سالروز تولد آلن تورینگ

او را با عناوینی نظیر ریاضی‌دان، آغازگر علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی، منطق دان و رمز نگار، بیولوژیست با رهیافت ریاضی می‌شناسند. تایم او را یکی از صد انسان مهم جهان در قرن بیستم معرفی کرد و نوشت که هر کسی انگشت به صفحه کلید می‌زند یا برنامه‌های تایپ و جدول‌های اعداد و اطلاعات را باز می‌کند، به نوعی دستاوردهای فکر او را لمس میکند.

اتفاق مرگ، چراغ راه تورینگ

شاید اگر آلن تورینگ با دوست دوران دبیرستان خود کریستوفر مورکام آشنا نمی‌شد و مرگ دوست نوجوانش بر اثر سل گاوی، او را متاثر نمی‌کرد، تورینگ امروزه نامی در تاریخ علم نداشت.

مرگ کریس، پرسش‌های زیادی را در ذهن تورینگ جوان ایجاد کرد. پرسش‌هایی از این دست که آیا می‌توان ذهن انسانی را که مرده، بازیابی کرد؟ آیا ذهن انسان تنها وابسته به پیکر او است؟ آیا کنش‌های خلاقانه را نیز می‌توان به ساختار مادی مغز نسبت داد یا تنها عملکردهایی مانند محاسبه‌های ریاضی را باید حاصل ساختار مادی مغز دانست؟ و در نهایت این‌که آیا می‌توان ماشینی ساخت که مانند انسان بیاندیشد؟ تلاش برای یافتن پاسخ برای چنین پرسش‌هایی بود که کامپیوتر را در معنای امروی‌اش برای جهان به ارمغان آورد؛ یعنی آنچه مربوط به علوم کامپیوتری است از دستاوردهای آلن تورینگ است وگرنه در عصری که او می‌زیست کامپیوتر وجود داشت ولی کامپیوترها، انسان‌ها بودند. گویا در ابتدای قرن بیستم، «کامپیوتر» به کارکنانی گفته می‌شد که در شمار بالا در اتاق‌های محاسبه می‌نشستند و با ماشین حسابی در برابر هر یک و به طور پیوسته هر یک قسمتی از یک محاسبه عددی سنگین را انجام می‌دادند. اما تورینگ به دنبال ماشینی بود که این محاسبات را انجام دهد. تورینگ در 23سالگی در ضمن مقاله‌ای، ماشین ایده‌آل و مد نظرش را تشریح می‌کند. مقاله با این پرسش آغاز می‌شود که چگونه می‌توان رشته‌ای نامتناهی (مانند رقم‌های عدد پی) را در قالبی متناهی بیان کرد؟ چگونه می‌توان گفت روش مشخصی برای یافتن آن وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به این پرسش، تورینگ «کامپیوتر» را به شکل یک ماشین تصویر می‌کند. ماشینی که ترکیبی از حافظه دیجیتالی (که تورینگ در 23سالگی، در ضمن مقاله‌ای با نوار کاغذی ساده‌ترین مدل آن را شرح می‌دهد) و مجموعه متناهی دستورالعمل‌هایی است که آ‌نچه را که از روی نوار کاغذی خوانده می‌شود، پردازش می‌کند و  قابلیت بازنویسی این حافظه کاغذی را دارد.

تورینگ و هوش مصنوعی

تورینگ اولین الگوریتم بازی شطرنج را مدلسازی کرد و زمانی که سی و پنج ساله بود (درست هشتاد سال قبل) اولین بیانیه(مانیفست) جدی هوش مصنوعی را نوشت. برخی از جملات این مانیفست هنوز هم گزاره‌های عمیقی هستند:« وقتی از این موضوع حرف می‌زنیم که آیا ماشین‌ها می‌توانند رفتار هوشمندانه از خود نشان دهند، معمولاً بدون فکر و بحث گفته می‌شود که این کار غیرممکن است. اصلاً مردم وقتی می‌خواهند بگویند یک نفر بدون فکر و تحلیل کار می‌کند و حرف می‌زند می‌گویند مثل یک ماشین رفتار می‌کند! دلایل زیادی برای این رویداد وجود دارد. شاید اینکه انسان دوست ندارد در حوزه هوش هیچ رقیبی داشته باشد. شاید باورهای مذهبی مانع باشند. شاید محدودیت شکل و کارآیی ماشین‌‌ها تا امروز باعث شده که به این شکل فکر شود.شاید هم دلیلش این است که تا امروز، هوشمندی ماشین‌ها خیلی کم بوده و هرگز از انعکاس هوش خالقان آنها فراتر نرفته است.»

در جنگ جهانی دوم،‌ آلمان‌ها برای کدگذاری پیامهای مورس خود، از دستگاهی به نام انیگما استفاده می‌کردند. دستگاه کوچک و قابل حمل و توانمندی که رمزگشایی آن – خصوصاً در آخرین مدل که توسط نیروی دریایی طراحی شده بود – عملاً غیرممکن به نظر می‌رسید.آلن تورینگ، مدت‌ها برای رمزگشایی کد‌های این دستگاه تلاش کرد و نهایتاً با استفاده از دستگاه پیچیده‌ای که ساخته بود موفق به رمزگشایی شد.

سیب گاز زده؛ از تورینگ تا  استیو جابز

از دسامبر ۱۹۵۱ مسیر زندگی تورینگ دستخوش تغییر زیادی می‌شود. وقوع چند رویداد در زندگی شخصی تورینگ چنان تأثیرگذار است که درنهایت به افسردگی و گوشه‌گیری او منجر می‌شود. این سرخوردگی و انزوای اجتماعی تا پایان عمر همراه تورینگ می‌ماند. در روز دوشنبه، ۷ ژوئن ۱۹۵۴، تورینگ برای آخرین بار به اتاق خوابش می‌رود. نظافتچی خانه‌اش روز بعد پیکر بی‌جان او را بر تخت‌خواب می‌یابد، با سیبی گاززده در کنار تخت. آزمایش‌سم‌شناسی نشان داد که این سیب آلوده به سیانید بوده‌است و باور غالب بر این است که او با خوردن این سیب زهرآلود، خودکشی کرده‌است، هرچند کالبدشکافی دقیقی برای یافتن اثر سم در بدنش انجام نشد و مادرش نیز مرگ او را تصادفی می‌دانسته‌است.

هیچ یادداشتی نیز از وی درباره خودکشی بر جای نمانده‌است.برخی می‌پندارند نشان سیب گاززده شرکت اپل نیز از سیب گاززده تورینگ برگرفته شده‌است. شرکت اپل چنین رابطه‌ای را تکذیب کرده‌است و یک مجری تلویزیونی نیز درباره درستی چنین رابطه‌ای از استیو جابز نقل کرده است: «نه این‌طور نیست، اما آه، خدایا، ای کاش این‌طور بود.»

مهرداد نصرتی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا