ویژگی افراد خلاق در زمان کودکی مشترک است

 آنان معتقدند که خلاقیت صرفا با دارا بودن یک ویژگی فردی بروز نمی یابد. مازلو از دو نوع خلاقیت یاد می کند: اولیه و ثانویه. خلاقیت اولیه از ناخودآگاه سرچشمه می گیرد و در همه انسان ها در زمان کودکی مشترک است، اما اغلب پس از پشت سرگذاشتن کودکی، آن را از دست می دهند.

خلاقیت ثانویه مبتنی برعقل سلیم و منطق صحیح است و فرد سالم خلاق کسی است که موفق به پیوند این دو فرآیند هشیار و ناهشیار می شود. به نظر برخی از صاحب نظران، در رشد خلاقیت عوامل طبیعی بیشتر نقش دارند. آنان معتقدند که عوامل طبیعی را بیش از ویژگی ها و توانایی های ذاتی افراد می توان تغییر داد. از سوی دیگر، برخی نیز عقیده دارند که تفکر خلاق یک مهارت است و می توان آن را مانند هرمهارت دیگر مثل شنا، تنیس و گلف آموزش داد.

عده ای نیز معتقدند، خلاقیت فرآیندی روانی است که منجر به حل مساله، ایده سازی، مفهوم سازی، ساختن اشکال هنری، نظریه پردازی و تولیداتی می شود که بدیع و یکتا باشند. به طور کلی به نظر می رسد افراد خلاق دارای ویژگی های مشترکی هستند که اهم آنها عبارتست از انگیزه پیشرفت بالا، كنجكاوی فراوان، علاقه مندی زیاد به نظم و ترتیب در كارها، قدرت ابراز وجود، خودكفایی، شخصیت غیرمتعارف غیررسمی و كامروا، پشتكار و انضباط در كارها، استقلال، طرز تفكر اقتصادی، انگیزه های زیاد و دانش وسیع، اشتیاق و احساس سرشار، تفكر شهودی، علاقه كم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد، قدرت تأثیرگذاری بر دیگران و…

عوامل طبیعی را بیش از ویژگی ها و توانایی های ذاتی افراد می توان تغییر داد.

برخی تحقیقات نشان می‏ دهند، افرادی که در فرهنگ ‏های فردگرا هستند، در مقایسه با افرادی که در فرهنگ‏ های جمع‏ گرا زندگی می‏ کنند، به‏ طور قوی ‏تری با احساسات مثبت درباره‏ کفایت خود سازگارند و کم‏تر متواضع هستند به احتمال بیش‏تری‏ احساساتشان را روی دیگران فرافکنی می‏ کنند و موقعیت ‏های شخصی را از دید خودشان که مخالف با دید دیگران است، به یاد می آورند. همچنین،بیش‏تر گرفتار خود بزرگ‏ بینی هستند و تمایل دارند خوشبختی را مرتبط با خود و دور از دیگران گزارش کنند.

بنابراین، در این مورد كه خلاقیت را می توان پرورش داد تردید وجود دارد. روان شناسان از مدت ها قبل این اعتقاد را كه هر استعدادی را می توان با تمرین تربیت کرد و پرورش داد، پذیرفته اند. با توجه به تعاریف گوناگونی که از خلاقیت ارائه شد می توان به پیچیدگی مفهوم خلاقیت پی برد. به همین دلیل است که تورنس پس از پنجاه سال پژوهش و مطالعه و آزمون خلاقیت، معتقد است که نمی توان تعریف صریح و جامعی از خلاقیت ارائه داد.

افراد اجتماع مدار به داشتن روابط مثبت با دیگران اهمیت می‌دهد و تمایل به پذیرش، صمیمیت، حمایت و راهنمایی، آرزوهای خویشتن کامانه مانند تحسین شدن، پرستیژ، مقام و موقعیت، مورد تأیید دیگران قرار گرفتن، دریافت بازخوردهایی به معنی تأیید رفتارها و باورهای خود دارند. این افراد برای جلب رضایت، انگیزه و راهنمایی رفتارها و اعمال خود وابسته به دیگران هستند و از هر نوع رفتاری که احتمال انزوا و خطر طرد داشته باشد می‌پرهیزند.

از سوی دیگر، افراد استقلال مدار به استانداردها، اهداف و ملاک های درونی خود برای موفقیت اهمیت زیادی قائلند. استانداردها و اهداف این افراد بسیار بالاتر از عرف معمول است، در مورد خود بسیار سختگیرانه قضاوت می‌کنند. این افراد بیشتر عمل‌مدار هستند و به انجام دادن عمل بیشتر از فکر کردن اهمیت می‌دهند. مایلند که در اعمال خود آزاد باشند و چنانچه مانعی در کار آنان ایجاد شود یا در این زمینه محدودیتی احساس کنند ممکن است دچار حس افسردگی.

نتایج تحقیقات صورت گرفته در این حوزه نشان می دهد که به نوعی می توان خودمختاری را یکی از ویژگی های افراد خلاق نامید. بنابراین ما به پژوهش‏ های وسیعی درباره خلاقیت، ماهیت آن، راه های پرورش و توسعه آن و از همه مهمتر بررسی عوامل مؤثر در پرورش خلاقیت نیازمندیم.

*مریم ایزانلو_دانشجوی دوره کارشناسی ارشد روانشناسی خانواده درمانی دانشگاه علم و فرهنگ تهران

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا