10 درصد از مردم علاقمند به حرفه‌شان هستند

پس از عزیمت به انگستان برای دریافت دیپلم در یکی از مدارس شبانه روزی ثبت نام کرد زیرا کشور انگلستان مدرک تحصیلی دیپلم ایران را قبول نداشت. پس از گذشت یک سال و نیم با دریافت مدرک دیپلم، وارد دانشگاه لندن شد و توانست مدرک کارشناسی فیزیک ، کارشناسی ارشد فیزیک هسته‌ای و دکترای ذرات بنیادی نظری را از دانشگاه لندن دریافت کند.

رییس پژوهشکده نانو پژوهشگاه دانش‌های بنیادی( 1382- 1394)، چهره ماندگار نانو تکنولوژی(1385)، پژوهشگر برتر نانو فناوری(1385)، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی (1392)، استاد نمونه کشوری و دریافت کننده جایزه علامه طباطبایی  (1393)، استاد مدعو دانشگاه توهوكو (ژاپن1992-1993 )، محقق ارشد دانشگاه اكسفورد، چاپ و انتشاربیش از 100 مقاله در 5 حوزه فیزیک نظری و محاسباتی و چاپ کتاب « فیزیک محاسباتی نانو لوله‌های کربنی» از طرف انتشارات دانشگاه کمبیرج  انگلستان در سال 2008 از جمله سوابق  درخشان علمی و اجرایی دکتر هاشم رفیعی تبار طی این سال‌ها محسوب می‌شود.

چه شد که به رشته نانو تکنولوژی علاقمند شدید؟

آن زمان در رشته‌ای مانند ذرات بنیادی مشاغل مستمر آکادمیک و دانشگاهی چندانی وجود نداشت. در عین حال فعالیت‌های گسترده‌ای در زمینه  فیزیک ماده چگال( فیزیک جامدات، مایعات و گازها)  در شرف انجام بود. من به همراه دوستانم در پی واکاویی این بودیم که آیا زمینه‌های جدید و نویی در این حوزه وجود دارند که تاکنون به آنها پرداخته نشده است؟ ما با بررسی‌هایمان دریافتیم که ساختارهای ویژه‌ای در فیزیک ماده چگال وجود دارند که بعدا نام  نانو ساختار به آنها اطلاق شد. این ساختارها(چه در سامانه‌های زیستی و چه غیر زیستی) خواص خیلی جالبی از خودشان بروز می‌دهد. یکی از خصلت‌های زیبای چنین ساختارها این است که خواص  بنیادی‌شان با اندازه‌شان تغییر می‌کند. مثل رنگ زرد طلا با تغییر اندازه قابل تغییر است. اگر طلا را تا حد چند نانو متر کوچک کنیم رنگ آن ارغوانی و اگر بزرگتر کنیم رنگش قرمز می‌شود. این خاصیت طلا در مقایس نانو خودش را نشان می‌دهد؛ نانو یک میلیاردم یک متر است. همه اعضای تیم تحقیقاتی ما در انگلستان تئوریسین( نظریه پرداز) بودند و کار آزمایشگاهی انجام نداده بودند. ما برای تحقق این کار و دامن زدن این مساله در یکی از دانشگاه‌های انگلستان به شورای عالی آکادمیک مراجعه کردیم. من نسبت به سایر دوستانم تسلط کامل تری به مباحث علوم پایه داشتم و به صورت روتین و منظم در همه زمینه‌های فیزیک ماده چگال فعالیت می‌کردم. من مطالعه‌های زیادی روی خواص مکانیکی، الکترونیکی و نوری مواد در مقیاس نانو انجام دادم. عاقبت پیگیری‌های مداوم ما باعث شد تا  تیم کارهای تحقیقاتی ما در این حوزه، در دانشگاه اکسفورد مستقر شود. ما کار شبیه سازی و مدل سازی مان را توانستیم با در اختیار داشتن کامپیوترهای پیشرفته آن دوران انجام دهیم. همزمان با ما یک گروه از شیمیدانان آمریکایی نیز در این زمینه کار تحقیقاتی شان را انجام می دادند.

چطور شد که برای انجام کارهای تحقیقاتی‌تان عازم ژاپن شدید؟

من آن زمان در لندن زندگی می‌کردم اما از آنجا که علاقه زیادی به انجام این کار تحقیقاتی داشتم هر روز چند ده کیلومتر طی می‌کردم و به دانشگاه آکسفورد می‌رفتم و پس از پایان کار هم با اتوبوس‌های بین شهری دوباره به لندن بر می‌گشتم. اغلب یازده شب به خانه می‌رسیدم. گاهی اوقات هم برای انجام کارهای تحقیقاتی‌ام تا ساعت 3 صبح مشغول به کار می‌شدم. یک روز در اتاق کارم در اکسفورد نشسته بودم و هوا به شدت بارانی بود. منتظر شدم تا هوا کمی صاف‌تر شود تا عزم رفتن کنم. در این بین یک عده از دانشمندان ژاپنی از یک انستیتو بسیار معروف در دانشگاه  توهوکو( در ایالت سندای در شمال شرقی ژاپن) برای بازدید به دانشگاه اکسفورد آمده بودند. آنها با من در رابطه با این فعالیت‌های ما صحبت کردند و پس از مشاهده ویدیوها و انیمیشن‌های کارهای ما، بسیار از فعالیت ما خوش‌شان آمد. آنها بلافاصله دریافتند که پتانسیل انجام این کار در انستیتوشان وجود دارد. آنها از من برای ادامه انجام این فعالیت‌ها در ژاپن دعوت به عمل آوردند. 2-3 روز پس از آن ملاقات دعوت نامه‌ای با ایمیل از سوی آنها دریافت کردم، تا برای مدت یک سال و اندی به عنوان پروفسور مدعو( با ساپورت شرکت معروف هیتاچی) در آن انستیتو فعالیت کنم. حقوق نسبتا زیادی هم برای انجام این فعالیت‌ها به من پیشنهاد داده شده بود. عاقبت اوایل تابستان سال 1992 من عازم ژاپن شدم. من در طول این مدت کارهای بسیار اساسی علمی پیرامون این حوزه انجام دادم. مثلا نانو تکنولوژی محاسباتی را در آن انستیتو راه اندازی کردیم. پس از آنکه در زمینه نانو اسم و رسم پیدا کردم بار دیگر به انگلستان بازگشتم و به فعالیتم در این کشور ادامه دادم.

و اما چطور شد که راهی ایران شدید؟

 پس از بازگشت از ژاپن، یک دانشگاه جدید در لندن (در کنار رصد خانه گرینویچ) به من پیشنهاد راه اندازی دیپارتمانی در حوزه نانو را داد. من به مدت 8 سال رییس این دیپارتمان شدم و در طول این مدت تابستان‌ها برای تدریس و حضور در کنفرانس‌ها به ایران در رفت و آمد بودم. عاقبت در سال 1380 تصمیم گرفتم برای همیشه به ایران بیاییم. ابتدا قرار بود در دانشگاه شهید بهشتی به عنوان استاد فیزیک نظری مستقر شوم. دانشگاه شریف و شیراز نیز علاقمند حضور من در دانشگاه‌شان بودند. روزی یکی از استادان دانشگاه شریف و پژوهشگر مرکز تحقیقات فیزیک و ریاضی(IPM) از من درخواست کرد که در این مرکز یک سخنرانی ارایه دهم. آن زمان در این مرکز سه حوزه فیزیک، ریاضی و علوم شناختی فعالیت می‌کردند. رییس این مرکز نیز پیشنهاد دادند که در این مجموعه به عنوان استاد فیزیک به صورت تمام وقت مشغول به کار شوم. من این پیشنهاد را پذیرفتم و از سال 1380 در این پژوهشگاه به فعالیت پرداختم. پس از آن  جناب آقای دکتر معین، وزیر وقت علوم آقای خاتمی  با من ملاقاتی داشته و توضیح‌هایی پیرامون نانو تکنولوژی از من درخواست کرندد. نهایتا کمیته‌ای در این خصوص تشکیل دادم تا ارزیابی شود آیا زمینه‌های لازم برای دامن زدن این رشته در کشور وجود دارد یا خیر. ما با تشکیل کمیته مربوطه، گزارشی مبسوط مبنی بر داشتن زمینه‌های لازم برای آغاز این فعالیت در کشور تهیه کردیم. در این گزارش عنوان شد در صورت غفلت از این غافله عقب خواهیم ماند و بهترین راه برای تسریع در انجام کار راه اندازی این رشته، ایجاد ستادی به نام ستاد توسعه  نانو تکنولوژی است. دولت آقای خاتمی از این طرح بسیار استقبال کردند. پس از آن مجوزی برای راه اندازی پژوهشکده نانو در این مرکز صادر و جریان بزرگی پیرامون این مساله در کشور برپا شد.  پس از آن دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که قصد برپایی مرکز تحقیقات نانو تکنولوژی در حوزه پزشکی را داشت به من پیشنهاد کار در آن دانشگاه را داد. از آنجایی که من از دوران کودکی علاقه زیادی به رابطه علوم زیستی و علوم فیزیکی داشتم این پیشنهاد را پذیرفتم و هم اکنون روی مسایلی مانند سرطان شناسی با استفاده از نانو تکنولوژی و طراحی داروهای هوشمند، بررسی فیزیک و عملکرد مغز با روش‌های پیچیده محاسباتی و… فعالیت می‌کنم.

هیچ وقت از اینکه چنین رشته‌ای را انتخاب کرده‌اید پشیمان نشده‌اید؟

نه، به هیچ وجه. رشته فیزیک عشق و علاقه زندگی من بود. یاد دارم وقتی 13 سالم بود تقویم جیبی داشتم که عکس آدم‌های معروف با بیوگرافی آنها در آن نوشته شده بود. همیشه با این تقویم به دیگر دوستانم فخر می‌فروختم. در آن تقویم در مورد تئوری نسبیت انیشتن مطالبی نوشته شده بود. مدام ذهنم درگیر این بود که نظریه نسبیت چیست. پس از ادامه تحصیلم در رشته فیزیک روی نظریه نسبیت هم کار کردم.

کسی هم مشوق شما برای انتخاب این رشته تحصیلی بود؟

من  مثلا اصلا استعدادی در رشته‌ای مانند هنر ندارم. همیشه از دوران کودکی آرزو داشتم یک درخت بکشم اما نتوانسته‌ام در صورتی‌که حتی سخت‌ترین مباحث ریاضی به سادگی در ذهنم نقش می‌بندد. من هنگام تحصیل در مدرسه شبانه روزی در انگلستان، یک معلمی داشتم که نقش مادر را برای همه ما بازی می‌کرد. من به او گفتم شاید رشته مهندسی هواپیما را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم اما او به من گفت باید بروم در رشته فیزیک به تحصیل بپردازم چون به علاقه ذاتی من نسبت به این رشته پی برده بود. او مرا به سمت انتخاب این رشته هدایت کرد؛ در انگلستان دانش آموزان به زور انتخاب رشته نمی‌کنند اما با بررسی استعدادها، آنها را به سمت رشته تحصیلی مورد علاقه‌شان هدایت می‌کنند.

اگر شانس دوباره‌ای داشته باشید و به گذشته برگردید دوباره این رشته تحصیلی را انتخاب می‌کنید؟

شک ندارم که دوباره این رشته تحصیلی را انتخاب می‌کنم. من هدفم روشن بود و موانع‌ام را می‌دانستم به همین دلیل با علاقه این رشته را انتخاب کردم. صرف گرفتن مدرک  نباید به هیچ وجه هدف در تحصیلات باشد. اگر کسی صرفا به خاطر گرفتن مدرک درس بخواند خودش و دیگران را مایوس خواهد کرد. پدرم مرحومم خیلی علاقه داشت که من پزشک بشوم اما من از شکافتن موش و کالبد شکافی منزجر بودم. هرچند او علاقه داشت من پزشک باشم اما کاملا دریافته بود که من به رشته فیزیک علاقمندم و به همین دلیل مرا در انتخاب رشته تحصیلی‌ام آزاد گذاشته بود. من قطعا اگر به گذشته برگردم همین رشته را دوباره دنبال می‌کنم منتها با این تفاوت که بیشتراز گذشته به علوم زیستی و شیمی نیز می‌پردازم. من علاقه زیادی به رشته شیمی نداشتم. تاوان آن را هم پس دادم. مجبور شدم در سن 27تا 28 سالگی شیمی آلی و ارگانیک عمیقا مطالعه کنم و بخوانم.

توصیه‌ای هم به دانشجویانی که قصد انتخاب این رشته را دارند، دارید؟

حتما رشته تحصیلی را با عشق و علاقه انتخاب کنند. در زمان گذشته به ما پیشنهاد می‌شد رشته‌ای را انتخاب کنیم که در آن کار وجود داشته باشد. قطعا اگر شخص رشته‌ای با پتانسیل بالای کار را انتخاب کند اما علاقه‌ای به آن نداشته باشد و هر روز صبح با لعن و نفرین خودش سرکار حاضر شود، هیچ وقت موفق نخواهد شد. به تصور من اگر کسی نان خشک و آب دوغ خیار بخورد اما به دنبال کار و علاقه خودش باشد، سالم‌تر، سرحال‌تر و موفق‌تر از کسی است که هر شب قرقاول می‌خورد اما در رشته‌ای کار می‌کند که هیچ علاقه‌ای به آن ندارد. مثلا اکثر دانشجویان پزشکی گرایش ارتوپدی، چشم پزشکی و دندانپزشکی که پول ساز هستند را انتخاب می‌کنند. من مدام به دانشجویان رشته پزشکی گوشزد می‌کنم اگر علاقه‌ای به ارتوپدی ندارند هیچ وقت این رشته را انتخاب نکنند زیرا وقت خودشان را هدر خواهند داد. شاید 10 درصد از مردم مانند من اگر به گذشته برگردند همان کاری را می‌کنند که قبلا انجام داده‌اند اما 90 درصد مردم کارشان را از روی جبر( نه اختیار) انتخاب کرده‌اند.

آینده این رشته را چگونه می‌بینید؟ بازار کار دانشجویان این رشته چطور است؟

به نظر من آدم در هر رشته‌ای می‌تواند کار پیدا کند. مهم این است که در آن رشته فرد موفقی باشد و واقعا بدرخشد. من در رشته‌ای که وارد شدم درخشیدم. درخشیدنم به خاطر سخت کوشی و سعی و تلاش شبانه روزی‌ام بود. من بارها در لندن آنقدر غرق در محاسبه‌هایم بودم که گاهی اوقات فراموش می‌کردم غذا خورده‌ام یا نه. سن 20 تا 30 سالگی خیلی اهمیت دارد. هر فردی باید روی این بازه سنی سرمایه گذاری کند. تا سال‌های بعد سود حاصل از آن را دریافت کند.

 

گفت و گو: فرزانه صدقی

 

 

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا