مرزهای علم نجوم

تاریخچه این علم، داستان انقلاب‌های پی در پی در زمینه ادراک بشر در مورد جایگاهش در کیهان و مسائلی است که در این مسیر یاد می‌گیرد.

هندسه، رصدگران اولیه را قادر ساخت تا اولین اندازه‌گیری‌ها را در مورد خورشید، ماه و زمین انجام دهند. با این حال اندازه‌گیری‌های دقیق در قرن هفدهم میلادی ایده‌های زمین مرکز آنها را به کلی از صحنه خارج ساخت.

قدمت نجوم به قدمت تاریخ بشر است. از همان روز که انسان دیده به جهان گشود از مشاهده کواکب آسمانی و اوضاع و حرکات آنها به شگفت آمد و سوالات زیادی برایش مطرح شد. انسان همواره تلاش کرد تا به پاسخ سوالات خود دست یابد و این از آثار و نقوش بجا مانده در غارها و تکه سنگ های به دست آمده از زمان‌های قدیم مشهود است. او کم کم متوجه شد که حرکات ستارگان و طلوع و غروب آنها ارتباط زیادی بر وضع زمین و کشاورزی و زندگیش دارند. مثلا مصریان طلوع ستاره شعرای یمانی را نشان از طغیان نیل و طلوع ستارگان پروین را آغاز خرمن کردن می‌دانستند. از این جهت به دانش نجوم روی آورده شد و زیج‌ها و تقویم‌ها نگاشته شد.

نجوم در واقع مطالعه مواد و مقدمه‌ای است درباره فرآیند به وجود آمدن آنچه در آنسوی جو زمین است که این جهان ، آسمان و گوی آسمان را از اتمهای کوچک تا گیتی وسیع شامل می‌شود. منجمان اجرام آسمانی مانند سیارات، ستاره‌ها، ستاره‌های دنباله دار، کهکشان‌ها، سحابی‌ها و مواد بین کهکشان‌ها را مطالعه می‌کنند تا چگونگی به وجود آمدن و منسب هر کدام را مشخص ‌کنند و اینکه چگونه بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند و چه اتفاقی ممکن است برای آنها بیفتد را مشخص کنند.

بخشی از جهان، زمین و آنچه در آن اتفاق می‌افتد در حوزه علم اخترشناسی جای می‌گیرد، در واقع زمین آزمایشگاه بشر است و هر چه که درباره جهان می‌داند از آنچه از زمین می‌تواند ببیند، دریابد و یا تصور کند سرچشمه گرفته است.

 

تبدیل نجوم به یک علم

پرداختن به دانش نجوم با انگیزه‌های مختلفی انجام می‌شد ، بعضی برای پرستش، بعضی برای طالع بینی و پیشگویی و برخی نیز برای صرف علم و آگاهی به این دانش روی آوردند. قدیمی‌ترین سند نجومی که شامل احکام نجوم است متعلق به دوره بابل کهن است. کهن‌ترین متن میخی که وضع سیارات را بر منطقه البروج نشان می‌دهد متعلق به نیمه دوم قرن پنجم پیش از میلاد مسیح و متعلق به بابلی‌ها است. همچنین در سرزمین‌های دیگر مثل ایران و هندوستان و یونان نیز آثار بسیاری از علم نجوم به چشم می‌خورد. تا اینکه کلودیوس بطلمیوس منجم بزرگ مصری یونانی الاصل در سال 150 میلادی یک رساله درباره علم نجوم یعنی کتاب «المجسطی» را نوشت. او در آن 48 گروه ستاره‌ای که صورت فلکی نامیده می‌شدند مانند جبار، برساووش و … را فهرست کرد که بیشتر از اسامی اساطیر گرفته شده‌اند. در آنجا تنها علاقه نظری حکم فرما بود و رصدها و نظریه‌ها نیز همراه با استدلال بودند.

قبل از اختراع تلسکوپ ، در نزدیکی قرن هفدهم ، نجوم بر مبنای مشاهده با چشم غیر مسلح پایه گذاری شد. در ابتدا مردم از محل ستاره‌ها و سیارات در آسمان نقشه تهیه می‌کردند. متمدن ترین‌ها برای نقشه برداری آسمان نظام داشتند، به این دلیل است که امروزه نجوم از نظریات یونانیان باستان سرچشمه می‌گیرد.

همانطور که هنگام نگاه کردن به ابرها ، آنها را به اشکالی از اجسام آشنا تصور می‌توان تصور ‌کرد، بطلمیوس نیز در گروهبندی ستارگان اشکال آشنا را مشاهده کرد. همچنین بطلمیوس متوجه شد که به نظر ستارگان در سرتاسر آسمان حرکت می‌کنند، او گفت که تمام اجرام آسمانی به دور زمین که مرکز جهان بی‌حرکت ایستاده حرکت می‌کنند. این نظریه علمی برای قرن‌ها پذیرفته شد. تئوری بطلمیوس راجع به جهان طرح زمین مرکز نامیده شد، زیرا در این نظریه، زمین در مرکز عالم قرار دارد.

 

پایان اعتقاد زمین محوری

قبول این واقعیت مدتها طول کشید. در سال 1543 میلادی یک منجم لهستانی به نام نیکلاس کوپرنیک De Revolutionibus را منتشر کرد که مشخص می‌کرد سیارات به دور خورشید گردش می‌کنند، اما نظریه او با تعلیمات کلیسای کاتولیک مغایرت داشت و کلیسا قدرتمندترین سازمان اجتماعی و سیاسی آن زمان بود. عقیده‌هایی مانند طرح خورشید مرکزی که در جهان تفکر بدیع بودند سزاوار کیفر مرگ بودند.

بنابراین اگر هم تعدادی دیگر از منجمان طرح کپرنیک را می‌پذیرفتند از تصدیق کردن آن هراس داشتند. در سال 1632 گالیلئو گالیله ، یکی از برجسته‌ترین منجمان در طول تاریخ ، سرانجام یک کتاب در حمایت از نظریه کپرنیک منتشر کرد. کلیسای کاتولیک روم گالیله را برای محاکمه به دلیل بدعت گذاری احضار کرد و این منجم برای برگشتن از حرفش یا مرگ حق انتخاب داشت. گالیله دست از عقیده خود کشید اما کلیسا از پذیرفته شدن طرح خورشید در عرف نمی‌توانست جلوگیری کند. نهایتا در سال 1992 کلیسای کاتولیک روم رسما با گالیله و کپرنیک موافقت کرد.

 

تشخیص فوری یک ستاره از دیگران

منجمان علاوه بر نقشه موقعیت ستارگان در آسمان تعیین کردند که کدام ستاره از دیگر ستارگان پر نورتر است. یک منجم یونانی به نام هیپارکوس جد بطلمیوس ابتدا ستارگان را بر اساس روشناییشان طبقه بندی کرد. او شش طبقه روشنایی را با قدرشان لیست کرد. قدر به معنی درخشش یک ستاره است که بر روی زمین نمایان می‌شود. قدر یک ستاره تا حد زیادی در تعیین اینکه چقدر از زمین فاصله دارد موثر است. هیپارکوس 20 ستاره از قدر اول را طبقه بندی کرد و ستارگان ضعیف یعنی آنهایی که با چشم غیر مسلح دیده می‌شوند را در شش قدر طبقه بندی کرد.

 

نقش گالیله

گالیله در پیزای ایتالیا در اواسط دوره رنسانس در سال 1564 میلادی متولد شد. گالیله تنها اولین کسی که تلسکوپ را روی ستارگان متمرکز کرد نبود، او همچنین دیدگاه متفاوتی نسبت به جهان ایجاد کرد. گالیله استاد نجوم، ریاضی، فیزیک، فلسفه و تبلیغات بود. تصور او (و احتمالا واقعیت) از یک نبوغ ذاتی؛ زیرک، شوخ و اما زننده بود. مردم مهم انجمن او را جستجو می‌کردند، تا وقتی که کار منفور و خطرناک حمایت از دیدگاه خورشید مرکزی کپرنیک راجع به منظومه شمسی را در کارهایش انتشار داد:

«ما این حقیقت را پذیرفتیم که خورشید در مرکز منظومه شمسی است و ما ممکن است گفته باشیم (هرکس می‌داند که خورشید به دور زمین می چرخد و فقط تعداد کمی دانشمند دیوانه فکر می‌کنند غیر از این است).» در سال 1543 نیکولاس کوپرنیکوس رساله پیشنهادی‌اش را که تمام سیارات به انظام زمین به دور خورشید می‌چرخند را منتشر کرد. این پیشرفت غیر منتظره برای عده‌ای بطور محرمانه خوشایند بود، برای قدرتمندترین دولت اروپا در آن زمان (کلیسای کاتولیک روم) در وضع موجود مسلما منفعتی وجود داشت. با این همه عقاید نظام و توانایی‌اش رویه زمین مرکزی در جهان باقی ماند.

گالیله بطور آشکارا از دیدگاه جهانی کپرنیک در مقابل کلیسا حمایت کرد. روش رهبر کلیسا با دیگر بدعت گذاران نادیده گرفتن آنها یا آسیب رساندن به آنها با برخی شرایط بود. اما کلیسا نمی‌توانست گالیله را نادیده بگیرد. در سال 1634 گالیله به دادگاه کلیسا آورده شد و ادعا کرد که دست از عقاید بدعت گذارانه‌اش درباره منظومه شمسی برداشته است. روبرو شدن با شکنجه و مرگ ، گالیه را وادار به تسلیم شدن کرد. او هنگامی که اتاق محاکمه را ترک کرد زیر لب گفت بی اعتنا به آنچه مجبور به گفتن شده بود ادعا کرد که زمین هنوز به دور خورشید می‌چرخد. گالیله بقیه عمر خود را در زیر شیروانی خانه‌ای تا سال 1642 گذراند. 355 سال بعد در سال 1992 کلیسا رسما طرح کپرنیک را در مورد منظومه شمسی پذیرفت.

ادامه راه اختر شناسی در دوران اسلامی به شدت مورد توجه قرار می‌گیرد چرا که دین اسلام مسلمانان را به تحقیق و کشف پدیده های نجومی تشویق می‌کند. در این میان دانشمندان بزرگی نظیر ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی و دیگران تحول بزرگی در علم نجوم به وجود می آورند تا اینکه کم کم تمدن اسلامی رو به ضعف نهاد و مسلمانان گویا از طلب علم رویگردان شدند و با جنگ‌ها و حمله‌هایی که صورت گرفت ، کتب گرانبها و آثار علمی دانشمندان اسلامی اغلب یا از بین رفت و یا به کشورهای اروپایی منتقل شد. امروزه با کشف بسیاری از قوانین فیزیکی و پیدایش ابر رایانه‌ها تحولات چشمگیری در دانش نجوم پدید آمده است و همچنان در مسیر خود به پیش میرود.

در واقع تلسکوپ دریچه‌ای رو به آسمان را در برابر بشر گشود و معماهای جدید بسیاری را برای توضیح نظریه گرانش ایزاک نیوتن مطرح  کرد. طیف سنجی روش جدیدی را برای مطالعه ویژگی‌های ستارگان عرضه داشت و در نهایت وجود کهکشان‌ها و انبساط کیهان را آشکار کرد.

در دهه‌های اخیر گسترش پروازهای فضایی این امکان را فراهم ساخته تا تلسکوپ‌های ماهواره‌ای به کاوش اعماق فضا بپردازند. در این حال سفر تعداد اندکی از انسان‌ها و ادوات به فضای خارج از جو، در واقع چشم‌انداز زمین از بیرون را در برابر دیدگان بشر قرار داده است.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا