خودباوری؛ میراث سعید ایران برای نسل امروز
دکتر سعید کاظمی آشتیانی برای شما یادآور چیست؟
انسانی جهادی، مدیر و مدبر، مؤمن، انقلابی، شوخ طبع، خود باور و کاربلد. در آخرین جلسه شورای علمی جهاددانشگاهی ما کنار هم نشسته بودیم. زنده یاد دکتر کاظمیآشتیانی قدری احساسی ناراحتی میکردند. پرسیدم چیزی شده؟ گفتند: «قدری ناراحتی معده دارم». به ایشان گفتم: من مهندس هستم و شما پزشک ولی گمان میکنم ناراحتی از قلبتان باشد، نه معده. مدتی بعد که مشخص شد ناراحتی قلبی دارند برای تست ورزش به بیمارستان بقیهالله رفتند که روی دستگاه تردمیل قلبشان به قدری تحت فشار گرفت که فریز شد ولی تیم احیاء نتوانست کاری از پیش ببرد. دکتر کاظمی آشتیانی و من از ابتدای تاسیس جهاددانشگاهی در این نهاد حضور داشتیم. اما ارتباط نزدیک ما به دوران ریاست ایشان بر جهاد علوم پزشکی ایران و پژوهشگاه رویان و دوران مسئولیت من در جهاددانشگاهی علم و صنعت به عنوان دو واحد موفق جهاددانشگاهی در حوزههای پزشکی و مهندسی برمیگردد. به سبب دیدگاههای یکسان در مورد مشکلات توسعه فناوری در کشور و مشکلات جهاددانشگاهی ارتباط نزدیکی با هم داشتیم.
به عنوان شخصیتی که در جایگاه رییس جهاددانشگاهی به عنوان واسطی بین دانشگاه و صنعت نقش مهمی در پیشرفت فناورانه کشور داشته است، میراث ایشان را چطور ارزیابی میکنید؟
شما قبل از انقلاب را درک نکردهاید. کشورهای توسعه یافته غربی اینطور به ما القا میکردند که حلال مشکلات چشم آبیها هستند. میگفتند: شما نمیتوانید مشکلاتتان را برطرف کنید. از طرف دیگر نخبگان را به غرب میبردند و با رفاهی که آنجا برایشان میساختند جوامع را از نیروهای توانمند تخلیه میکردند. مهمترین کاری که آقای کاظمی آشتیانی و امثال او کردند، ایجاد روحیه خودباوری است. ایجاد این روحیه در جوانان به ویژه جوانان دبیرستانی و دانشگاهی بسیار مهم است. آقای دکتر کاظمی آشتیانی به عنوان یک مسلمانِ مؤمن که در تحقق انقلاب اسلامی نقش داشت، برای مبارزه با آن روحیه، به کارهای علمی روی آورد و در مرز علم حرکت کرد. علمش را تبدیل به فناوری و فناوری را تجاری کرد. وقتی به این مرحله رسید، دانش خود را برای خدمت به مردم به کار گرفت. رویان توانست ابتدا در حوزه ناباروری و بعد از آن در دیگر حوزههای درمانی به این فرآیند دست پیدا کند.
یکی از کارهای خوب رویان این بود که به لبه فناوری در دنیا نگاه کرد و در درمان ناباروری متوقف نشد. هم انتخاب هوشمندانهای کرد و هم ثابت کرد دانشمندان ایرانی میتوانند در مرزهای علم دنیا حرکت کنند. مهمترین میراث دکتر کاظمیآشتیانی و مدیران امثال او ایجاد روحیه خودباوری در جوانها و اثبات کردن توان حرکت در مرز توسعه علمی و به ویژه توسعه فناورانه در کاربرد علم در خدمت به مردم و در خدمت به جامعه و حل مشکلات کشور در سایه انقلاب اسلامی ایران بوده و هست. برای کسانی مثل من که شرایط قبل از انقلاب را درک کردهایم، این احساس وجود داشت که از حیث توسعه علمی، کشور تعمداً عقب نگه داشته شده است. چون غرب با توسعه علم و فناوری به اقتدار اقتصادی و نظامی و فواید آن رسیده بود و میخواست این اقتدار را درون خودش حفظ کند. پیشرفت علم منجر به توسعه فناورانه و در نهایت کاهش قیمت تمام شده محصول و خدمات شد. این نسبت آنقدر زیاد شد که استعمار مستقیم کشورهای صاحب منابع برای غرب توجیهی نداشت. راهبرد جدید آنها این بود که در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی روی توسعه علم کار کنند. در نتیجه مغزهای با استعداد دنیا را به سمت خودشان جذب و از طرف دیگر حاکمان وابستهای منصوب کردند که در راستای توسعه فناورانه قدمی برندارند. با این هدف که اولاً دیگر کشورها در مسیر توسعه و پیشرفت قرار نگیرند ثانیاً بازار مصرفی برای محصولات خود داشته باشند. قبل از انقلاب در برهه سالهای دهه چهل که تعدادی تکنوکرات ملی بر سر کار بودند قدمهای خوبی برای توسعه صنعتی کشور برداشته شد. اما غیر از آن دوره، کشور ما هم بازار مصرف محصولات غربی بود. نفت میدادیم و کالا میگرفتیم. از لحاظ فرهنگی هم تلاش میشد که فرهنگ غربی حاکم بشود. با پیروزی انقلاب روحیه خودباوری در نسل جوان ایجاد شد. جهاددانشگاهی، حاصل این تفکر است که باید مسیری ایجاد کنیم که وابستگی خارجی ما در راه توسعه فناورانه رفع بشود. جوانانی مثل زندهیاد دکتر کاظمیآشتیانی به دنبال این بودند که آن وابستگی و عقب ماندگی را به نحوی جبران کنند.
سال ۱۳۵۸ ابتدا جهادسازندگی صنایع را ایجاد کردیم که سال ۱۳۵۹ به جهاددانشگاهی تبدیل شد. جهاددانشگاهی با امکانات تقریباً صفر کار را آغاز کرد. اولین مکانی که در اختیار این واحد قرار گرفت یکی از اتاقهای نگهبانی دانشگاه بود که واحد الکترونیک را در آن مستقر کردیم. مدتی بعد انبار نگهداری سیمان را به ما دادند. وقتی ارادهای برای پیشرفت وجود داشته باشد این مسیرها طی میشوند. آقای دکتر کاظمیآشتیانی از همان نسل بود. او خودباور بود؛ البته خودبار علمی. خودباوری زمانی ارزشمند است که متکی به علم باشد. علاوه بر این مدیری حاذق و بسیار شوخطبع بود. از این شوخطبعی حداکثر بهره را برای رسیدن به اهداف خوب خود میبرد. هر کس با او مصاحبت داشت، حس خوبی دریافت میکرد.
در پروژه مشترکی که با رویان برای ساخت ساختمان پژوهشگاه داشتیم واقعاً از گفتوگو با او لذت میبردم. جهاددانشگاهی علم و صنعت شرکت معماری و شهرسازیای به نام مهندسین مشاور فجر توسعه داشت که متولی طراحی و ساخت ساختمان جدید پژوهشگاه در خیابان بنیهاشم بود. از این بابت ارتباط ما با زنده یاد دکتر کاظمی آشتیانی هم نزدیکتر شد و هم گاهی کَلکَلهای منجر به دعوا داشتیم؛ دعواهایی که همیشه او شروع میکرد ولی با پیروزی ما به پایان میرسید. تمام این اتفاقات در فضایی بسیار دوستانه رخ میداد. زنده یاد دکتر کاظمیآشتیانی با ویژگیهای شخصیتی که داشت، طرف مقابلش را مجذوب میکرد؛ هم با شوخطبعی و هم با توان علمی.
ضرورتی ندارد که یک مدیر، دانشمندی بر لبه علم باشد اما باید لبه علم را بفهمد تا بتواند تیم را به آن سمت هدایت کند. زنده یاد کاظمی آشتیانی لبه علم را میفهمید. در حوزه انجام کار پژوهشی و توسعه فناوری، موفقیت حاصل یک کار تیمی خوب است و مدیران تیم در انسجام و حرکت درست تیم در رسیدن به موفقیت نقش مهمی دارند. دکتر کاظمی تیمی تربیت کرده بود که راه او را به خوبی ادامه دادند.
جهاددانشگاهی بیش از ۸۰ واحد متفاوت دارد. از واحدهای دانشگاهی تا استانی، سازمانها، پژوهشکدهها و… رویان در چشم شما از منظر رییس جهاد چه جایگاهی داشت؟
در جایگاه رئیس علاقه داشتم تمام واحدها براساس نیازهای ملی و مزیتهای بومی خودشان پیشرفت کنند. یکی از نگرانیها و دغدغههایم در دوران مسئولیت، عدم توازن و تقارن توسعه واحدها بود. بعضی واحدها مثل رویان، خواجه نصیر و علم و صنعت به خاطر انتخاب مسیر درست پیشرفت بسیار خوبی داشتند، بعضی واحدها نه. البته لازم است این نکته را گوشزد کنم که جهاددانشگاهی در کل، مسیر را به درستی تشخیص داد. زیرساخت توسعه و پیشرفت هر کشوری، توسعه علمی – فناورانه و فرهنگی است. این دو، زیرساختهای اصلی هستند. اگر به اساسنامه جهاددانشگاهی مراجعه کنید، خواهید دید که دقیقاً به این دو موضوع به عنوان ماموریتهای جهاددانشگاهی اشاره شده است. آموزش بعداً به مجموعه جهاد اضافه شد. یکی از علتهای توسعه سریع جهاددانشگاهی در سراسر کشور همین مسئله بود. تقریباً همه قبل از انقلاب درک کرده بودند که ضعف ما در توسعه علمی-فناورانه و فرهنگی است. در توسعه علمی-فناورانه، برخی از واحدهای جهاددانشگاهی موضوعات درستی را انتخاب کردند. به عنوان مثال در جهاددانشگاهی واحد علم و صنعت این اعتقاد را داشتیم که موضوعاتی باید انتخاب شوند که ارزش علمی و اقتصادی توامان داشته باشند. یعنی فناوری تولید کنیم که مشتری داشته باشد. جهاددانشگاهی نهادی خودجوش بود که البته شکل قانونی گرفت ولی ظاهراً، اهمیتش از جانب مسئولان ارشد درک نشد. بنابراین تا امروز به جایگاه واقعی خود نرسیده است. رویان هم موضوع درستی را انتخاب کرد. مسئله درمانهای پیشرفته ناباروری، هم جزو نیازهای مردم بود، هم درآمدزا بود و هم یک وابستگی خارجی را رفع میکرد. علاوه بر درمان، در حوزه پژوهش هم به یکی از موضوعات جدید علم یعنی سلولهای بنیادی پرداخت. جهاددانشگاهی واحد خواجه نصیر به سراغ فرستندهها رفت. فرستندهها هم از حیث علمی-فناورانه و هم از حیث درآمدزایی انتخاب درستی بودند. فرستندههایی رادیویی از خارج خریداری میشدند اما الان در واحد خواجه نصیر تولید میشوند. اینها موجب افتخار جهاددانشگاهی در حوزههای مختلف است. تلاش من در دو مقطعی که رییس جهاد بودم این بود که سعی کنیم پیشرفت را در تمام واحدها متوازن کنیم. اگر بخواهیم کارهای فناورانه کنیم باید گروههای پژوهشی یا پژوهشکدهها تولید فناوری کنند و مراکز خدمات تخصصی، آن فناوری را به جامعه ارائه کنند. سعی کردیم این مدل را پیاده کنیم ولی لزوماً در تمام واحدها موفق نبودیم.
دانشگاهها قبل و بعد از انقلاب وجود داشتند، ولی مؤسسهای مثل رویان محصول جهاد بود. جهاددانشگاهی چه ویژگی دارد که میتواند رویان تولید کند؟
اشکال کار اینجاست که ما برنامه توسعه دانشبنیان در کشور نداشتیم. در برنامه توسعه دانشبنیان، وظیفه دانشگاه، تولید علم و روزآمدسازی علم است. وظیفه مجموعههای توسعهای مثل جهاددانشگاهی یا شرکتهای بزرگ که داری مراکز تحقیقاتی هستند در گام اول تبدیل علم تولید شده در دانشگاه به فناوری، و در گام دوم تجاری سازی فناوری و ارائه محصول در قالب کالا و خدمات به جامعه است. دانشگاههای ما به علت همان دلایلی که گفته بودم به طور غیر مستقیم برنامهریزی شده بود که در نهایت، کارشناس تربیت کند. کارشناسی که در خدمت توسعه شرکتهای مونتاژی باشد. قبل از انقلاب بنا نبود که دانشگاهها علم تولید کنند. وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید؛ آن روحیه خودباوری به تولید علم و فناوری روی آورد. دانش اولیه فناوری همان چیزی بود که در غرب تولید و تا حدی به ما منتقل شده بود. شاید اطلاع نداشته باشید که دانشگاههای ایران چند سال بعد از انقلاب توانستند مقاطع ارشد و دکتری را ایجاد کنند.
جهاددانشگاهی چون به دنبال توسعه فناوری بود از دانشگاهها پیش افتاد. البته نباید از دانشگاه توقع داشت که مثل جهاددانشگاهی در حوزه فناوری ورود پیدا کنند. ابزار دانشگاه استاد، دانشجوی ارشد یا دکتری است که میخواهد در زمینه تولید علم کار کند، و یک کارگاه یا آزمایشگاه. بسیاری از اساتید علاقهمند هستند که مسائلشان را در حد تئوری حل کنند. در دنیا میگویند که بیش از ده درصد اساتید علاقهمند به کار فناورانه حرفهای نیستند. اگر فناوری در دانشگاه تولید بشود، در حد آزمایشگاهی است. کاربرد آن هم اثبات مبانی علمی در ورطه عمل است. اما در حوزه تجاری سازی، وقتی علم بخواهد به فناوری تبدیل شود، دهها موضوع دیگر روی آن تاثیر خواهند گذاشت. از دانشگاه نباید توقع داشت یک تکنولوژی قابل استفاده در صنعت را تولید کند. از دانشگاه توقع داریم تولید علم کند. یا اینکه برخی از تحقیقاتش را به سفارش شرکتهای بزرگی که در حال تولید محصول یا خدمات هستند اختصاص بدهد. اگر این اتفاق بیفتد تبدیل پژوهش به محصول در مراکز R&D انجام خواهد شد. تمام اینها در صورتی محقق میشوند که مسیر درست تولید علم تا ثروت را طراحی کرده باشیم تا نقش هر کدام از سازمانها در آن زنجیره مشخص باشد. به دانشگاه بگوییم از نقطه A تا B را شما باید بروید. به جهاد بگوییم از نقطه B تا C را تو باید بروی. به قانونگذار بگوییم اینطور باید حمایت کنی؛ به حوزه تامین مالی و بانکی بگوییم باید اینطور حمایت کنی و… تعریف این زنجیره، وظیفه سیاستگذار عالی کشور است.
وقتی برنامه پیشرفت صنعت نفت و گاز نروژ را بررسی میکردیم، دیدیم به قدری دقیق برنامهریزی کردهاند که میدانند در کجای مسیر از خارج انتقال تکنولوژی داشته باشند، کجا یک بازار را –به شرط انتقال تکنولوژی- به خارج بدهند، کجا خودشان کار کنند، از کجا وارد بازار کشورهای دیگر بشوند، حتی از کجا وارد بازار ایران بشوند! جالب است بدانید که دقیقاً در همان تاریخ وارد بازار ایران شدند. ما چنین برنامهای را در کشورمان نداریم. یکی از ایرادات من به سیاستگذاری عالی کشور این است که سیاستهای ابلاغی در حد چند جمله خوب باقی میماند. زمانی اهداف سیاستهای کلی محقق میشود که شما به طور همزمان، برنامههای اجرایی تحقق اهداف را هم تهیه کنید. اگر من بخواهم در حوزه اقتصاد به فلان هدف برسم باید مشخص کنم که آن هدف کلی در قالب چه برنامههای اجرایی، در چه بازه زمانی، توسط چه سازمانی و با صرف چه بودجهای انجام میشود. اگر برنامههای اجرایی نوشته نشوند، اگر نظارتی در کار نباشد، هیچ سیاست کلی به خودی خود محقق نمیشود. در کشور ما سیاستهای کلی نوشته میشوند ولی برنامه اجرایی نوشته نمیشوند. تنها موردی که سراغ دارم، سیاستگذاری عالی در حوزه نانو بود. برنامههای اجرایی به طور دقیق نوشته شده بودند، مسئول اجرای هر برنامه مشخص شده بود، زمان و بودجه مشخص بود. پیشرفت ما در حوزه نانو، محصول اجرای آن برنامه است. ما در هر حوزهای میتوانیم این کار را بکنیم. من باور دارم که اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان بازوی مشورتی رهبر معظم انقلاب به کمک سازمان برنامه بودجه برنامههای اجرایی را تهیه کند، خواهیم توانست سیاستهای کلان ابلاغی را در عمل محقق کنیم. در حال حاضر استراتژی توسعه صنعتی نداریم. تنها یکبار آقای دکتر نیلی استراتژی توسعه صنعتی نوشتند. البته از نظر ما که در جهاددانشگاهی بودیم ضعف آن استراتژی این بود که به توان داخلی توجه لازم را نکرده بودند. ما در جهاد اینطور بزرگ شدهایم که باید متکی به توسعه فناورانه خودمان باشیم. آنقدر سرعت توسعه علم و به تبع آن سرعت توسعه فناوری بالاست که اگر صاحب فناوری نباشیم، جا میمانیم.
رهبر انقلاب چه حمایتهای ویژهای از مجموعه رویان داشتند؟
مهمترین حمایت ایشان باور به دستاوردهای رویان بود که حتی مجموعه علمی کشور اعتقاد به این دستاوردها نداشت و بعداً برای آنها صحت دستاوردهای رویان اثبات شد؛ طبیعی هم بود. حمایتهای معنوی رهبر انقلاب با هوش و ذکاوت دکتر کاظمی و بعدها توسط همکاران خوبش به دستاوردهای بسیار خوب مادی نیز منجر شد که باعث سرعت بیشتر توسعه رویان گردید.
حمایتهای معنوی رهبر معظم انقلاب از مجموعه رویان منجر به این شد که مدیر بسیار باهوش و با ذکاوتی مثل زندهیاد کاظمی آشتیانی آن را تبدیل به حمایت مادی کند. بودجه امروز رویان حاصل همان حمایتهای معنوی است که با تدبیر مدیران رویان به ردیف بودجه تبدیل شد؛ کار بسیار درستی هم کردند. عملکرد بسیار ارزنده پژوهشگاه رویان در درمان ناباروری و اینکه در یک تحقیق علمی بیان شده که رویان جز ۱۰ مرکز موفق علمی و فناورانه در درمان ناباروری است و همچنین سایر دستاوردهای فناورانه در زمینه سلول درمانی از جمله تبعات خوب اقدامات زندهیاد دکتر کاظمی آشتیانی است. هر کس دیگری به جای دکتر کاظمی این کار را می کرد، از این حمایتها برخوردار میشد. چنانکه وقتی در سال ۱۳۹۷ حدود سه ساعت فعالیتهای جهاددانشگاهی برای رهبر انقلاب ارائه دادیم بسیار خوشحال شدند. در همان جلسه خدمت رهبر انقلاب عرض کردم اثبات توانمندی برای کارهای بزرگ بسیار زمان میبرد. ایشان در جلساتی که با رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت درباره وابستگیهای صنعتی کشور داشتند، فرموده بودند: «از جهاددانشگاهی یک لیست بگیرید که میتوانند چه فناوریهایی را تولید کنند». در تعاقب آن جلسه ما ۳۱ فناوری که توان تولید آنها را داشتیم، لیست کردیم و ۳۰ میلیون یورو از صندوق توسعه ملی وام گرفتیم.
این روزها، مهاجرت نخبگان دانشگاهی مسئلهای است که اگر مورد غفلت واقع شود به یک بحران خواهد انجامید. به باور شما چرا چنین اتفاقی در حال وقوع است؟ چگونه میتوان از نخبگانی چون زندهیاد کاظمی آشتیانی برای مقابله با این بحران استفاده کرد؟
اگر مسئله اول کشور پیشرفت باشد، مشخص خواهد شد که میخواهیم در هر حوزهای به کجا برسیم. نهادهای توسعهای مثل جهاددانشگاهی هم در بستری کلی میتوانند نقش بازی کنند، اگر اعلام شود که میخواهیم در حوزه اقتصاد دانش بنیان به فلان هدف برسم؛ اعم از فناوریهای نوظهور یا فناوریهای موجود. مثل هوش مصنوعی، ژن درمانی، نفت گاز پتروشیمی. برای مثال میگویید من میخواهم اولاً نفت و گازم را با فناوری بالا استخراج کنم، ثانیاً بعد از استخراج آنها را به ده محصول که تولید آنها نیازمند تکنولوژی بالاست، تبدیل کنم. وقتی این هدفگذاری را کردید، برای آن برنامه اجرایی مینویسید. چه کسی باید این برنامه را اجرا کند؟ شرکتها، نهادها، موسسات و سازمانهایی مثل جهاددانشگاهی. چه کسی باید در این سازمانها این کارها را بکند؟ بچههای نخبه و تحصیل کردههای همین کشور.
مهمترین مشکل کشور ما این است که دارای خلع مأموریت است؛ از نظر من پیشرفت و تحقق اقتصاد دانش بنیان و به عبارت بهتر اداره دانش بنیان جامعه باید به مأموریت و مسئله اصلی کشور تبدیل شود که نتیجه آن به رفاه و امنیت مردم و ایجاد اشتغال عزتمند و مولد با درآمد خوب برای جوانان کشور و به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی است. البته همانطور که در سوالات قبل پاسخ دادم همراه با توسعه اخلاق و عدالت در جامعه. علت وضعیت فعلی این است که پیشرفت مسئله اول کشورمان نیست. جایگزین شدن آن با مباحثی که ذیل پیشرفت باید تعریف شوند باعث عدم تحقق اقتصاد دانش بنیان عدم شایسته سالاری عدم ایجاد اشتغال و به تبع آن توسعه فقر، فساد و مهاجرت نخبگان است. اگر توسعه، پیشرفت و تحقق اقتصاد دانش بنیانانه به مسئله اول کشور تبدیل شود نخبگانی مثل زندهیاد دکتر کاظمی آشتیانی در کشور مانده و موتور محرک پیشرفت میشوند. مسیرهای پیشرفت تدوین شده هستند. فقط باید تصمیم بگیریم و به آنها عمل کنیم. اگر پیشرفت کنیم، اگر در مسیر پیشرفت قرار بگیریم چرا باید نخبگان مهاجرت کنند؟
میراث علمی زندهیاد کاظمی آشتیانی برای توسعه اقتصادی و فرهنگی کشور چیست؟
میراث زندهیاد دکتر سعید کاظمی آشتیانی زمانی ماندگار میشود که مورد باور مسئولان ارشد و مدیران جامعه قرار بگیرد و تکثیر شود. تکثیر آن هم فقط زمانی امکان پذیر است که اراده کنیم کشوری الگو بسازیم که دارای اقتدار اقتصادی و اقتدار دفاعی دانش بنیان باشد. اقتداری که منجر به رفاه و امنیت داخلی و خارجی و قدرت سیاسی کشور شود. اقتدار اقتصادی دانش بنیان ما منجر به این شود که زیرساخت اقتصادی بسیاری از کشورها و به ویژه کشورهای دوست بر مبنای توسعه اقتصادی دانش بنیان جمهوری اسلامی شکل بگیرد. اگر این کار صورت نگیرد در بهترین حالت دکتر سعید کاظمی آشتیانی نیز تک ستارهای در آسمان ایران تبدیل میشود که اگرچه در زمان خود مهم بود و کار مهم کرد ولی کار او تاثیری تحقق یک جامعه پیشرفته و مقتدر نداشت. نگرانی امروز ما این است که نسل اول انقلاب، یعنی جوانان و نوجوانانی که قبل از انقلاب را دیده بودند هنوز تا هفت هشت سال دیگر هم برای کار کردن توانایی دارد. اگر از این نسل برای تدوین یک برنامه توسعه استفاده نشود، متضرر خواهیم شد. باور دارم که با دو برنامه پنج ساله میتوان کشور را به نقطه بسیار خوبی رساند. علیرغم مهاجرتهایی که صورت گرفته، هنوز دانشگاههای ما نیروهای خوبی تربیت میکنند./ ایکنا