به نام آب شرب و به کام کشاورزی

جهان و اشتباه بزرگ انتقال آب

طرح انتقال آب از گذشته دارای مشکلاتی بوده که در پی این مشکلات، سازمان حفاظت محیط‌زیست همواره با اجرای آن مخالفت کرده است. معمولاً تجارب انتقال آب بین‌حوضه‌ای در جهان جز در مواردی که برای تأمین مصرف آب شرب بوده، با شکست مواجه شده است. نمونه بارز آن که در اطراف خود ما اتفاق افتاده است، تجربه آرال است. با برگرداندن مسیر سیحون و جیحون در کشور شوروی سابق و ریختن آن‌ها به دریاچه آرال که در ازبکستان فعلی قرار دارد، در مناطق آسیای میانه طرح‌های عظیم پنبه‌کاری به راه افتاد. این طرح‌ها برای مدتی شوروی سابق را به تولیدکنندۀ اول نخ و پارچه و پنبه در جهان تبدیل کرد اما به تدریج آرال خشکید و ریزگردهای نمکی آرال بخش بزرگی از همان زمین‌های کشاورزی را از بین برد. علاوه بر آن، این اتفاق هزینه‌های درمانی بسیاری از جمله درمان انواع سرطان‌ها برای مردم مناطق اطراف آرال ایجاد کرد. این تجربه تلخ، نمونه واضحی از این اقدام در نزدیک کشور ما است. تجربیات مختلف دیگری نیز در سطح جهان از این دست ناکامی‌ها وجود دارد. به عنوان مثال، سد «هوور» برای انتقال آب به شهر لاس‌وگاس بر روی رود کلرادو احداث شد و باعث شد که بخش زیادی از پایاب این رود، که بخش‌های زیادی از شمال مکزیک را شامل می‌شد، بخشکد و حیات آن نابود شود و در حال حاضر مردم آن مناطق نیز با مشکلاتی مشابه دست به گریبان هستند. مشکلاتی مانند بروز طوفان‌های ریزگرد و معضلات دیگر محیط‌زیستی.

 

تجارب تلخ انتقال آب در ایران

به دلیل همین تجربه‌های ناموفق و مخرب است که عموم پروژه‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای که برای مقاصد غیر از آب شرب به اجرا درمی‌آیند، مردود هستند. ما در ایران هم تجربه انتقال آب بین‌حوضه‌ای بسیار زیادی داریم که همۀ آن‌ها نتایج تلخی به همراه داشته‌اند. ما بارها از سرچشمه‌های زاگرس و تونل‌های کوهرنگ 1 و 2 و چند جای دیگر آب را به زاینده‌رود منتقل کرده‌ایم که بخش زیادی از این طرح‌ها صرف توسعه کشاورزی در استان اصفهان شده و اما باز در عمل زاینده‌رود خشکیده باقی مانده است. حتی تالاب گاوخونی که زمانی پایاب زاینده‌رود بوده نیز از بین رفته و اکنون می‌تواند به یک کانون جدید ریزگرد در کشور تبدیل شود. این معضل در مناطق دیگر هم وجود دارد، کاهش دبی آب کارون بابت انتقال آب به کویر مرکزی ایران که بخش زیادی از آن برای مصارف کشاورزی به کار رفته است. این اقدام اولاً خوزستان را با مشکل آب مواجه کرده و توجیه رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست و طرفداران انتقال آب ونک به رفسنجان برای پسته‌کاری این است که آب در خوزستان زیاد است و باید در آن صرفه‌جویی کرد، اما مسأله اینجا است که در طرح‌های این‌چنینی معمولاً فقط مصارف و نیازهای انسانی مدنظر قرار می‌گیرد و سهم طبیعت نادیده گرفته می‌شود، که این موضوع به نوبه خود در نهایت موجب ضرر و زیان بسیاری برای انسان‌ها می‌شود. در همین مثال با کاهش دبی آب کارون، هورها و دریاچه‌های آن اطراف خشک شده‌اند و به کانون‌های جدید ریزگرد تبدیل شده‌اند، علاوه بر آن آب شور خلیج‌فارس به مصب کارون پس زده و باعث خشکیدن تمام نیزارها و هورهای آن منطقه شده و عملاً حیات آن منطقه را از بین برده است.

تأمین آب شرب، بهانۀ انتقال آب خزر

در مورد انتقال آب در استان سمنان هم چندین مسأله وجود دارد. نخست این‌که باوجود اظهارات استاندار سمنان مبنی بر لزوم اجرا شدن طرح‌های صرفه‌جویی در آب کشاورزی، این استان هم مانند دیگر استان‌ها تفاوت چندانی با سرانه کل کشور ندارد و کشاورزی زیادی در آن انجام می‌گیرد و کمتر از 5درصد از آبی که در این استان مصرف می‌شود، صرف تولید آب شرب می‌شود و مابقی آب هزینه کشاورزی می‌شود. واضح است که اگر بهانه این انتقال آب تأمین آب شرب استان است، کافی است در ابتدا تمام طرح‌های صرفه‌جویی و بهینه‌سازی مصرف آب کشاورزی و تغییر الگوی کشت برای کاهش مصرف آب و طرح‌های معیشتی جایگزین به جای کشاورزی با یک برنامه‌ریزی کلان در استان به اجرا درآیند و در صورتی که استان باز هم با مشکل آب شرب روبرو بود، می‌توان به انتقال آب به‌صورت محدود برای مصرف شرب فکر کرد. اما طرح فعلی مانند تمام طرح‌های دیگر انتقال آب در کشور ممکن است که مشکل را در مقصد حل کند اما در مبدأ حتماً مشکلاتی به وجود می‌آورد. ازجمله مشکلات طرح انتقال آب خزر به استان سمنان این است که مسیر این خط لوله از داخل یکی از مناطق حفاظت‌شده البرز مرکزی می‌گذرد و درواقع عملاً این زیستگاه جانوری را به دو نیم تقسیم می‌کند و تأثیر بسیار زیادی بر این زیستگاه خواهد داشت. همانطور که در بسیاری از موارد مشابه ملاحظات اجرای چنین طرح‌هایی چه در مرحله اجرا چه در مرحله بهره‌برداری در نظر گرفته نشده است. ساخت ایستگاه‌های پمپاژ و افزایش فشار آب می‌تواند تأثیر بسیاری بر محیط‌زیست منطقه داشته باشد، مصرف انرژی این طرح بسیار زیاد است، شیرین کردن آب در مبدأ  (خزر) باعث برجای ماندن حجم عظیمی از نمک در مبدأ می‌شود که این خودش یک معضل محیط‌زیستی بسیار بزرگ است در شرایطی که دریای خزر با کاهش دبی آب ورودی روبرو است و این کاهش دبی آب ورودی به همراه افزایش دما باعث عقب‌نشینی خزر شده و موجب به خطر افتادن حیات خلیج‌های خزر و تالاب‌های اطراف آن ازجمله میانکاله و آشوراده شده و تزریق شوری اضافه به خزر می‌تواند اکوسیستم آن منطقه را با خطرات جدی روبرو کند و خزر را در نهایت به سرنوشت دریاچه ارومیه دچار کند.

با اجرای این طرح انتقال دریای خزر از جنبه حقوقی هم دچار مشکل خواهد شد، چراکه بیشتر آب خزر از ولگا تامین می‌شود و اجرای این طرح در حقیقت مجوزی برای دیگران صادر می‌کند تا همین روند را پیش بگیرند و با این اوصاف دیگر معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار دریای خزر خواهد بود.

بنابراین می‌توان گفت که حل مشکل آب شرب در استان سمنان با کاهش و بهینه‌سازی مصرف آب کشاورزی قابل حل است و بدون آن‌که نیاز باشد ما معضلات زیادی را در مبدأ انتقال آب ایجاد کنیم، می‌توانیم این مشکل را برطرف کنیم. اما همانند بسیاری از طرح‌های دیگر، این طرح نیز به نام آب شرب است و به کام آب کشاورزی. اگر این طرح با سیاست‌های جدید سازمان محیط‌زیست و شخص آقای عیسی کلانتری تأیید شود و به اجرا درآید، سال‌های بعد احتمالاً ما شاهد این خواهیم بود که به این اشتباه هم اقرار می کنند. این احتمال هم وجود دارد که بدون تأییدیه سازمان حفاظت محیط‌زیست، هیأت دولت مانند بسیاری از طرح‌های دیگری چون سد خرسان و سد شفارود به اجرای این طرح بپردازد که در آن‌صورت باز هم باید منظر خسارت‌ها و عواقب اجرای این طرح باشیم.

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا