سالروز تولد محمد قهرمان

برای علاقه مندان ادبیات معاصر، یکی از دوستان نزدیک شادروان مهدی اخوان ثالث بود که اخوان، جا به جا و به مناسبت های مختلف نامی از او به میان می آورد.برای خوانندگان ادبیات پس از مشروطه، قهرمان، برادر یزدانبخش قهرمان، داماد ملک الشعرای بهار بود و برای علاقه‌مندان ادبیات کلاسیک، محمد قهرمان، با تصحیح و مقابله دیوان صائب تبریزی که در شش جلد و توسط انتشارات علمی و فرهنگی چاپ و منتشر شده، شناخته می شود.

قهرمان و سبک اصفهانی(هندی)

بی شک برای بسیاری، محمد قهرمان با علاقه وافرش به صائب تبریزی شناخته می‌شود. این عشق مربوط به دورانی است که هنوز بیدل دهلوی در ایران یا کشف نشده بود یا چندان مورد اعتنای علاقه‌مندان به سبک اصفهانی(هندی) نبود و دیگر شاعران این سبک هم در نظر شیفتگان سبک هندی، یک صدم جایگاه صائب را نداشتند.شیفتگان صائب و منتقدان این شیفتگی، تا چند دهه قبل برای خود داستان‌هایی شنیدنی داشتند.

صائب تبریزی از دیر باز، محل مناقشه دو طیف از ادیبان و شاعران بود. طیفی که شیفته سبک اصفهانی(هندی) و معتقد بود صائب تبریزی بزرگترین شاعر تاریخ ادبیات فارسی است و طیف دیگری که موافق این نظریه نبود و اعتقاد داشتند در ادبیاتی که قلل مرتفعی چون سعدی و حافظ دارد، شوخ چشمی است که صائب را برترین شاعر دانست.یکی از مدافعان سنت گرای نظریه اول، شادروان امیری فیروزکوهی بود که خود نیز در سبک اصفهانی(هندی) و صائب وار شعر گفتن، ید طولایی داشت و غزل های محکمی می‌گفت.گروه مقابل طیف شیفتگان صائب هم نمایندگان متعصبی داشت و می توان نام های متعددی از شاعران و ادبای این طیف برشمرد که چون قصدمان روایت این مناقشه ها نیست، از آن رد می شویم و تنها به این بسنده می کنیم که محمد قهرمان هم یکی از مدافعان سبک اصفهانی(هندی) و صائب وار شعر گفتن بود و این علاقه را نه در غزل‌هایی که به شیوه شاعران سبک اصفهانی(هندی) می سرود پنهان می کرد و نه در کتاب هایی که تصحیح و منتشر می‌کرد.کافی است نیم نگاهی به عناوین آثار منتشر شده محمد قهرمان بیاندازیم تا ثابت شود میزان علاقه قهرمان به این سبک تا چه حد بوده است.از دیوان شش جلدی صائب که به آن اشاره کردیم بگذریم، تصحیح دیوان صیدی تهرانی، انتشار و تصحیح مجموعه آثار ابوطالب کلیم همدانی، تصحیح دیوان حاج محمد جان قدسی مشهدی و صیادان معنی (برگزیده اشعار سخن سرایان شیوه اصفهانی(هندی))، همه و همه در راستای این علاقه دیر پاست با این همه صائب برای او عشق جداگانه ای بود به حدی که علاوه بر انتشار دیوان کامل صائب، گزیده ای از اشعار او را هم تحت عنوان کتاب های«خلوت خیال» (مجموعهای شش‌هزار بیتی از اشعار برگزیدهی صائب) و «رنگین گل» (منتخب مختصری از اشعار صائب) چاپ و منتشر کرد که این کتاب دوم، سال‌هاست جزو متون مصوبی است که در دانشکده های ادبیات تدریس می شود و بر خلاف دیوان شش جلدی صائب، غزل ها و ابیات گزینش شده صائب توسط محمد قهرمان، محققانه و موشکافانه شرح و توضیح داده شده است.

کاری که به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران معاصر جای آن در دیوان 6 جلدی صائب، خالی بود و قهرمان، بدون کوچکترین ملاحظه انتقادی‌ای آن را چاپ و منتشر کرده بود.نهایت پژوهشی هم که می توانست به نوعی مکمل کار زنده یاد محمد قهرمان محسوب شود، کتاب ارزشمند شادروان دکتر احمد گلچین معانی بود که تحت عنوان "فرهنگ اشعار صائب"، به همت انتشارات امیرکبیر و در دو جلد منتشر شده بود که تا به امروز، بارها و بارها تجدید چاپ شده است.با این همه چنین اثر ارزشمندی، با توجه به دیوان 110 هزار بیتی صائب، نمی‌توانست دربردارنده همه تعبیرات و اصطلاحاتی باشد که این شاعر بزرگ عهد صفوی، در نهایت ظرافت و با تکیه بر نازک اندیشانه ترین وجه تخیل، دست به آفرینش آنها زده بود.اما چرا محمد قهرمان خود هیچ گاه دست به چنین کاری نزد و با این که خود یکی از شایسته ترین پژوهشگران در حوزه شناختن و شناساندن شعر شاعران سبک اصفهانی(هندی) بود، کار مرحوم گلچین معانی را تکمیل نکرد؟کسی نمی‌داند اما می‌توان این گونه پاسخ داد که اعتقاد زنده یاد محمد قهرمان، به شگفت انگیزی شعر این سبک، اعتقادی به قول قدما یُدرک و لا یوصِف بوده؛ یعنی درک شونده و غیر قابل توصیف.بعد هم از آنجا که نمی‌توانسته این حجم زیبایی را در قالب توضیحات فنی برای مخاطب، معنی کند و توضیح دهد، دست به کار باز آفرینی آن زیبایی شد و غزل‌هایی آفرید که در نهایت قوت، با آثار مستحکم صائب تبریزی پهلو می‌زند.

تکمله

محمد قهرمان حقوق خواند اما مثل بسیاری از عاشقان فرهنگ و ادبیات، تمام سال های عمر خود را وقف شعر و ادبیات کرد و به جای نشستن بر مسند قضا و داوری کردن میان حق و ناحق که کاریست بسیار دشوار، رحل اقامت در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد افکند و در این جایگاه، اوراق فراوان و گرانقیمتی به کتاب بزرگ فرهنگ و ادبیات افزود.در عین حال محمد قهرمان، چراغ جلسات شعر را بعد از مرحوم مهدی فرخ خراسانی به مدت نیم قرن و در خانه‌اش روشن نگاه داشت. 

گزارش: مهرداد نصرتی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا