سالروز به دار آویخته شدن شیخ فضل‌الله نوری

در آستانه سومين سالگرد پيروزي مشروطه‌خواهان و امضاي حکم مشروطه، در تاريخ ششم مرداد 1288 شمسي (28 ژوييه 1909) شيخ فضل‌الله نوري كه پس از خلع محمدعلي شاه، از 26 تير ماه در خانه‌اش تحت نظر بود به اتهام مخالفت با نظام مشروطه و ترغيب ديگران به اين مخالفت به دادگاه انقلاب تسليم شد و سه روز بعد و در تاریخ نهم مرداد، در محكمه‌اي به دادستاني شيخ ابراهيم زنجاني و به تعبير امام خميني(ره) يک روحاني‌نما به اعدام محكوم شد و يپرم خان ارمني كه رياست نظميه را به عهده داشت حكم را به اجرا درآورد و شيخ به دار آويخته شد تا نقطه منفي ديگري در عملکرد مشروطه خواهان باقي بماند که تحت عنوان مصلحت‌خواهي‌هايي که خاستگاه مشخص و روشني نداشت، غرض‌ورزي مي‌کردند و فضايي ايجاد شد که کسي چون شيخ فضل‌الله را که به هر روي يکي از پرچم‌داران نهضت مشروطه به حساب مي‌آمد، به دار آويختند، به تصريح تاريخ، افراد فراواني  وحتي پسر خود شيخ پاي جنازه بر دار او شادماني‌ها کردند.

شیخ فضل الله و مشروطه

وي جزو نخستين علماي تهران بود كه با سيدعبدالله بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي در اعتراض به استبداد عين‌الدوله همصدا شد و حركت ضداستبدادي آنان را تقويت كرد و سپس در مهاجرت دسته جمعي و اعتراض‌آميز علما و گروه زيادي از صنوف مردم به قم كه به مهاجرت كبري مشهور شد، شركت كرد.

در جريان اين مهاجرت‌، شاه و دربار در برابر جنبش عظيم مردمي عقب‌نشيني كردند و به دنبال آن براي نخستين بار مجلسي تشكيل شد تا با تدوين قانون اساسي‌، حدود اختيارات شاه و دولت و مردم‌ و تكاليف متقابل آنان را نسبت به يكديگر مشخص كند. شيخ فضل‌الله نوري كه كمي پيش از پيروزي جنبش به اهداف سياسي مشروطه‌خواهان غربگرا بدگمان شده بود، پس از بازگشايي مجلس و شروع جلسات و مذاكرات درباره نظامنامه (قانون اساسي‌) و اظهارنظرات برخي نمايندگان متنفذ، يقين كرد كه عناصر موثر مشروطه‌خواه‌، به دنبال ايجاد نظام دموكراسي غربي همانند نظام‌هاي سياسي كشورهاي اروپايي در ايران هستند. جوهر و روح اين نظام‌ها كه براساس قوانين موضوعه و عرفي بود در بسياري موارد، با قوانين اسلامي در تعارض بود. شيخ فضل‌الله با حضور در جلسات كميسيون تدوين‌، مي‌كوشيد تا روح قانون اساسي را براساس شريعت اسلامي بنا و يا از موارد متعارض آن جلوگيري كند، اما مقاومت او با مخالفت سرسختانه برخي از مشروطه‌خواهان غربزده و بي‌دين مواجه شد و مطبوعات متعدد مشروطه‌خواه تهران و ساير شهرستان‌ها به او حمله كردند. شيخ پس از چند روزي از مشروطه‌طلبان جدا شد، زيرا مشروطه را با شريعت سازگار ندانست و خواستار حكومت مشروطه مشروعه شد. او گفته بود: «مشروطه‌اي را كه از ديگ پلوي سفارت انگليس سردرآورد، نمي‌خواهد.»

از اين پس اختلافات بين مشروطه خواهان و شيخ فضل‌الله و طرفدارانش آغاز شد، به طوري كه طرح ترور شيخ ريخته شد و در 16 ذي‌الحجه 1336ق توسط كريم دواتگر به وي سوءقصد شد و گلوله‌اي به پاي شيخ اصابت كرد. ضارب نيز هنگام دستگيري گلوله‌اي به گلوي خود شليك كرد و مجروح شد ولي پس از مدتي كه در زندان به سر برد، شيخ ضارب خود را بخشيد.

اعدام شیخ

شيخ فضل‌الله که از بازداشت تا اعدامش بيش از سه روز طول نکشيد، بي‌شک صوري محاکمه شد؛ چراکه گويا حکم اعدام پيشتر از اين‌ها صادر شده بود و وقتي محاكمه صورت مي‌گرفت، در بيرون مشغول آماده سازي جايگاه اعدام وي بودند. هنگامي كه مي‌خواستند او را براي اعدام ببرند، اجازه خواندن نماز عصر را به وي ندادند و شيخ را به سوي جايگاه اعدام راهنمايي كردند. علي رباني خلخالي در اثر ارزشمند شهداي روحانيت شيعه در يكصد ساله اخير، درباره پايان کار شيخ فضل‌الله مي‌نويسد: «شيخ كه مي‌توانست همچون محمدعلي شاه و بسياري از رجال به سفارتخانه‌اي پناهنده شود و جان خود را حفظ كند، ترجيح داد تا در منزل بماند و زير بار ننگ نرود در حالي كه حق با او بود. وقتي اطرافيان به او پيشنهاد كردند كه در خانه‌اي پنهان شود و مخفيانه به عتبات برود، گفت: اگر من پايم را از اين خانه بيرون بگذارم، اسلام رسوا خواهد شد. او در مقابل پيشنهاد ديگري كه خواستند به سفارتي پناهنده شود با خونسردي پرچم خارجي را كه برايش فرستاده بودند نشان داد و فرمود:اين را فرستاده‌اند كه من بالاي خانه ام بزنم و در امان باشم. اما رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را براي اسلام سفيد كرده‌ام حالا بيايم و بروم زير بيرق كفر؟پس از اين گفت‌وگوها شيخ همه اطرافيان را مرخص كرد تا مبادا به آنها آسيبي برسد. وي را دستگير و با درشكه به اداره نظميه بردند و زنداني كردند. حكم اعدام از قبل توسط انگليسي‌ها صادر شده بود، اما براي صحنه‌سازي سه روز او را نگاه داشتند و سپس او را توسط شيخ ابراهيم زنجاني، روحاني نماي بي‌سواد و لامذهب و چند نفر از ايادي انگليس، حدود يك ساعتي بازجويي كردند. در اين بازجويي شيخ به زنجاني گفت: تو كوچك‌تر از آني كه مرا محاكمه بكني و مجددا گفت: عالم را با جاهل بحثي نيست.

او را در روز ميلاد حضرت علي(ع) به كاخ گلستان بردند و بار ديگر به بازجويي پرداختند. شيخ در جلسه دادگاه برخاست و خطاب به يپرم خان ارمني گفت: مشروطه تا ابدالدهر حرام خواهد بود، موسسين اين مشروطه، همه لامذهبين صرف هستند و مردم را فريب داده‌اند…. حدود يك ساعت و نيم به غروب روز سيزده رجب 1327 قمري بود. وقتي به پايه دار نزديك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهاي خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بيفتد و براي او پرونده سازي كنند. پس از آن عصا و عبايش را به ميان جمعيت انداخت و روي چهارپايه رفت و قريب ده دقيقه براي مردم صحبت كرد و فرمود: «خدايا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه بايد بگويم به اين مردم گفتم. خدايا تو خودت شاهد باش كه من براي اين مردم به قرآن تو قسم ياد كردم، گفتند قوطي سيگارش بود. خدايا تو خودت شاهد باش كه در اين دم آخر باز هم به اين مردم مي‌گويم كه موسس اين اساس لامذهبين هستند كه مردم  را فريب داده اند. اين اساس مخالف اسلام است. محاكمه من و شما مردم بماند پيش پيغمبر، محمدبن عبدالله(ص).»

در آستانه اعدام يكي از رجال وقت با عجله براي او پيغام آورد كه شما اين مشروطه را امضا كنيد و خود را از كشتن برهانيد و او در جواب فرمود: «ديشب رسول خدا را در خواب ديدم، فرمودند: فردا شب مهمان مني. من چنين امضايي نخواهم كرد. طناب دار به گردن وي انداخته شد و لحظاتي بعد پيكر بي‌جان وي برفراز دار باقي مانده بود. دسته موزيك شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شيخ كف مي‌زدند و شادي مي‌كردند.»

مهرداد نصرتي

No tags for this post.

یک دیدگاه

  1. سلام تقدیر و تشکر فراوان از جناب دکتر نصرتی بابت مطالب خوب تاریخی غلامرضایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا