از کنکور تا کار؛ دغدغه همیشگی جوانان کشور
افزایش بیکاری شیب نمودار متقاضیان کنکور را تندتر می کند
کنکور، این هیولای وحشتناک ایستاده بر مدخل دانشگاه ها، مدت های مدیدی است که توجهات زیادی را برای اصلاح و یا هرگونه تغییر روند بدون حصول به هر نتیجه مطلوبی به خود جلب کرده است. محققان کشور رابطه این آزمون سراسری را با وضعیت اشتغال در کشور بررسی کرده و نتایج جالبی گرفته اند.
به گزارش سیناپرس،در چهار دهه گذشته هر سال به طور میانگین بین یک تا یک و نیم میلیون نفر با شرکت در کنکور یعنی همان مسابقه سراسری کذایی ورود به دانشگاه ها، تمایل خود را برای ادامه تحصیل در مقاطع آموزش عالی اعلام کرده و تقریباً به همین نسبت نیز خانواده ها در کار پشتیبانی این جوانان، فعال بوده اند.
صدها هزار معلم نیز در بخش دولتی و خصوصی درصدها موسسه بزرگ و کوچک در سراسر کشور هر یک به نحوی در سمت آموزش و راهنمایی این جوانان مشارکت داشته اند. مشارکت مستقیم و غیرمستقیم میلیونها نفر در این رویداد به ظاهر آموزشی و اثرات این رویداد در آموزش، اقتصاد، فرهنگ و سیاست آن را سال ها است به یک پدیده مهم اجتماعی بدل کرده است.
به اعتقاد محققان، تلقی عمومی از این رویداد، به طور عمده انتقادی است و همین برداشت عمومی، مراجع قانونی نظیر مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر آن داشته تا طی دو دهه گذشته با مصوباتی نه چندان راهگشا از این مساله گرهگشایی کنند. به گزارش سیناپرس، اما ناکام ماندن این اقدامات تاکنون نشان از آن دارد که راه حل ها ناقص و یا حتی اشتباه بوده اند. به نظر می رسد علت اصلی گره ناگشوده کنکور، ناشناخته بودن آن است. تمرکز راه حل های پیشنهادی بر نحوه اجرای آزمون و به ویژه اصرار بر تغییر و اصلاح شکل محاسبه نمره شرکت کنندگان، حاکی از نگاهی تنگ نظرانه به موضوع کنکور است. بدیهی است که نخستین گام برای اصلاح مساله کنکور، شناختی تا حد ممکن کامل از آن و بررسی رابطه اش با مواردی چون بازار اشتغال است و تنها در این صورت است که میتوان به راه حل های پیشنهادی امیدوار بود.
یافته ها نشان داد: بین تقاضای تأخیری با شاخص های اشتغال رابطه ای معکوس قابل مشاهده است. به این معنی که هر چه بیکاری در استان ها بیشتر بوده، تکرار شرکت در کنکور به ویژه برای زنان بیشتر بوده و هر چه نرخ مشارکت اقتصادی بیشتر باشد، تکرار شرکت در کنکور کمتر شده است
در این زمینه، یک مطالعه پژوهشی توسط محققان دانشگاه گلستان و مرکز تحقیقات سازمان سنجش آموزش کشور انجام شده است که در آن به بررسی رابطة تقاضای آموزش عالی با شاخصهای اشتغال در ایران در دهه هشتاد پرداخته شده است.
در این پژوهش، محققان داده های آزمون سراسری ورود به دانشگاه ها و همچنین اطلاعات سرشماری نفوس و مسکن را مورد استفاده قرار داده اند.
یافته های این پژوهش نشان دهنده ابعاد تازه ای از تقاضای آموزش عالی بوده و مؤید آن هستند که آزمون سراسری، فراتر از یک آزمون آموزشی، دارای ابعاد گسترده و عمیق اجتماعی و اقتصادی است. مباحث مطرح شده، لزوم انجام پژوهشهای بیشتر در این باره را یادآور میشود و از جنبه کاربردی نیز شناخت هر چه کامل تر این پدیده، شرط لازم برای کارآمدی هر نوع سیاست گذاری، قانون گذاری و برنامه ریزی در مورد آن عنوان شده است.
در این خصوص، کورش غلامی، استادیار و محقق گروه علوم اجتماعی دانشگاه گلستان و همکارش می گویند: طبق یافتههای ما، بین شاخص میانگین تقاضا برای کنکور با میانگین بیکاری در استان های کشور رابطه ای مستقیم برقرار است. در این پژوهش برای اولین بار شاخصی با عنوان تقاضای تأخیری (تکرار شرکت در کنکور) بررسی شد.
آن ها می افزایند: یافته ها نشان داد که بین تقاضای تأخیری با شاخص های اشتغال رابطه ای معکوس قابل مشاهده است. به این معنی که هر چه بیکاری در استان ها بیشتر بوده، تکرار شرکت در کنکور به ویژه برای زنان بیشتر بوده و هر چه نرخ مشارکت اقتصادی بیشتر بوده، تکرار شرکت در کنکور کمتر شده است.
بر این اساس، مقایسه یافته ها که در فصل نامه مطالعات اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی متعلق به سازمان سنجش آموزش کشور منتشر شده اند، همچنین نشان می دهند؛ در دهه هشتاد، نسبت شرکت کنندگان زن به مرد در مقایسه با سال های قبل بیشتر شده که بخشی از آن به علت انصراف مردان بوده است.
غلامی و همکارش معتقدند: آن چه که ما به نام کنکور می شناسیم، فراتر از یک آزمون، دارای زمینه های فرهنگی اجتماعی و اقتصادی است که لازمه هرگونه اصلاح و تحول در آن، توجه به این زمینه های گسترده و اقدام در اصلاح آن ها است. این در حالی است که بررسی راه حل های ارائه شده برای ساماندهی آزمون سراسری کنکور در مراجع سیاستگذار و قانونگذار نشان میدهد که توجهات فوق به طور عمده بر جنبه سنجشی موضوع متمرکز بوده اند و جنبه های دیگر موضوع به ویژه عوامل اجتماعی و پیش رویدادی کمتر مورد نظر بوده اند.
این محققان پیشنهاد داده اند: تقاضای آموزش عالی از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست کم برای سه دهه گذشته مورد بررسی قرار گیرد و این موضوع برای سه دهه آینده نیز در قالب طرحهای آینده پژوهی مطالعه گردد. چراکه تنها با داشتن چنین شناختی است که میتوان امیدوار بود تصمیم های دقیق و کارآمدی در مراجع مربوطه گرفته شود.
به گزارش سیناپرس، این پژوهش بر این موضوع تاکید دارد که تقاضای ورود به دانشگاه، بخشی از تفکر و تصورات فرهنگی زنان و مردان این کشور است و میتوان آن را یکی از ویژگی های اجتماعی مردم دانست که البته مانند هر ویژگی اجتماعی دیگر همواره دستخوش تغییر می شود. از این جهت به نظر می رسد که شناخت تقاضای آموزش عالی صرفاً موضوعی در حیطه آموزش عالی نیست و برای شناخت دقیق آن، ورود مدیران و دست اندرکاران اجتماعی و فرهنگی نیز ضروری است.
گزارش: محمدرضا دلفیه
No tags for this post.