چگونه از خودرای بودن به دور باشیم؟

مردم معمولا خودرای و دارای اعتماد به نفس بیش از حدی هستند و صرف نظر از موقعیت ورزشی، سرمایه گذاری و سیاستی معتقدند که قضاوت ها و تصمیماتشان بهتر از آنچه در واقعیت است، هستند. تحقیقات انجام شده درباره خودرایی نشان داده که این مفهوم عبارت است از قضاوت های مضر در شرایط مختلف شامل رفتار شرکت در فعالیت های اقتصادی بیش از توان بازار سرمایه گذاران، پیش بینی های ضعیف مدیران و تمایل آن ها برای معرفی کردن محصولات ریسک برانگیز است.

خودرای بودن یکی از قوی ترین تعصبات شناختی است زیرا موجب می شود که افراد قضاوت ها و تصمیمات مهمی را بدون درجه معقولی از ملاحظه انجام دهند. خوشبختانه استراتژی هایی وجود دارند که افراد می توانند با استفاده از آن ها خودرای بودن را کاهش دهند.

خودرای بودن یکی از قوی ترین تعصبات شناختی است زیرا موجب می شود که افراد قضاوت ها و تصمیمات مهمی را بدون درجه معقولی از ملاحظه انجام دهند. خوشبختانه استراتژی هایی وجود دارند که افراد می توانند با استفاده از آن ها خودرای بودن را کاهش دهند.

خودرای بودن معمولا از لحاظ دقت قضاوت به هنگام تخمین زدن طیفی از بازدهی های ممکن ارزیابی می شود. گرچه نظریه های مختلفی درباره این که چرا مردم خودرای هستند، وجود دارند، هیچ یک از آن ها تمامی مشاهدات دانشمندان را توضیح نمی دهد و بنابراین در حال حاضر هیچ نظریه غالبی درباره این مفهوم در دست نیست.

بر اساس یکی از نظریه های حاضر، مردم هنگام قضاوت کردن، بهترین حدس اولیه‌ای را می‌زنند که به عنوان نقطه شروع عمل می‌کند و سپس طیفی از نتایج ممکن را تخمین می‌زنند.  بر اساس این تئوری، طیف نهایی نتایج ممکن تخمینی مردم به نقطه شروع بیش از حد نزدیک است در نتیجه آن ها خودرای می شوند و طیف مورد حدس های انتظارشان اغلب شامل حقیقت نمی شود.

مطابق نظریه دوم، زمانی که اشخاص با دیگران ارتباط برقرار می کنند، ترجیح می دهند که به آنها گفته شود انسان های دقیقی هستند. با این حال، زمانی که آن ها درباره تعداد محدودی از نتایج ممکن قضاوت می کنند، خودرای هستند و طیف حدس هایشان هم اغلب شامل حقیقت نمی شود.

بر اساس نظریه سوم، خودرای بودن در واقع منعکس کننده حدس های نقطه شروع بی نهایت ضعیف است. در این حالت، صرف نظر از میزان بسط دادن نتایج ممکن توسط افراد در مقایسه با حدس های نقطه شروع، فرد خودرای است و حدس هایش هم شامل حقیقت نمی شود.

این نظریه در بافت های آزمایشگاهی یعنی جایی که قضاوت ها درباره رخدادهای شانسی انجام می شوند و محققان می توانند طیف صحیح نتایج ممکن سر در می آورند، قابل آزمایش است. با این حال، با آزمایش کردن این نظریه در اکثر شرایط نوعی و زمانی، نمی توان طیف درست حدسیات افراد را محاسبه کرد.

خودرای بودن چگونه تکامل می یابد؟

گرچه خودرای بودن یکی از قوی ترین تعصبات شناختی است، استراتژی‌هایی وجود دارند که می توان از آنها برای کاهش آن استفاده کردو کارآمدترین استراتژی ها، در نظرگرفتن اطلاعات بیشتر را ترغیب می کند.

یکی از این استراتژی ها انجام دادن اقدامی است که برای انجام آن فرد باید بهترین حدس را بزند سپس فرض کند که این حدس غیردقیق است. پس از آن وی باید دلایل ممکنی را ارائه دهد مبنی بر این که چرا این حدس غیردقیق است. تحقیقات نشان داده خودرای بودن پس از پرسیدن از افراد برای فهرست کردن مباحث منطقی که منجر به حدس شده، کاهش می یابد.

همچنین فرد می تواند فرض کند که حدس او اشتباه است و سپس به حدس دومی فکر کند که مبتنی بر منطق متفاوتی است. تحقیقات نشان داده اند که میانگین گرفتن از این دو حدس، نقطه های شروعی را تولید می کند که دقیق تر از صرفا حدس اول است.

در استراتژی دیگر می توان از حکمت جمعیت استفاده می کرد و این استراتژی شامل جمع آوری کردن بهترین حدس ها از دیگران و سپس استفاده کردن از میانگین این حدس ها به عنوان نقطه شروع است. تحقیقات نشان داده اغلب از تخمین های بیشتر، میانگین بهتری گرفته می شود البته تا جایی که منطق های پنهان آن ها و در نتیجه اشتباهاتشان متفاوت باشند.

هنگام قضاوت کردن، باید متواضع بود و به دنبال دیدگاه های جدید گشت و انتظار اشتباه کردن را هم داشت.

 

مترجم: شه تاو ناصری

منبع: مجمع جهانی اقتصاد

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا