌پردازم. 
این رویکرد هم سختی ها و محدودیتهای خود را برای جذب چندگانه‌ مخاطبهای قدیمی را دارد . برای همین راهکارهای دیگری را هم بایستی در کنار این راهکارها طراحی و اجرا کرد.
امروزه تبدیل و تغییر موزه‌ها به موزه های تراپیوسته یکی از راهکارهای دایمی و پیوسته جذب مخاطبان  قدیمی و‌چندباره به موزه‌ها محسوب می‌شود که با توجه به نو بودن این ایده هنوز در ابتدای راه هستیم.
اما یک راهکار دیگر هم وجود دارد که از آن با عنوان شخصی سازی موزه‌ها یاد‌ می‌شود. این راهکار که تکنیکها و شیوه‌های متنوعی را شامل می‌گردد  باعث‌میشود موزه و بیان‌موزه‌ای برای هر بازدید کننده یا هرگروه از بازدید کنندگان منحصر به فرد شود و علاوه بر آن هر بار که یک‌بازدید کننده به موزه مراجعه میکند رفتاری تازه ،داده‌ای تازه و در کل دریافتی تازه از موزه خواهد داشت. به این ترتیب موزه، خیلی سخت و‌خیلی دیر به ورسه‌ تکرار می‌افتد و بازدید کننده میتواند و نیاز دارد که بارها و بارها به یک موزه سر بزند و هربار با دستی پر از پرسشها و پاسخهای تازه از موزه خارج‌ شود.
این‌نوع از برنامه ریزی بازدیدی از موزه‌ها نیاز به هوشمندی و امکانات زیربنایی و نمایشی بسیار هوشمندانه و حساب شده‌ای دارد اما نتایجش بسیار عمیقتر و‌ ماندگارتر و هزینه‌هایش به مراتب پایین تر از شیوه‌های کلاسیک جذب مخاطب قدیمی‌ به موزه(آنچه در ابتدای متن خواندید) است.
یکی از شیوه‌های شخصی سازی استفاده از مکانیزمهای کشف  شخصی به جای ارایه دانایی هاست. یعنی شیوه‌ نمایش اشیا و آثار و‌ خدمات موزه‌ای به گونه‌ای باشد که بازدیدکنندگان براساس علایق،تواناییها، دانایی های زمینه‌ای ، جنس و سن خود داده‌هایی از موزه یا اثر به نمایش درآمده را دریافت کند و این کار را نه با مشاهده و خواندن و شنیدن ، بلکه با تجربه و کشف کردن به دست آورد. این همان چیزی است که در «مراکز علم»به عنوان شیوه‌ دست‌ورزانه(hands on )شناخته می‌شود.
دست‌ورزانه کردن نمایشهای موزه‌ای عاملی است که باعث‌می‌شود بازدیدکننده ترکیبی از لذت، هیجان، اکتشاف و دانایی را «تجربه» کند و از آنجایی که این تجربه یک امر شخصی و وابسته به شرایط و زمان است قابلیت تکرار دارد. بارها و بارها. و آنقدر ارزش دارد که برای بازدیدهای چندباره ، بلیت خریده و هزینه( زمان و پول) کند .
چنین رویکردی در نهایت به ایجاد منابع درآمدی ثابت و پایدار برای موزه‌ها می‌انجامد.
 

  محمد رضا نوروزی-طراح موزه و مرکز علم

 
 
No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا