چگونه مدیر موثرتری باشیم؟

ابتدا به یک پرسش مهم پاسخ بدهیم: کدام بهتر است، اینکه دوست داشته شویم یا از ما بترسند؟ نیکولو ماکیاولی شاعر و فیلسوف برجسته ایتالیایی که در قرن پانزدهم زندگی می کرد می گوید: شاید برخی اینگونه پاسخ دهند که بهتر است هر دو خصیصه را داشته باشیم. ماکیاولی که از او به عنوان پدر علم مدرن سیاست هم یاد می شود این تمایل را تأیید می کند و در ادامه می گوید: اما واقعیت این است که جمع کردن این دو خصیصه در یک انسان کار دشواری است با این حال شاید کم خطرتر این باشد که از شما بترسند تا اینکه دوستتان داشته باشند. حالا و در هزاره سوم قرار داریم. قرنها از این اظهار نظر گذشته و درحالی که تحقیقات زیادی صورت گرفته مشخص شده که حق با ماکیاولی است. وقتی ما دیگران را قضاوت می کنیم (به خصوص در مواردی که فرد قضاوت شونده افراد بالاسری یا مدیران ارشد هستند) در ابتدا به دو ویژگی شخصیتی دقت می کنیم: تا چه حد دوست داشتنی هستند؟ که به روی باز و برخورد گرمشان مربوط می شود و اینکه تا چه حد رعب آور هستند؟ که در اینجا فاکتورهای قدرت و لیاقت مورد توجه قرار می گیرد.

اگرچه نظرات مختلفی در این عرصه مطرح شده و حتی برخی نیز با آن مخالفند اما محققان در یک نقطه اشتراک نظر دارند و آن اینکه این دو ویژگی شخصیتی در واقع دو بعد اساسی از قضاوت اجتماعی به شمار می آیند. حالا این پرسش مطرح می شود که چرا این «دوست داشته شدن» و «ترسیده شدن» تا این حد مهم هستند؟ پاسخ روشن است زیرا با تکیه بر این ویژگیها می توان پاسخ لازم به این نوع پرسشها را داد: این فرد چه نوع نگاهی به من دارد؟ و آیا او توانایی لازم در عملی کردن تمایلاتش دارد؟

به طور کلی این نوع ارزیابی ها روشن کننده واکنشهای رفتاری یا عاطفی ما نسبت به سایر افراد، گروهها و حتی شرکتها و برندها هستند. تحقیقات صورت گرفته توسط محققان در دانشگاه لاورنس نشان می دهد افرادی که مورد قضاوت قرار می گیرند و در نگاه دیگران فردی بالیاقت و شایسته به نظر می رسند اما فاقد گرمای چشمگیر در روابط نیستند معمولا سطحی از حسادت را در سایرین برمی انگیزند. این یک حالت عاطفی است که احترام و رنجش خاطر را همزمان در خود دارد. وقتی برای شخصی احترام قایل هستیم تمایل داریم با او همکاری کرده و او را با خود همراه نماییم اما رنجش خاطر فاکتوری است که ما را از او دور می کند.

اما روی دیگر این سکه به چه ترتیب است؟ افرادی را که مورد قضاوت قرار می دهید و آنها را گرم اما فاقد لیاقت و شایستگی لازم به شمار می آوریم، حسی را در درونمان تقویت می کنند که طی آن تمایل داریم نسبت به این افراد سطحی از ترحم و دلسوزی را نشان دهیم. در واقع رفتار این افراد چنین حسی را در ما ایجاد می کند. ترحمی که از آن صحبت می کنیم مخلوطی از احساسات است: «همدردی» ما را تحریک می کند که به چنین افرادی کمک کنیم اما به دلیل آنکه برایشان احترامی قایل نیستیم ناخواسته ترجیح می دهیم آنها را نادیده بگیریم (مثال بارز در این زمینه کارگرانی هستند که در آستانه نزدیک شدن به دوران بازنشستگی، در حاشیه قرار می گیرند و یا کارکنانی که همزمان با پیشرفته شدن صنایع، مهارتهایشان در سطحی قدیمی باقیمانده است.

محققان برای اینکه مطمئن شوند چه ویژگیهای شخصیتی دیگری ممکن است دیگران را تحت تأثیر قرار دهد تحقیقاتی انجام داده اند اما حالا مطمئن هستند که هیچ کدام به اندازه قدرت و گرمای درونی تأثیرگذار نیستند. شاید جالب باشد بدانیم که این دو ویژگی شخصیتی بیش از 90 درصد از ارزیابی های مثبت و منفی که نسبت به سایرین ارایه می کنیم را تشکیل می دهند. و حالا همان پرسش ابتدایی: کدام بهتر است؟ اینکه دوست داشته شویم یا اینکه از ما حساب ببرند و ما را فردی قدرتمند به شمار آورند؟ اکثر رهبران و مدیران ارشد تمایل دارند در ذهن دیگران فردی قدرتمند به نظر برسند و لیاقت و شایستگی شان بیشتر به چشم آید. اما این یک نگرش نادرست است. مدیران و رهبرانی که بدون توجه به ایجاد اعتماد لازم در نزد کارمندان و افراد زیردستشان بر روی فاکتور قدرت متمرکز می شوند، با خطر بازی کرده و حس ترس را در سایرین برمی انگیزند که قطعا به دنبال آن موجی از رفتارهای نادرست شکل خواهد گرفت. ترس قابلیتهای شناختی و خلاقیت را تضعیف کرده و مشکلات زیادی را برای کارکنان به دنبال خواهد داشت. جدا شدن از جمع و عدم همراهی، نتیجه ایجاد هراس در بین کارمندان و افراد تشکیل دهنده یک سازمان یا اجتماع است که اثرات مخرب طولانی مدتی به همراه خواهد داشت.

مترجم: مهدی پیرگزی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا