آیااز مطالعه درباره ی دایناسورها لذت می بریم؟
به نظر من نقل چنین خبرهایی بهخودیخود همانقدر لطف دارد که بیمقدمه وارد جمعی شویم و ناغافل بگوییم حیوانی وجود داشته بهنام فلان و بهمان و این هم ریختش. گرچه برای اهالی علم جالب خواهد بود، مزهی آن برای کسانی که قدمی بیرون از دایرهی تخصص باشند، نامکشوف خواهد ماند. خبر کشف Machairoceratops نیز چنین خواهد بود اگر بگوییم مثلا بهجز شاخهای روی صورتش، دو تا شاخ رو به پیش هم بالای سپر استخوانی پسسریاش داشته و ۷۷میلیون سال پیش در جنوب یوتا میزیسته. اصلا چرا به دادن پیوندی به مقالهی اصلی (اینجا: goo.gl/xVDE6v) بسنده نکنیم تا علاقهمندان خودشان همهی آنچه را که در دایرهی دانش بشری دربارهی این دایناسور ثبت شده، مطالعه کنند؟ افزودن اندکی ملح نظری از نمکدان تکامل میتواند آن را به خبری مهم و جالب تبدیل کند:
چند سال پیش که رفتهرفته فایلوژنی سراتوپسیدها (دایناسورهای شاخدار) مشخص میشد، متوجه شدیم این خانوادهی معظم به دو زیرخانوادهی سنتروسورینها و کاسموسورینها تقسیم میشوند. همچنین اینکه هرکدام بهخوبی با صفات بارز مشترکی که در هر زیرخانواده به تفکیک در جمجمههایشان دیده میشود از هم بازشناخته میشوند. مفهوم تکاملی این تمایز در ردهبندی چنین است که زمانی که نیای مشترک این خانواده هنوز گونهی واحدی بوده، نسل آن به دو تبار مختلف تقسیم شده و مبنای جدایی این دو تبار نیز تفاوت در شکل جمجمهها بوده است. بعدها هرکدام از این دو گروه با حفظ همان ویژگیهای ریختی که در ابتدای جدایی از یکدیگر پیدا کردند، متنوعتر شدند و امروز پس از میلیونها سال، آنها را بهعنوان دو زیرخانواده میشناسیم. همهی اینها مبتنی بر دو فرض اولیه است که هر دو از لوازم نظریهی تکامل هستند:
۱- شباهت این موجودات نشانهی خویشاوندی آنهاست.
۲- ظاهر این موجودات در انتخاب جفت از گونهی خودی و مرزکشی میان گونههای خویشاوندی که تازه تفکیک یافتهاند، مؤثر است.
جمجمهی ماکایروسراتوپس
برای مثال یکی از صفات بارز زیرخانوادهی سنتروسورینها داشتن دو شاخ در قسمت میانی حاشیهی یقهی پسسری است. وقتیکه خانواده سراتوپسیدها به دو زیرخانواده تفکیک میشدند، تعداد سنتروسورینهای کمتری نسبت به امروز شناخته شده بودند ولی همهی آنها دستکم دو شاخ در قسمت میانی لبهی سپر پسسریشان داشتند. اگر این ردهبندی و فرضهای اولیهی آن صحیح بود، باید سنتروسورینهای ناشناختهی بعدی نیز -که یکی پساز دیگری پیدا میشدند- واجد آن شاخها باشند که چنین هم شد. تمام سنتروسورینهای متعدد بعدی که کشف شدند (از جمله همین جناب Machairoceratops ) شاخهای مزدوجی در میانه حاشیهی سپر پسسری داشتند و البته شکل این شاخها در هر گونه با گونههای قبلی تفاوت داشت.
در کتاب «فرهنگنامهی دایناسورها» به ردهبندی سراتوپسیدها و تنوع شاخهای سنتروسورینها پرداختهام. اکنون پساز چند سال سنتروسورین تازهای شناختهشده که طبق پیشبینی منطقی ناشی از فرضیهی وجود چنین زیرخانوادهای، صفت مورد نظر، یعنی شاخها را دارد و البته شکل شاخهایش هم به طرز باورنکردنیای بدیع است.
به نظر من خود این موضوع بهترین تأیید بر صحت بخشهایی از نظریهی فرگشت است که دربارهی خویشاوندی موجودات زنده و ساز کارهای انتخاب جنسی از طریق آرایش ظاهری اندامهایی مثل شاخ صحبت میکند. وقتی گفتیم مجموعهای از این حیوانات هستند که همگی شاخهایی دوگانه در حاشیهی سپر پسسری دارند، یعنی این شاخها از نیای مشترکی به انواع مختلف آنها به ارث رسیده. وقتی هم گفتیم شکل شاخها در این گروه تفاوت دارد، یعنی شکل شاخها با ساز کارهای جفتیابی مرتبط است و تنوع در شکل شاخهای مزبور هم نشاندهندهی تفکیک گونهها بر اساس تفاوت شکل شاخهای حاشیهای است. به زبان سادهتر هر جمعیت پسازاینکه اندکی تفاوت در شکل شاخهای مزدوج پیدا کرده بهسرعت از جمعیت خواهریاش منفک شده است. چراکه در فصل جفتگیری انتخاب جفت بر اساس شکل شاخ جمعیت مادری انجام میشده و بهاینترتیب مانعی بر سر آمیختگی ژنتیک دو جمعیت خواهری بهوجود آمده است. همین مانع هم منجر به جدایی ژنتیک بیشتر و بیشتر آنها و سرانجام تفکیک دو گونه شده است.
درخت فایلوژنتیک (شجرهنامه یا تبارنامه) خانوادهی سراتوپسیدها چنانکه در کتاب «فرهنگنامهی دایناسورها» آمده است. میبینید که این خانواده به دو زیرخانوادهی کاسموسورینها و سنتروسورینها تقسیم میشود. ویژگیهای هر زیرخانواده نیز با رنگ صورتی نوشته شده و با نقطهچین به نام آن گروه متصل شده است. ویژگیهای پیشبینیشده برای سنتروسورینها چنین است: پوزهی عمیق و بلند، یک جفت شاخ بلند پشت یقه، استخوان روسترال (نوک منقار) پهن. این تبارنامه نشان میدهد سنتروسورینهای پیشترکشفشده چه ویژگیهایی داشتهاند و ما بر چه اساسی آنها را خویشاوند فرض کردهایم. وقتی گونهی جدیدی کشف میشود که همهی ویژگیهای قیدشده را دارد، فرض ما در خویشاوندی این موجودات و ارتباط تکاملی این صفات تأیید میشود. طبق این تبارنامه ماکایروسراتوپس باید خویشاوند نزدیک دایبلوسراتوپس و آلبرتاسراتوپس باشد.
حالا گونهای جدید کشف شده که نخست طبق پیشبینی شاخهای موردنظر را دارد و دوم طبق پیشبینی شکل شاخها با بقیه اعضای زیرخانواده متفاوت است. یعنی هم فرض خویشاوندی این موجودات تأیید شده است هم فرض دخالت شاخها در انتخاب جنسی.
اینطور است که مطالعه دربارهی دایناسورها هم حائز جذابیتی ذاتی است، هم برای آنانکه میدانند و میاندیشند، آموزنده و تفکربرانگیز است.
منبع:پرفسورها
No tags for this post.