انعطافپذیری هوشمند آموزش عالی برای حل چالشها
به گزارش سیناپرس از روابط عمومی وزارت علوم به نقل از خبرگزاری ایرنا، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان مسئول اصلی آموزش عالی در کشور، غیر از سامانبخشی به روند آموزش جوانان و تربیت متخصصان در کشور، گسترش آگاهیهای تخصصی، تسهیل فرایند تحقیقات و فناوری و تامین بودجه برای پژوهش و اجرای طرحهای کلان و استقلال فناوری و علمی وظیفه واکاوی و ارائه راهکار برای چالشهای آموزش عالی را نیز برعهده دارد.
موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی برای همکاری و همفکری با وزارت علوم و آموزش عالی در سال ۱۳۴۸ پس از طی مراحل قانونی تاسیس شد، اما در سال ۱۳۶۰ منحل شد. همزمان با طراحی برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و تدوین برنامه بخش آموزش عالی و تحقیقات، کمبود مطالعات و تحقیقات و اطلاعات مستند علمی و نیروی انسانی متخصص، با تجربه، کاردان و آشنا به امر برنامه ریزی توسعه در آموزش عالی محسوس بود، پس از بررسی های کارشناسی پیشنهاد شد موسسه ای با نام موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی تاسیس شود. اساسنامه موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی در تاریخ ۲۵ اسفندماه ۱۳۶۹ توسط شورای گسترش آموزش عالی به تصویب رسید.
این موسسه از سال ۱۳۷۰ با امکانات مرکز آمار و برنامه ریزی آموزشی شروع به کار کرد و با گذشت مدت زمانی حدود ۲ سال، سرانجام تشکیلات و نمودار سازمانی آن در تاریخ ۱۳۷۲/۵/۱۲ به تصویب سازمان امور اداری و استخدامی کشور رسید و فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرد.
آموزش عالی و چالشهای آن
موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی اکنون به عنوان اتاق فکر وزارت علوم، هفت گروه پژوهشی به نامهای اقتصاد آموزش عالی و بررسی نیروهای انسانی، برنامهریزی آموزش عالی، پژوهشهای آماری و فناوری اطلاعات، مطالعات تطبیقی و نوآوری در آموزش عالی، مطالعات مدیریت آموزش عالی، نوآوری آموزشی و درسی، آیندهپژوهی و نظریهپردازی در آموزش عالی دارد و یکی از وظایف آن غیر از ارائه آمار موثق در مورد آموزش عالی و مطالعات در حوزههای مختلف پیش از اجرای این طرحها بخشی از وظایف این موسسه است.
آموزش عالی ایران طی سالهای اخیر با مسائل مختلفی روبرو بوده است که شاید مهمترین آن و در نگاه اول کاهش شمار دانشجویان (از حدود ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در سالهای ۱۳۹۳-۱۳۹۴ تا سه میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در سال جاری) و در پی آن اعضای هیاتعلمی باشد. همچنین توسعه کمّی دانشگاهها و آموزش عالی طی دو دهه ۷۰ و ۸۰ از اواسط دهه ۹۰ با کاهش تعداد دانشجویان به یکی دیگر از مشکلات آموزش عالی تبدیل و زیرنظامهایی مانند پیام نور با بیشترین مشکل مواجه شدند.
افزون بر این، نرخ بالای بیکاری میان دانشآموختگان بر اساس نتایج طرح آمارگیری نیروی کار پاییز ۱۴۰۲، (نرخ بیکاری ۴۲ درصدی میان دانشآموختگان بالای ۱۵ سال از کل بیکاران) یکی دیگر از مسائل مجموعه آموزش عالی است که هر چند حل آن به عزم فرابخشی و چند دستگاه نیاز دارد، وزارت علوم نیز به اندازه خود باید آن را حل کند.
بر همین اساس وزیر علوم با تکیه بر آموزش مهارتی و تقویت مهارتها میان دانشجویان معتقد است یکی از راههای کاهش بیکاری میان دانشجویان توسعه این آموزشهاست. با وجود این، برخی کارشناسان معتقدند توسعه آموزشهای مهارتی دانشگاه را از وظیفه اصلی خود دور میکند.
همه این مشکلات و مسائل بیشتر بخش آموزش عالی را با علیباقر طاهرینیا، معاون وزیر علوم و رئیس موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی مطرح کردیم.
وی معتقد است کاهش آمار دانشجویان ناشی از کاهش کلی نرخ رشد جمعیت در کشور است، همچنین نظامهای آموزش عالی باید منعطف باشند و بتوانند با شرایط خود را وفق دهند. ضمن اینکه اجرای قانون آمایش آموزش عالی بخش عمدهای از مشکلات را حل میکند و مجموعه آموزش عالی هم میتواند از این تهدید به عنوان فرصتی استفاده کرده و مشکلات آموزش عالی مانند تناسب و تنظیم نسبت استاد و دانشجو را حل کند. همچنین آموزش مهارتی مانع از توسعه آموزش نیست و این دو در کنار هم قرار دارند و دانش باید به منفعت و علم نافع تبدیل شود. یکی از راههای رسیدن به علم نافع مهارت و معنویت است.
بخش اول این گفتوگو را در ذیل میخوانید.
کاهش تعداد دانشجویان ناشی از کاهش نرخ رشد جمعیت
ایرنا: تعداد دانشجویان طی ۹ سال حدود ۴۵ درصد (از چهار میلیون و ۸۰۰ هزار به سه میلیون و ۲۰۰ هزار) کاهش یافته است. عدهای از کارشناسان معتقدند این موضوع به نفع آموزش عالی است و نشان میدهد جوانان هدفمندتر انتخاب میکنند ولی برخی آن را نشانه بیانگیزگی نسل نو میدانند. آیا این موسسه در این زمینه تحقیقاتی انجام داده است و اگر بلی، نتیجه آن چیست؟
طاهری نیا: نوسان جمعیت دانشآموزی و در نتیجه آن جمعیت دانشجویی، تابع میزان نرخ رشد جمعیت کشور است. یعنی در سنواتی که کاهش نرخ رشد جمعیت کشور را داریم، پیامدهای آن ابتدا در آموزش عمومی و سپس در آموزش عالی مشخص میشود. البته بیشترین کاهش نرخ رشد جمعیت دانشآموزی را در سنوات ۱۴۰۶ تا ۱۴۲۰ خواهیم داشت. کارشناسان مطالعات جمعیت معتقدند شکافی در نرخ رشد جمعیت ایجاد شده و در این بازه زمانی جمعیت کاهش مییابد و اولین نمود آن را در سنین پایین و آموزش ابتدایی میبینیم و بعد از آن از ۱۴۲۰ به نرخ رشد جمعیت امیدوارکننده برمیگردیم.
کاهش جمعیت دانشجویی ناشی از بیرغبتی نیست و از کاهش متقاضی برای تحصیل و کاهش نرخ رشد جمعیت است. البته سیاستگذاری درست این است که از این تهدید برای افزایش کیفیت، اصلاح نسبت استاد و دانشجو و بهبود وضعیت آموزش عالی استفاده کنیم.
همچنین در این مورد گاهی قضاوت کلی در مورد جمعیت دانشجویی و دانشآموزی ما این است که جمعیت دانشجویی از حد معمول بیشتر است در حالیکه اینطور نیست؛ به خصوص اگر با کشورهای همسایه، رقیب و هممنطقهای مقایسه کنیم. جمعیت دانشآموخته ایران در ابتدای انقلاب ۱.۵ درصد کل جمعیت کشور بود (یعنی ۳۵۰ هزار نفر از ۳۵ میلیون نفر جمعیت کشور) و امروز حدودا بیش از ۲۰ درصد از کل جمعیت کشور دانشآموخته (حدودا ۱۸ میلیون نفر) است. این رقم نسبت به کشورهای رقیب عدد بالایی نیست، کشورهای رقیب ما مانند ترکیه، مالزی، ژاپن، کانادا و آلمان بین ۲۵ تا ۴۶ درصد از کل جمعیت، دانشآموخته دانشگاهی دارند. به این معنا جمعیت دانش آموخته ما به کل جمعیت عدد غیرقابلهضمی نیست و ظرفیت بیشتر شدن هم دارد؛ ولی کشش بازار کار و اقتصاد برای جذب این افراد مساله دیگری است.
بنابراین سطح دانایی جامعه و توانمندی مهارت کار را میتوان بیشتر افزایش داد، نباید نگران بود که جمعیت دانشجویی زیاد است. جمعیت دانشجویی را میتوان افزایش داد، منوط به اینکه بازار بکارگیری آنها هم فراهم باشد و دانشگاهها در آموزش مهارتهای کارآفرینی و کاریابی هم به این افراد بیشتر همت کنند.
ایرنا: البته تعداد اعضای هیاتعلمی هم کاهش یافته است.
خیر در مورد اعضای هیاتعلمی اینطور نیست. کاهش تعداد اعضای هیاتعلمی نداریم و فقط عدد واقعیتر شده است؛ زیرا تاکنون در آمار اعضای هیاتعلمی گاهی اعضای هیات علمی نیمهوقت و حق تدریس را تماموقت حساب میکردند ولی در آخرین آمارها تعداد را دقیقتر غربال کردهاند و پدیده نامطلوبی رخ نداده است. آمار اعضای هیات علمی نیمهوقت را تقسیم بر ۲ کردهایم و هر دو عضو نیمهوقت را یک عضو تمام وقت حساب کردیم و به این شکل اعضای هیاتعلمی در مجموع وزارت علوم، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاه آزاد اسلامی ۸۱ هزار نفر و اعضای هیات علمی وزارت علوم ۲۸ هزار نفر هستند.
آموزش عالی باید منعطف باشد
مسئولان آموزش عالی در دهه ۷۰ و ۸۰ که آموزش عالی در حال گسترش بود، زیرنظامهایی را ایجاد کردند که امروز خود به مسائلی تبدیل شدهاند؛ مانند پیام نور یا غیرانتفاعی. برای نمونه پیام نور برای آموزش ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشجو ظرفیت دارد؛ ولی امروز تنها ۳۰۰ هزار دانشجو در این دانشگاه تحصیل میکنند. تعطیل کردن واحدهای این دانشگاه آسان نیست و ادامه دادن این مسیر هم به معنای هدررفت منابع است.
یکی از کلیدواژههای مهم سیاستگذاری آموزش عالی در کشور انعطافپذیری است. انعطافپذیری یعنی ساختارها و نظامهای آموزش عالی باید قدری قابلیت تغییر و تحول داشته باشند که بتوان شگردهای جدیدی را بعد از مدتی برای آنها انتخاب و اجرا کرد.
ایرنا: البته چندان هم ساده نیست. همین الان مجموعه دانشگاههای پیام نور مسائل زیادی دارند و تعطیلی این واحدها هم ممکن نیست.
بله، به دلیل این که مجموعه سیستم آموزش عالی باید منعطف باشد و برای انعطاف پذیری سازمانهای برنامه و بودجه، سازمان امور اداری و استخدامی هماهنگ باشند. این امر شامل خود شخص یعنی اعضای هیاتعلمی هم میشود، یک عضو هیاتعلمی وقتی وارد دانشگاه شد باید بداند که امروز تقاضا برای تحصیل در این رشته هست ولی ممکن است ۵ سال بعد نباشد یا برای یک پروژه وارد دانشگاه شده و بعد از آن باید پروژه دیگری تعریف کند. البته فضای کار هم باید برای عضو هیات علمی مهیا باشد. بسیاری دانشگاههای دنیا با عضو هیات علمی برای ۴۰ سال همکاری نمیکنند.
بنابراین در نگاه کلان آموزش عالی کشور نیاز به انعطافپذیری هوشمندانه در سازوکارها، منابع، سیاست ها و انتظارات دارد. البته حتما سخت است ولی انعطافپذیری هوشمندانه شرط ادامه حیات است و این امر را در بازار هم میبینیم. تولیدکننده فرش و زیرانداز با آمدن مبلمان خط تولید خود را عوض کرده است.
ایرنا: البته اکنون وسط یک کتاب هستیم که نویسندههای مختلف دارد و نمیدانیم چطور باید آن را پیش ببریم. اکنون چه باید بکنیم؟
بله اینکه گفتم، راهبردی کلان و زیربنایی و تجربهشده بود و برای اکنون قانون داریم، قانون آمایش آموزش عالی. موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی سالها پیش در این زمینه مطالعه کرده و نتیجه را در اختیار تصمیمگیرندگان آموزش عالی قرار داده است. ولی خوب اجرا نشده و در سنوات گذشته ناقص اجرا شده است، کانونهای فشار و نفوذ مانع از اجرای آمایش آموزش عالی شده اند. ولی در دولت کنونی عزم جدی بر اجرای حداکثری آمایش آموزش عالی وجود دارد، آمایش آموزش عالی یعنی مدیریت مجدد و بهینه منابع لزوما به معنای حذف نیست، به معنای مدیریت بهینه و بازمهندسی است.
همچنین وزارت علوم اکنون با دقت مراقب توسعه کمّی آموزش عالی است تا توسعه کمی غیرموجه نداشته و برای توسعههای جدید حتما پیوستهای توجیهی قوی و پیوست اشتغال باید وجود داشته باشد. در نهایت در هر برههای از مدیریت هم باید نگاه ترمیمی به گذشته و هم نگاه تاسیسی نسبت به آینده داشته باشیم. مشکلات به ارث رسیده را باید مدیریت و ترمیم کنیم و اقدامات امروز را هم خوب انجام دهیم.
البته اجرای کامل آمایش آموزش عالی دشوار است، این کار به سه امر مطالعه، اراده و همراهی نیاز دارد که بعضی انجام شده است، برای اجرای کامل اراده نیاز است که وجود دارد ولی همراهی نیاز دارد که کم وجود دارد. همراهی در بخش های قانونگذاری و نظارتی که برای اجرای سند کمک کنند.
دانش و مهارت رقیب نیستند
وزارت علوم در دوره جدید بر مهارتآموزی دانشجویان تاکید زیادی دارد و موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی هم در این راستا کنگره ملی آموزش هدفمند، مهارتی و نیازمحور را خرداد گذشته برگزار کرد. اما نظرهای مختلفی در مورد افزودن آموزش مهارتی وجود دارد و برخی کارشناسان معتقد هستند توسعه آموزش مهارتی شان علمی دانشگاه را پایین میآورد.
این یک خطای راهبردی است که آموزش مهارت را رقیب انتقال دانش بدانیم، زیرا این دو رقیب هم نیستند و در طول هم (پیوسته) قرار دارند. دانشگاه دانش و مهارت را منتقل میکند و تنها کارگاه مهارت آموزی نیست. نقطه شروع دانشگاه دانش است و در ادامه به مهارت و توان کسب و کار ختم میکند. دانشگاه اولا و به ذات محل تولید علم، ترویج دانایی، افزایش سطح دانایی فرد و جامعه است ولی این کافی نیست و دانش باید به منفعت و علم نافع تبدیل شود. یکی از راههای رسیدن به علم نافع مهارت و معنویت است و انسانی که علم نافع دارد باید انسانساز و کمالگرا و مهارتی و به نفع فرد و جامعه باشد. بنابراین دانشگاه منهای دانش و دانایی معنا ندارد و البته همه وظیفه دانشگاه، تولید دانش نیست.
افزایش مهارتهای سخت و نرم هم وظیفه دانشگاه است. همچنین در خصوص دانش و مهارت، دانشگاهها وظیفه یکسانی ندارند. برخی دانشگاهها از ابتدای تاسیس ماموریتمحور بودهاند. یعنی سهم توسعه دانش در این دانشگاهها کم و سهم توسعه مهارت زیاد است. مانند دانشگاه فنی و حرفهای، علمیکاربردی که اتفاقا انعطاف پذیر هم هستند. البته دانش در این دانشگاهها سهم دارد، ولی تولید دانش در مرزهای علم هدف این دانشگاهها نیست. بعضی دانشگاهها مانند دانشگاه های صنعتی هم تخصصی هستند و هم در مرز دانش حرکت میکنند و هم مهارتآموزی ولی ظرفیت مهارتافزایی در برنامههای درسی آنها باید بیشتر باشد. برخی دانشگاهها هم جامع هستند که ماموریت آنها هم انتقال دانش و هم مهارتآموزی است.