ناامنی غذایی; عاملی مهم در ابتلا به افسردکی

افســردگی اساسـی بیمــاری مــزمن ناتوان کننده ای است کـه یـک نفـر از هـر 6 نفـر را در ایـالات متحده تحت تأثیر قرار می دهد . در مناطق مختلـف ایـران افسردگی اساسی شیوع متفـاوتی دارد. , بـه طـوری کـه شـیوع افسـردگی اساسـی براسـاس معیـارهای تشخیصی 9/1 درصـد در زنـان و 4/5 درصـد در مـردان شهرنشـین تهرانـی برآورده شده است ، شیوع این اختلال در اسـتان گـیلان 1 درصد و کرمانشاه 4/21 درصد گزارش شده است. در افسـردگی اساسی علائمی مانند از دست دادن انرژی و انگیـزه، احسـاس گناه، دشوار شدن تمرکز، احسـاس بـی ارزش بـودن، اخـتلال خواب، تغییر در اشتها، ناامیدی، افکار مرگ و خودکشی دیـده می شود. افسردگی اساسی چند عـامل دارد کـه ناشـی از عوامل بیولوژیک، ژنتیک، روانـی و عوامـل محیطـی اسـت . تغذیه، خواب و فعالیت بدنی سه عامل مهمی هستند که نقش مهم در اتیولوژی، پیشرفت و درمان افسردگی ایجاد می کنند .
امنیت غذایی به دسترسی فیزیکی، اجتمـاعی و اقتصـادی همه مردم در تمامی اوقات به غذای کافی، سالم و مغـذی کـه بتواند نیازهای تغذیه ای و ترجیحات غذایی آنان را بـرای یـک زندگی سالم و فعال تأمین کند؛ اشاره دارد. ناامنی غذایی یا به عبارت دیگر فقدان امنیت غذایی حالتی برعکس ایـن موضـوع است و معمولاً با فقر و درآمد پـایین مـرتبط مـی باشـد . برخلاف سوء تغذیه، ناامنی غذایی زندگی فرد را به خطر نمـی اندازد؛ اما تأثیرات عمیقی روی سلامتی دارد. مطالعـات نشـان داده اند که ناامنی غذایی عملکردهای روزانه و به همان انـدازه سلامت فیزیکی، روحی و اجتماعی افراد و خانواده هـا را تحـت تأثیر قرار می دهد . به نظر م یرسد کـه نـاامنی غـذایی از طریق بی ثباتی خانواده بتواند منجر به مشکلات سلامت روانی و جسمی و به همان اندازه مشکلات رفتاری ماننـد بزهکـاری، جنایـت و اعتیـاد بـه مـواد مخـدر شـود . در حـالی کـه مطالعات نسبتاً زیادی در مورد ارتباط ناامنی غذایی و سـلامت جسمی وجود دارد، مطالعات موجود در زمینه ناامنی غـذایی و سلامت روانی اندک است . به همین دلیل پژوهشگران کشورمان به بررسی و مقایسـه زنـان مبتلا به افسـردگی اساسـی و زنـان غیـر مبـتلا بـه افسردگی اساسی از نظر وضعیت امنیـت غـذایی و ارتبـاط بـین افسردگی و ناامنی غذایی پرداخته اند.
لازم به ذگر است که در این مطالعه 72 زن بزرگسال مبتلا به افسردگی اساسی و تازه تشخیص داده شده و 143 زن بزرگسال فاقد افسردگی اساسی از نظر امنیت غذایی و عوامل اجتماعی- اقتصادی مقایسه شدند. تشخیص افسردگی اساسی در گروه مورد، توسط روانپزشک از طریق مصاحبه ساختاریافته و ابزار تشخیصی Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorder) DSM-IV)، انجام شد؛ اطلاعات مربوط به امنیت غذایی با استفاده از پرسشنامه Household Food Insecurity Access Scale) HFIAS) و داده های مربوط به ویژگی های اجتماعی- اقتصادی از طریق پرسشنامه اطلاعات عمومی گردآوری شد. داده ها با نرم افزارSPSS 18 تجزیه و تحلیل شدند. ارتباط افسردگی اساسی و ناامنی غذایی با استفاده از رگرسیون لجستیک، تفاوت میانگین داده های کمی باآزمون t-test و آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) و تفاوتهای بین متغیرهای کیفی با آزمون کا- اسکوئر مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج نشان می داد که ارتباط معنی داری بین افسردگی اساسی و ناامنی غذایی وجود دارد؛ به طوری که در گروه ناامنی شدید، احتمال افسردگی اساسی 3/34 برابر گروه امن غذایی بود و با افزایش شدت ناامنی غذایی، احتمال افسردگی اساسی نیز بیشتر می شد. همچنین فعالیت فیزیکی، وضعیت تأهل و تعداد فرزند، رابطه معنی داری با افسردگی اساسی داشتند, گرچه سایر متغیرها که شامل تعداد سال های تحصیل، رتبه تولد، نمایه توده بدنی، درآمد، مالکیت منزل مسکونی، شغل فرد و شغل سرپرست خانوار بود، تأثیر معنی داری نشان ندادند. جزئیات بیشتر این تحقیق در مجله علوم تغذیه و صنایع غذایی ایران , سال دهم، شماره 1، بهار 1394، صفحات 9-20 منتشر شده است.
محققین:زهرا میرزاده اهری , فاطمه محمدی نصرآبادی , حسن عینی زیناب , مریم خسروی , ندا موسوی , محدثه آقاسی