باستان شناسی در روشنگاه اندیشه و نظر
متأسفانه وضع و موقعیت باستان شناسی و باستان شناسان درجامعه ما طی دهه های اخیر چندان مساعد نبوده و بی مهری های بسیاری به این قشر شده است. در این خصوص دکتر حکمت اله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران در یادداشتی که برای خبرگزاری علم و فرهنگ(سیناپرس) ارسال کرد و از سه پیشکسوت باستان شناسی کشور تقدیر به عمل آورده و جایگاه شایسته این افراد را تکریم کرد.
به گزارش سیناپرس، متن یادداشت دکتر دکتر حکمت اله ملاصالحی به شرح زیر است:
خشنود و خرسندم در روزی خاطره انگیز از سه چهره درخشان باستان شناسی میهن ما، دکتر سیامک سرلک و دکتر عباس مقدم و دکتر مژگان تقدیر می شود. رسمی نیکو و تقدیری بجا و بحق. حضرت مولانا در مثنوی نغز و مغز و دلنشین می فرمایند:
زان نیامد یک عبارت در جهان
که نهانست و نهانست و نهان
زانک این اسما و الفاظ حمید
از گلابه آدمی آمد پدید
هر اندازه دست و دامن باستان شناس پر از آثار پر از یافته ها و داده های مکشوف باشد همیشه «بوده ها» نهان اند و نهان اند و نهان. باستان شناسی بیش از آن که رشته و دانش و حرفه و فن و مهارت و ممارست و مدیریت کشف وگرداوری منابع و ماده ها و داده های مکشوف و مشهود باشد دانش و دانائی داوری بوده های مفقودِ مفروض است. البته مناسبت میان داده های مکشوف و بوده های مفقود در بحث اکنون ما گنجد و در فرصت و مناسبتی دیگر در بابش سخن خواهیم گفت و بحث خواهیم کرد.
با اعتنا به تنگنای زمان ، دامن سخن کوتاه کرده و فشرده مطالبی را فهرست وار در ذیل عنوان «باستان شناسی در روشنگاه اندیشه و نظر» خدمتتان عرض می کنم.
بذرها هر اندازه مرغوب، زمین برای افشاندن و کشتن هر اندازه آماده و مستعد، مراقبت های به هر میزان ویژه و پیوسته وقتی شرایط آب و هوائی یا اقلیمی مساعد نیست، وقتی رطوبت و آب کافی برای رویش و رشد و به خوشه و ثمر نشستن دانه ها وجود ندارد، وقتی دمای هوا پی به پی افت و خیز می کند و گاه هوا طوفانی می شود و گاه آتش ناک، جهدها و مراقبت ها به توفیق نمی نشیند، کوشش ها به بار نمی نشیند، از خرمن ها هزینه ها و دانه ای فراوان نمی توان برگرفت.
متأسفانه و دریغ و صد دریغ، وضع و موقعیت باستان شناسی و باستان شناسان درجامعه ما طی دهه های اخیر چنین بوده است. متأثرانه باید اذعان کرد که این وضعیت دهه به دهه وخیم تر و دشوارتر و غم انگیزتر هم شده است. تاوان این بی مهری و جفای به باستان شناسان و تخفیف و تحقیر و تحریف دانش باستان شناسی را مواریث فرهنگی و مآثرتاریخی و محوطه های باستانی مهین ما سنگین و سهمگین پرداخته اند و همچنان به طرز فاجعه بار بیش از پیش به حریمشان تعرض می شود و در معرض تخریب و تاراج و نابودی گسترده قرار دارند.
دانش باستان شناسی که اینک شتابان بسوی ملغمه ای از «علوم رنگارنگ باستان شناسی» چونان علوم جغرافیا، علوم اجتماعی، تاریخی، روان و رفتار گام وکام برمی گیرد و اگر نگوییم، پیچیده، دشوار، پرهزینه و عمرخوار، بی تردید و بی اغراق یکی از پیچیده و پرهزینه ترین دانش های روزگار ما و پدیده نوظهور دنیای مدرن است. پیچیده و دشوار و کثیرالاضلاع هم به لحاظ نوع منابع و ماده های مورد مطالعه یا موضوع شناسی هم به لحاط نوع روش ها و راهکارهای اتخاذ و به خدمت گرفته شده در باستان شناسی هم به لحاظ نوع مسئله های ریز و درشت مطرح شده و مسئله شناسی هم از منظر تعدد و تکثر اهدافی را که باستان شناسان دنبال کرده اند و نیات و غایات و انتظاراتی را که در سر داشته اند یا غایت شناسی را که در سر داشته اند.
این رشته و دانش و یا ملغمه ای از علوم پیچیده و دشوار و پر هزینه و عمرخوار نوپدید روزگار ما برغم آن که حجم عظیمی از منابع و ماده های شناخت ناشناخته و بی بدیلی را که در اختیار ما نهاده است، علی رغم آن که هر بار با کاویدن وکشف و دست یابی به منابع و ماده های جدید شناخت، تنور کنجکاوی های شناختی و شناخت ورزانه ما را بیش از پیش داغ و شعله بیز کرده است و برغم آن که بسیاری رشته ها و دانش ها و علوم روزگار ما در تبارشناسی ودیرینه شناسی و ریشه کاوی و ریشه یابی موضوعات و موضوع شناسی منابع و ماده های مورد مطالعه خود بر خوان ضیافت دستآوردها و منابع باستان شناسی نشسته اند و برغم آن که در صیانت و در مرمت و احیاء و نگهداری و معرفی بافت و بناهای تاریخی و مواریث فرهنگی ملت ها همچنان باستان شناسان و علوم باستان شناختی در صف مقدم ایستاده اند متأسفانه در جامعه پسا انقلاب ما بشدت مورد بی مهری قرار گرفته و اصلاً و اساساً برای مدیران و دولتیان و مجلسیان و قضائیان و نظامیان و حوزویان و حتی نخبگان و دانش آموختگان جامعه ما نه تنها تعریف و تفهیم شده نیست که ظرفیت شناختی و دستآوردهایش نیز مغفول مانده است. متأسفانه حتی ما که دانشجویان و دانش آموختگان رشته و دانشی این چنین کثیرالاضلاع و کثرالافعال و کثیرالاهداف هستیم تعریف دقیق و عمیق و وثیق از آن نداریم و به همین دلیل است که دیگران با ما و مواریث تاریخ و فرهنگ ما با منابع و ماده های شناخت ما چنین می کنند. بسیاری از ما پرسش های کلیدی وکلان، پیش فرض های پایه و ماهیت و گستره موضوعی و کاستی ها و راستی ها شناختی رشته خود را عمیق و وثیق نمی دانیم.
هر باستان شناسی هم در میدان عمل و کاوش و کشف و گردآوری داده ها، هم در مقام نظر و داوری «شواهد» با چهار پرسش کلیدی و کلان، چونان مسئله رویاروست.
۱. نخست آن که در روزگاران گذشته تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما چه رخداده است؟ این پرسش بیشتر تشخیصی و توصیفی و تحلیلی است و در میدان عمل و در مقام بررسی های درست و دقیق، طراحی و برنامه ریزی شده؛ و کاوش محوطه ها و جراحی لایه ها و کشف و گرداوری یافته ها و انواع و اطوار داده پردازی های باستان شناختی، حس و هوش و فکر و عقل و فهم و وهم باستان شناس با آن درگیر می شود و باستان شناس سعی می ورزد با آن پاسخ بگوید.
۲. هر آنچه که به فرض و به گمان و محتمل در روزگاران گذشته بشر اتفاق افتاده است؛ چگونه اتفاق افتاده است؟ چطور اتفاق افتاده است؟ این پرسش هم تحلیلی است هم تبیینی.
۳. اتفاقات و تغییرات و دگرگونی ها یا تحولات تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و معیشتی جهان بشری ما چرا آن گونه و به آن نحو به وقوع پیوسته اند و نه به نحو و به طریق دیگر؟ این پرسش ماهیتی ارجاعی و تفسیری دارد و عقل و هوش و فهم و وهم باستان شناس را بسوی تقریرها و تفسیرهای باستان شناختی می کشاند و می راند.
۴. پرسش کلیدی و کلان چهارم این است که این ها همه برای چه و برای که، در پس پشت اتفاقات کدام عاملان و فاعلان انسانی و اراده ها و عزم ها و انگیزه ها و نیت ها و غایت های انسانی نهفته و نامرئی و غایب وجود داشته است؟ این پرسش، تأویلی ترین پرسش باستان شناسیک است.
البته و صد البته پرسش های کلیدی و کلان پیش گفته همیشه لزوماً از نظم سلسله مراتبی تبعیت نمی کنند. در داد و ستد پیوسته با هم هستند و پاسخ به هر پرسشی را راه در مسیر دستیابی به پرسش سپسین هموارتر می کند.
فرهنگ عرف و عقل سلیم به ما هشدارمی دهد آن که «خربزه می خورد پای لرزش هم باید بنشیند». به عبارت دیگر وقتی پرسش ها را دامن می زنیم و بر دامن ماده های مورد مطالعه خود درمی اندازیم نمی توانیم بی توضیح موجه و مدل رهایشان کنیم.
اینک سخن این است باستان شناسان چگونه می توانند به چنین پرسش هایی پاسخ بگویند؟ اصلاً و اساساً ماده ها و مدارک الکن و مثله و متفرق و تغییر صورت و سیرت پذیرفته و معیوب مکشوف دست باستان شناسان و مورد مطالعه آن ها که همه یکسر اثر هستند و نشانه های تکه تکه و پاره پاره شد و ماده های معیوب و شبه واقعیت های مع الواسطه، از چنان ظرفیت شناختی برخوردار هستند که به پرسش های کلیدی و کلان مطرح شده در باستان شناسی پاسخ بگویند؟ و یا آن که باستان شناسان در بستر انتظاراتی موهوم عمر هزینه می کنند و ناکام از دسترسی و تحقق انتظارات خود؟
چنان که می دانیم مورخان هم با پرسش های مشابه دست در گریبان هستند. آن ها نیز فراخوانده می شوند به پرسش های کلان توصیفی و تحلیلی و تفسیری و تأویلی که بر دامن منابع مورد مطالعه خود که مستندات مکتوب و انواع آرشیوهای نسخ هستند پاسخ بگویند. منابع و مستندات مکتوب آرشیوهای نسخ مورد مطالعه آن ها در بستر و در مسیر مواجه اندیشه با اندیشه حرکت می کند و اتفاق می افتد. عبور از نردبان روایتی به روایت دیگر. برشدن از پله اندیشه ای به اندیشه دیگر. در باستان شناسی علی الخصوص در پژوهش ها و مطالعات باستان شناسی پیش از تاریخ که بخش اعظم پیشینه بشری ما را به لحاظ زمانی شامل می شود و دربرگرفته است؛ دست باستان شناسان از چنین منابع و مستندات مکتوب علی الاطلاق کوتاه است و بیرون از دسترس او.
عالمان و متخصصان رشته ها و دانش های انسانی و اجتماعی و روان و رفتار و انسانی نیز با پرسش هایی از این دست رویارویند و فراخوانده می شوند توضیحات قابل قبول و قانع کننده و معلل و مدلل بپرسش های کلیدی و کلانی راکه بر دامن موضوعات مورد مطالعه خود که واقعیت های عینی و هنجارها و ساختارهای فرهنگی و پدیدارهای اجتماعی جاری و ساری و پویا و فعال بر صحنه فرهنگ و زندگی انسان ها چونان عاملان و فاعلان و یا عاملیت های انسانی تصمیم گیرنده؛ هستند؛ درمی اندازند؛ پاسخ بگویند. توضیحات معلل و مدلل ارائه دهند. اتفاقاً عالمان این رشته ها و دانش ها در جستن و یافتن پاسخ و ارایه توضیحات قابل قبول و قانع کننده توفیق بسیار هم داشته اند و جهدشان با توفیق همراه بوده است و انتظاراتشان از خرمن پژوهش هایشان پربار هم بوده است.
در باستان شناسی دست باستان شناسان از واقعیت های واقعی(Factual facts) یا نفس الامری و عینی و پویا و جاری و فعالِ پدیدارها و هنجارها و ساختارها و روندها و رخدادها و دگرگونی های تاریخی و انسانی و فرهنگی و اجتماعی و… ادوار گذشته کوتاه است و یکسر بیرون از دسترس آن ها. توضیح داده می شود چگونه چنین است.
کارل پوپر در آثارش (۱۹۷۸، ۱۹۸۵) در مقوله بندی نظری اش از جهان از سه جهان اشیاء یا جهان ابر و باد و مه و خورشید فلک و جهان بین الاذهانی انگیزه ها و اراده ها و عزم ها و اندیشه ها و عقل ها و فهم ها و وهم ها و قس علی هذا که مدام در داد و ستد هستند و جهان امور مصنوعی و ساخته ها و پرداخته ها و فرآورده های ما آدمیان سخن گفته است. در باستان شناسی هر سه جهان غایب و مفقود و بیرون از دسترس باستان شناس است. باستان شناسان بمدد آثار، رسوبات و سنگواره های بجای مانده از هر سه جهان یک و دو و سه می کوشند و می جویند و می کاوند و می یابند و می خواهند بدانند و بشناسند و بفهمند در روزگاران گذشته تاریخ و فرهنگ و جامعه و جهان بشری ما چه اتفاق افتاده است؟ چطور یا چگونه اتفاق افتاده است؟ چرا آن گونه و یا به آن نحو و شکل اتفاق افتاده است و نه به نحو و به شکل دیگر و سوال چهارم آن که عاملان و فاعلان اتفاقات چه کسانی کدام گروهای اجتماعی بوده اند و چه انگیزه و اراده و عزم و اندیشه و نیت و غایتی را در سر داشته اند و چه اهدافی را دنبال می کرده اند؟
ملاحظه می کنید، سیاه چاله های نامرئی و مفقودات مفروض در باستان شناسی از سیاه چاله های نامرئی کیهانی کمتر عبورناپذیر نیست. چه بسا دشوار و صعب العبورتر هم هستند. حتی با آنکه میان باستان شناسان و زمین شناسان در کاویدن و لایه برداری و نگارش لایه ها مشابهت صوری دیده می شود و عالمان هر دو رشته با اتکاء به اصل تقدم و تأخر توالی زمانی لایه ها را ردگیری و رصد کرده و می نگارند لیکن وقتی سهولت کاری که زمین شناسان می کنند با دشواری و پیچیدگی و ظرافت کاری که باستان شناسان می کنند مقایسه شود متوجه و متقاعد می شویم تا چه میزان باستان شناسی، رشته و دانشی دشوار، پیچیده و ظریف و توبرتو است و باستان شناسان با چه دشواری ها و موانع متعدد بر سر راه هم در میدان کاوش و کشف و گردآوری و عمل هم در مقام داوری و نظر، رویارو هستند.
در پس پشت لایه ها و رسوبات زمین شناسی آن گونه و آن چنان که در پس پشت لایه ها و نهشت های باستان شناختی یک جهان عاملان و فاعلان انسانی غایت و رخدادهای تاریخی و هنجارها و ساختارهای فرهنگی و روند و رخداد ها و متغیرها و در یک کلام پدیدارهای اجتماعی نامریی و نهان و مفقود که می باید ردیابی و رصد و تبیین و تفسیر و تأویل بازسازی و بازآفرینی ذهنی و فکری بشوند؛ وجود نداشته و دشواری راه و پیچیدگی کاری که باستان شناسان می کنند در تصور زمین شناسان در نمی گنجد. آن مجاورت ها و مشابهت ها و همسانی های لایه های زمین شناسی که کار مشاهده و مقایسه و استقراء و نتیجه گیری های مورد نظر و مطلوب زمین شناس را آسان می کند، در لایه های باستان شناختی به حداقل می رسد و رنگارنگی و یکتایی هر یک از لایه های باستان شناختی، کار مشاهده را دشوارتر و حساس تر و ظریف تر و استقراءهای باستان شناختی را با دشواری بسیار مواجه می کند، نتیجه گیری ها را بسوی حدس ها و فرض های عددی و آماری و ارقامی شکننده و محتمل می کشاند و می راند.
خطاها و تخریب ها به هنگام کاویدن و برش زدن ها و لایه برداری ها در لایه نگاری های زمین شناسی از آن جهت که همجواری و مشابهت نسبی میان نشان وجود دارد؛ دست زمین شناس را در آزمودن و تصحیح خطاها گشود می گذارد.
در کاوش ها و برش زنی ها و لایه نگاری های باستان شناختی بدلیل یگانگی لایه ها و نهشت ها و حداقل مشابهت میانشان چنان که گفته می شود اولین خطای باستان شناس آخرین خطای او هم است. مثل جراحی های پزشکان در اتاق عمل و جراحی بیمار. هر خطایی که در جراحی به مرگ بیمار بیانجامد برای همیشه فرصت تصحیح و باز گرداندن بیمار به زندگی از کف پزشکان جراح رفته است. کاوش ها و لایه نگاری های باستان شناختی نیز چنین هستند. لایه های تخریب و برگرفته و برکنده شده برای همیشه از کف رفته اند و بازگرداندنشان بجای و به وضع آغازینشان ناشدنیست و تصحیح خطاها ناممکن.
آنجا که کار کاویدن و لایه نگاری ها و مشاهدات و مقایسات و تشخیص ها و توصیف های زمین شناس پایان می پذیرد، باستان شناس در پله های آغازین تشخیص ها و توصیف های باستان شناختی اش ایستاده است و می باید از لایه ها و نهشت های کاویده و جراحی شده باستان شناختی و یافته های گرداوری شده؛ بسوی بر شدن از پله های تحلیل و تبیین و تفسیر و ارجاع و تأویل داده های مشهود به بوده های مفقود مفروض (lost archai, lost logoi) حرکت آغازد و در مسیر صعب العبور داوری های باستان شناسیک گام برگیرد.
حرکت در مسیری بغایت دشوار و بغایت پیچیده و ناهموار و گاه عبورناپذیر و کم دانه و پر دام. بحث را در اهمیت و حساسیت و تکرارناپذیر کاوش و جراحی لایه های باستان شناختی پی گرفته می شود. تأکید کردیم؛ مورخان به مدد و بوساطت منابع و مستندات و نوشتاری بجای مانده از گذشته، سعی ورزیده اند راویان، سنجشگران و تحلیل گران و مفسران صادق رخدادها و تحولاتی که در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاده است باشند. دست قوم شناسان، جامعه شناسان و متخصصان روان و رفتار بسوی عاملان و فاعلان انسانی و پدیدارهای اجتماعی و متغیرهای فرهنگی فعال و جاری و زیست جهان جامعه و جهان بشری ما گشوده است و آن ها می توانند نسبت و رابطه ای بالنسبه مستقیم در سطوح مختلف با واقعیت ها و پدیدارهای مورد مطالعه خود برقرار کنند، و به پاسخ ها و توضیحات معلل و مدلل و انتطارات مطلوب مورد نظر خود دست یابند. اینک سخن این است، باستان شناسان بمدد و بوساطت چه منابع و ماده ها و مدارکی به پرسش های خود پاسخ می گویند؟ توضیح می دهم چگونه؟
هر کاوش باستان شناسی در هر مقیاسی و در هر محوطه ای به تنهایی یک رویداد است. رویداد در روشنگاه پرسش های باستان شناختی، در روشنگاه جراحی محوطه ها و لایه های باستان شناختی در تحت الارض تاریخ که در روشنگاه قیامتی از بازخوانی های باستان شناختی و به مدد و به وساطت آثار بجای مانده در لایه ها و نهشت های محوطه ها و لایه های باستان شناختی، باستان شناس سعی می ورزد؛ روند ها، رخدادها، دگرگونی ها و هنجارها و ساختارهای مفقود و مفروض و محتمل روزگاران گذشته را تبیین و تفسیر و بازسازی و یا به مفهوم دقیق تر بازآفرینی مفهومی کند. هر کاوش باستان شناسی هم یک جنبه یا یک وجه واکاوی و ساخت شکنانه (Deconstruction) دارد هم یک جنبه یا وجه ساخت پردازانه و بازسازانه (Reconstruction).
معضل حفره ها و شکاف های موضوعی و مغالطه کنه و وجه در باستان شناسی میان آن چه را که باستان شناسان می جویند و می کاوند و از لایه ها و نهشت های باستان شناختی برمی گیرند و گرد می آورند؛ در قیاس با آن چه را که می جویند و می کاوند و نمی یابند؛ فاصله و فراق بسیار افکنده شده است و شکاف ها بغایت ژرف و مغاک ها پرناشدنی و عبورناپذیر است. تفرق و دوپارگی و گسیختگی (Dichotomized) موضوعی، یکی از میان دیگر معضلاتی است که باستان شناسان با آن دست در گریبان هستند.
در پیش گفته آمد که کارل پوپر در آثارش بویژه در آثارش که بسیارشان به فارسی ترجمه شده است و در دست است از سه جهان اشیاء یا جهان طبیعت: «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» و جهان بین الاذهانی آدمیان و جهان امور مصنوعی یا ساخته ها و پرداخته ها و فرآورده های بشری سخن گفته است. کمی دقیق تر بخواهیم سخن بگوئیم به نظر این قلم باستان شناس با پنج جهان مفقود دست در گریبان است. پنج جهانی که باستان شناس بوساطت و بمدد آثار بجای مانده می کوشد جهان های مفقود را باز بیابد و باز بسازد و باز بخواند و تبیین و تفسیر باستان شناسانه کند. پنج جهان مفقود مورد نظر و پیشنهاد و بحث این قلم در ذیل یک مقوله بندی کلی چنین اند:
۱. جهان فیزیکی و جغرافیای طبیعی.
۲. جهان عاملان و فاعلان یا عاملیت های انسانی. در ذیل جهان عاملان و فاعلان یا عاملیت های انسانی، سه زیست جهان در سه سطح در تعامل یا برهم کنش های کثیرالاضلاع دیده می شود.
الف) جهان ادراکی یا جهان کشش ها و کنش ها و چشش های ادراکی و یا بین الاذهانی بشری ما از هر جنس و سنخ و نوع و در هر سطح و درجه و دامنه.
ب) جهان رفتاری اعم از فردی و گروهی از هر جنس و سنخ و نوع و طور و قسم و در هر سطح و درجه و دامنه.
پ) جهان امور صناعی یا جهان ساخته ها و آفریده ها و پرداخته ها و فراوده های بشری ما که اصطلاحاً گفته می شود فرهنگ مادی (Material cclture).
در باستان شناسی هر پنج جهان علی الاطلاق غایب و مفقود هستند مگر آثار اندکی که اینجا و آنجا از آن ها بجای مانده و باستان شناسان در میدان عمل و مقام کاوش و کشف و گردآوری می کوشند آثار محتملاً بجای مانده را بیابند و به وساطت و مدد منابع و ماده های مکشوف و داده های پردازش شده مشهود نقب به جهان های مفقود که بوده های باستان شناسی را شامل می شوند بزنند.
مقوله و مبحث زمان در مفهوم کلی و کلان و زمان گذشته به معنی الاعم در مطالعات باستان شناسی هم به لحاظ معرفت شناسی هم روش شناسی جایگاهش ویژه است و سوال خیز و مورد بحث. باستان شناسان با دو زمان حال موجود و زمان گذشته مفقود مفروض، دست در گریبان هستند و دست و پنجه می فشارند. هم در باستان شناسی به معنی الاخص هم در رشته ها و دانش های تاریخی به معنی الاعم زمان مقوله و موضوع کلیدی و بغایت تأثیرگذار به لحاظ معرفت شناسی و روش شناسی بر نحوه نگاه باستان شناسان به منابع و ماده های مورد مطالعه آنها مفهوم قدمت (Originality) و اصالت (Authentic) دو مفهوم پایه و کلیدی در باستان شناسی هستند که با مفهوم کلیدی زمان درتنیده اند. در بابشان در فرصت و مناسبتی دیگر می شود به تفصیل سخن گفت.
باری نایافته های باستان شناسی و سیاه چاله های نامرئی و نفوذ ناپذیر در باستان شناسی از سیاه چاله های کیهانی که کیهان شناسان روزگار ما با آن دست در گریبان هستند کمتر پیچیده وکمتر نامریی و کمتر نفوذناپذیر نیست که چه بسا پیچیده تر و بغرنج تر و نامرئی و نفوذ ناپذیرتر هم هست.
این که تأکید می شود باستان شناسی از هر نظر هم به لحاظ موضوعی و موضوع شناختی یعنی نوع منابع و ماده های مورد مطالعه هم روش شناسی هم مسئله شناسی و هم اهداف و نیات و غایات متعدد و متفاوتی را که باستان شناسان در سر داشته اند و دنبال کرده اند و انتظاراتی را که در تنور ذهن و فکر و عقل و فهم و وهم خود پرورده و پخته اند؛ رشته و دانشی بغایت پیچیده و دشوار است و تلنبار شده از ظنیات و حدسیات و محتملات و احتمالات. باستان شناسی دانش نه صفر است و نه صد. نه حتم و نه قطع.
سازوکارها و مراحل تشخیص، توصیف، تحلیل، تبیین، تفسیر، ارجاع و تأویل در باستان شناسی از میدان عمل و جستن و کاویدن و کشف و گردآوری تا مقام نظر و داوری بسیار پیچیده و بسیار بغرنج و بسیار دشوار است .میدان و مجال تشخیص های کژ و ناراست فراخ است و هماره در کمین توصیف های کژ و ناراست و توصیف های کژ و ناراست در کمین تحلیل ها و تبیین ها و تفسیرها و تأویل ها و استنتاج ها و استنباط های موهوم و نادرست.
گزارش ها و ادبیات باستان شناسی که روایت های باستان شناسان را از منابع و ماده های مورد مطالعه را آن ها را پدید آورده اند؛ تلنبار شده و متورم از انواع مغالطه ها و سفسطه های میان «کنه و وجهه» میان اصل و فرع، جزء و کل، داده و بوده، ماده و معنا، اثر و موثر، حلقه و سلسله است.
چنان که در پیش گفته آمد، هر آنچه را باستان شناسان می جویند و می کاوند می یابند تنها و تنها پاره و بخش اندک از پیکر فرهنگ مادی است که نمی یابند و برای همیشه بیرون از دسترس آن ها می ماند و خواهد ماند.
بخش مهمی از فرهنگ مادی اعم از امور صناعی و فراورده های خوراکی در عصری که انسان ها زیسته اند و مورد استفاده و مصرف شان بوده است از بین رفته است. حتی زباله ای هم از آن ها بجای نمانده است. آن بخش دیگر هم که بجای مانده یا بمرور زمان فرسوده و فاسد شده است و یا کاملاً از میان رفته است.
بخش دیگر هم بر فرض و محتمل بجای مانده چه بسا هرگز نشود یافتشان. نتیجه ای که از مقدمات گرفته می شود این است هر آنچه را که باستان شناسان می جویند و می کاوند و می یابند، تنها و تنها حلقه ای معیوب و مثله و متفرق از حلقه های مفقود مفروض و حلقه های مفقود مفروض از سلسله های مفقود مفروض دیگری هست که برای همیشه بیرون از دسترس و تور مشاهده باستان شناس می ماند.
به دیگر سخن هر حلقه یا یافته ای چونان داده پردازش شده باستان شناختی و هر داده ای چونان اثر و نشانه و هر اثر و نشانه ای مابه ازایش حلقه و یافته و داده و اثر و نشانه مفقود مفروض دیگریست که باستان شناس در جستجو و در طلب ردیابی و رصد و چفت و بست دادنشان بهم و با هم است. فی المثال از تیغه های اُبسیدیَن هلالی شکل مکشوف در این یا آن محوطه و لایه و نهشت نوسنگی کنار بقایای دانه و دستاس، حلقه مفقود و مفروض داس را بازمی سازد و از داس بسوی درو برمی شود و از درو به دروگر و از دروگر به اقتصاد کشاورزی و نحوه معیشت کشتگران و علی آخر و قس علی هذا. کوتاه سخن آنکه هر اثر پله ای می شود بسوی برشدن به پله اثر دیگر از نردبان مفقودات مفروض و محتمل باستان شناختی.
تقریر و تدوین و تحریر نوشتار پیشارو به پاس گرامی داشت و در آئین تقدیر و نکوداشت و اهداء جایزه استاد فقید ما شادروان دکتر عزت اله نگهبان به کارنامه درخشان سه چهره تابناک و معزز باستان شناسی میهن ما آقایان دکتر سیامک سرلک و دکتر عباس مقدم و سرکار خانم دکتر مژگان جایز، ارائه شده است. عمر با عزت و صحتشان افزون!
آمین!
دکتر حکمت الله ملاصالحی- دانشگاه تهران – اسفند ۱۴۰۱
No tags for this post.