اثرات مثبت و منفی موسیقی در وضعیت روحی – روانی انسان ها
برای مثال، ممکن است ترانهای روی فردی که بسیار حساس و آسیبپذیر است، تاثیر بسیار بدی بگذارد، اما همان ترانه روی فرد دیگر اثر خاصی نداشته باشد. از طرفی، برخی موسیقیها اثرات مخربی روی نوجوانان میگذارد. این روزها میبینیم، محتوای برخی موسیقیها به خشونت و حتی افزایش میل به خودکشی در گروهها منجر شده است. اما همه نواهای موسیقی مخرب و مضر نیستند. محققان در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدهاند که برخی انواع مناسب موسیقی درمانگر دردهاست. آنها هر چه بیشتر در این زمینه تحقیق میکنند تا به اثرات مثبت آن در بهبود بیماران پی ببرند. در بررسیها معلوم شده موسیقی و ریتم، روشی عالی برای کم کردن شدت عوارض بیماری پارکینسون است. کودکان مبتلا به اوتیسم نیز هنگام شنیدن موسیقی، آسانتر با اطرافیان خود ارتباط برقرار میکنند. هنگام عمل جراحی ستون فقرات، شنیدن نوای موسیقی، نیاز به داروی بیهوشی را کمتر میکند و جالبتر از همه رشد سریعتر جنینهای نارس در دستگاه، هنگام پخش موسیقی است. تمام بررسیها درخصوص قدرت شفابخشی موسیقی به یک نتیجه منتهی میشود و آن این که موسیقی صرفا شکلی از سرگرمی نیست، بلکه اهمیت تکاملی دارد.
موسیقی و درمان دردها
قدیمیترین نظریه درباره شفابخشی موسیقی، موسیقی موتسارت است که محققان معتقدند شنیدن آن برای مغز و ذهن مفید است، اما داستان فراتر از این حرفهاست. شنیدن موسیقی، درست مانند حل کردن معماهای بصری، ورزش و نقاشی اثرات قابل سنجشی روی جنبههای شناختی مغز دارد. هیچ چیز به اندازه موسیقی روی تغییر ساختار شیمیایی مغز اثرگذار نیست. با آموزش موسیقی، قشر خاکستری مغز ـ لایه بیرونی مغز که حاوی سیناپسهاست ـ ضخیم میشود. بررسیها نشان میدهد مخچه (تودهای چیندار که پشت مغز قرار دارد و وجودش برای تعادل و حرکت انسان ضروری است) در مغز نوازندگان پیانو اندکی بزرگتر است.
عصبشناسها تغییرات آناتومی دیگری را که بر اثر یادگیری یا شنیدن موسیقی در مغز انسان به وجود میآید شناسایی کردهاند، اما جالب ترین شان مربوط به ضخیم شدن جسم پینهای مغز مربوط است که وظیفهاش متصل کردن نیمکره چپ و راست مغز به یکدیگر است. در حقیقت، موسیقی تمام بخشهای مغز را درگیر میکند و بهبود میبخشد. قشرقدامی مغز که با تفکر عالی سر و کار دارد و هیپوکامپوس در مغز که وجودش برای حافظه بسیار مهم است و آمیگدلا که ترس و عواطف دیگر انسان را کنترل میکند با نوای موسیقی و اصوات تحریک میشوند.
موسیقی و قربانیان سکته
محققان همیشه به این موضوع اندیشیدهاند که اول موسیقی پدیدار شد یا زبان؟
زبان از مهارتهای مهم انسان و خصوصیتی است که او را از دیگر حیوانات متمایز میکند. عصبشناسها زمانی تصور میکردند که انسان موسیقی را دوست دارد چون از همان شبکههای موجود در مغزمان بهره میگیرد که برای فرآیندهایی چون پردازش دستور زبان و دیگر الگوهای گفتاری لازم است.
اما موسیقی میتواند بخشهایی از مغز را که با زبان و کلام تحریک نشده، به کار اندازد. این ویژگی موجب شد، درمانگرها از دهه 1940 برای کمک به قربانیان سکته که قدرت تکلمشان را از دست داده بودند از روشی به نام درمان گفتاری آهنگین استفاده کنند. در این روش با استفاده از ملودی و ترانه ـ درست مانند آموزش الفبا به کودکان با شعر و ترانه ـ تلفظ کلمات را دوباره به بیماران آموزش میدهند.
این روش درمان برپایه این نظریه است که وقتی نیمکره چپ مغز ـ بویژه ناحیه بروکا ـ که برای زبان مهم است آسیب میبیند، آموزش موسیقی و بیان ریتمیک کلمات میتواند باعث شود مناطق سالم مانده نیمکره راست، وظیفه تولید کلام را به جای نیمکره چپ انجام دهد. از آن زمان تاکنون، این روش به افراد بسیاری در بازیابی قدرت تکلمشان کمک کرده است.
البته هنوز این مساله که کدام جنبه از موسیقی ـ ریتم یا ملودی ـ میتواند به بیماران کمک کند، کاملا مشخص نشده، اما چیزی که ثابت شده، اثرات درمانکنندگی موسیقی است که پس از شش ماه میتواند روی مغز اثر بگذارد. بعلاوه موسیقی توانسته به بیماران مبتلا به سندرم رت که بر اثر اختلالات مغزی به وجود میآید و فرد قدرت تکلم خود را از دست میدهد، کمک کند.
تاثیر بر اوتیسم و پارکینسون
در بررسیها مشخص شده، موسیقی میتواند اثرات مهمی روی عواطف انسان بگذارد؛ گاهی آرامشبخش باشد و گاهی موجب هیجان فرد شود. این ویژگی توانسته به کودکان مبتلا به اوتیسم کمک کند، زیرا بیشتر این بیماران هنگام شنیدن موسیقی میتوانند با اطرافیان خود ارتباط برقرار کنند. این موضوع نشان میدهد که موسیقی، زمینهساز نوعی ارتباط و تعامل اجتماعی است.
مبتلایان به پارکینسون نیز به لرزش و عدم تعادل گرفتار هستند و هنگام راه رفتن هر لحظه ممکن است بیفتند. دارو تا اندازهای میتواند مقدار این لرزشها را کم کند، اما نمیتواند این بیماران را بخوبی به راه اندازد. محققان توانستهاند با گامهای آهنگین به این بیماران در برداشتن قدمهای محکمتر کمک کنند؛ درست شبیه مارش نظامی که سربازان با ضربات طبل گام برمیدارند. درحقیقت آنها با کمک ریتم میتوانند راه بروند و کنترل حرکتشان را به دست گیرند. پارکینسون بر اثر از بین رفتن سلولهای ترشحکننده مادهای به نام دوپامین ـ که یک انتقال دهنده عصبی است ـ رخ میدهد. افزایش نسبت استیلکولین به دوپامین در گرههای قاعدهای مغز موجب علائم لرزش، سفتی عضلات و کندی حرکات میشود، اما موسیقی میتواند ترشح دوپامین را تحریک کند و موجب بهتر شدن وضع این بیماران شود.
درمان آلزایمر با حافظه موزیکال
هیچ یک از مشکلات مربوط به کهولت سن بدتر از آلزایمر نیست. در این بیماری، خاطرهها، نزدیکان و بتدریج کل هویت فرد فراموش میشود. متاسفانه هیچ راه درمانی تاکنون پیدا نشده و در حال حاضر هیچ امیدی وجود ندارد.
ویکتوریا ویلیامسون، از روانشناسان دانشگاه شفیلد و نویسنده کتاب «توموسیقی هستی» میگوید: موسیقی قرص، ویتامین یا روش درمان نیست؛ میتواند به بیماران مبتلا به آلزایمر کمک کند و افسردگی و اضطراب را در آنها کاهش دهد.
او پس از بررسیهای متفاوت سرانجام در سال 1999 با کمک هلنا مولر، بنیانگذار موسسه خیریه مراقبت از افراد مبتلا به آلزایمر و فراموشی، برای بیماران برنامه موسیقی زنده تنظیم کرد. در این اجراها، بیماران با وجود این که حتی نام فرزندان خود را نیز فراموش کرده بودند، میتوانستند اشعار ترانه را به خاطر بسپارند و حتی ترانههای دوران کودکی را به یاد آورند. آنها از لاک خود بیرون آمده و بسیار شاد شده بودند.
محققان معتقدند، موسیقی نوعی ارتباط اجتماعی از طریق صوت است و این که مغز ما از پیش برای تولید موسیقی برنامه ریزی شده است. انسان برای رسیدن به اهداف سودمند خود همچون ارتباطات، پیوندهای اجتماعی، کار گروهی شروع به نواختن موسیقی کرده است و اکنون بنابر نظر محققان میتواند از دردهای روحی و جسمی خود نیز بکاهد.
موسیقی و حیوانات
آیا حیوانات هم موسیقی میسازند؟ محققان در این زمینه بررسیهای بسیاری انجام دادند و به نوعی موسیقی ارتباطی بین حیوانات دست یافتهاند:
طوطی کاکلی
بدون شک حیوانات میتوانند اصوات پیچیده معنادار تولید کنند، اما آیا این اصوات ریتم هم دارند؟ برخی محققان معتقد بودند که فقط انسان توانایی تولید و حفظ ریتم را دارد، اما بعدها معلوم شد که طوطی کاکلی میتواند ریتم را براحتی و تا هرزمان که میخواهد، حفظ کند.
نهنگ
تا سال 1967 نمیدانستیم نهنگها ترانههایی پیچیده با عبارات، تکرار و کدهای مختلف تولید میکنند، اما امروزه میدانیم که ترانههای نهنگها در گذر زمان تغییر میکند و بین جمعیت نهنگها نیز متفاوت است. این نشان میدهد که آنها از نوعی فرهنگ خاص خود برخوردارند. حتی با شنیدن ترانههای آنها میتوان نوع نهنگ را شناسایی کرد.
گیبون
همه حیوانات به نوعی از خود صدا تولید میکنند، اما برای این که آن صدا موزیکال در نظر گرفته شود، میان دانشمندان موضوع مورد بحثی است. در حقیقت، حیوانات باید در طول زندگی شان به نوعی آموزش موسیقی دیده باشند تا بتوانند اصوات موزیکال تولید کنند. به نظر میرسد، گیبونها این کار را بخوبی انجام میدهند: یک جفت نر و ماده گیبون، هر روز صبح با هم آواز دونفره اجرا میکنند و به این ترتیب قلمروشان را مشخص و از آن حفاظت میکنند. این مهارتی است که باید بیاموزند. در تحقیقی که سال 2013 انجام شد، محققان متوجه شدند که گیبونهای مادر این مهارت را بخوبی به فرزندان خود یاد میدهند.
موش
محققان به دنبال یک بررسی که اوایل امسال در مجله عصبشناسی رفتاری Frontiers منتشر شد، دریافتند که موشهای نر با استفاده از تولید فرکانسهای فراصوتی ـ که آنقدر بلند است و گوشهای ما نمیتواند آنها را تشخیص دهند موشهای ماده را به خود جذب میکنند. در تحقیقی دیگر در دانشگاه دوک مشخص شد، این جوندگان با حس کردن بوی مادهها از طریق رد ادرارشان، حضورشان را تشخیص میدهند و با تولید اصوات پیچیدهتر، توجه آنها را به خود جلب میکنند.
بلبل
اگر حیوانی پیدا شود که بتواند موسیقی واقعی تولید کند، بیشتر مواقع آن حیوان یک پرنده خواهد بود. هیچ گونه از حیوانات دیگر نمیتوانند ترکیبات صوتی با تنوع بسیار یا چنان دلپذیر بسازند. پرندگان برای دفاع از قلمروشان، جلب توجه جنس مخالف، تمرین ملودی و خودنمایی از ترانه استفاده میکنند. سال 1924، بئاتریس هریسون، نوازنده ویلون سل، وقتی برای یک برنامه زنده رادیویی بیبیسی در باغ منزلش نوازندگی میکرده، بلبلها فیالبداهه به او پیوستند و اولین همصدایی در فضای باز را که از طریق رادیو پخش میشد، به وجود آوردند.
منبع:جام جم آنلاین