دانشگاه های برتر به مکانی برای ترانزیت نخبگان ایرانی تبدیل شده اند
بر اساس گزارش های صندوق بین المللی پول، ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور در حال توسعه یافته یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده است .
نظریه نخبه گرایی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در اروپا وآمریکا توسط اندیشمندان سیاسی بصورت گسترده تر در صحنه سیاسی آن زمان مطرح و بعد از مدت زمانی از صحنه سیاسی کمی پارا فراتر نهاده و توسط دانشمندان نظریه پرداز سیاسی از قبیل پاره تو وموسکا به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی نیز آورده شد.
در تعریف گروه نخبه می توان گفت افرادی که در حوزه فعالیت شان دارای استعداد ویژه وتوانایی خاص هستند و یا کارنامه قابل درخشانی در حوزه عملکردشان اعم از حوزه سیاسی، اقتصادی و… دارند را می توان نخبه خواند.
نظریه نخبه گرایی براین اساس استوار است که درهر جامعه ای افرادی هستند که به علل وانگیزه ای متفاوت از موقعیت برجسته ای برخوردارند و درسازمان های مختلف سیاسی واجتماعی نقش تعیین کننده ای در تصمیم گیری بازی می کنند به عبارتی نظریه نخبه گرایی به تقسیم جامعه بین گروهی اقلیت قدرتمند و گروهی فاقد قدرت معتقد است هردو گروه اقلیت حاکم واکثریت محروم معرف خصیصه ها وآداب وشرایط جامعه ای است که درآن تربیت وپرورش یافته اند.
بر این اساس، مهاجرت نخبگان عبارت است از روند عزیمت افراد متخصص و آموزش دیده از یک کشور یا بخش اقتصادی به کشور یا بخش دیگر که غالباً به منظور حقوق و مزایای بهتر یا شرایط بهتر زندگی صورت می گیرد.
در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از کشورهای در حال توسعه چند میلیون دلار سود عاید آن ها می کند.
در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از کشورهای در حال توسعه چند میلیون دلار سود عاید آن ها می کند. این در حالی است که کشورهای در حال توسعه به رغم دارا بودن 80 درصد جمعیت جهان، تنها 20 درصد درآمد و یک درصد توان علمی جهان را در اختیار دارند.ضمن اینکه ساختار علم در اینگونه کشورها بیماریهایی دارد که هزینهسازترین آنها «خروج بیبازگشت نخبگان» است. پدیدهای خسارتبار که علیرغم تحقیقات گسترده محققان، راه حلهای ارائه شده، هنوز قدرت غلبه بر عوامل تشدیدکننده این پدیده را نیافته است.
پدیده مهاجرت در ایران
در ایران پدیده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان یک آسیب اجتماعی سابقه ای بیش از 40 سال دارد و به دوران پیش از انقلاب باز می گردد. هم اکنون در ایران، بسیاری از ورودی های دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی با رتبه های یک و دو رقمی، برای ادامه تحصیل پس از دوره کارشناسی، نامه ای از بهترین دانشگاه های دنیا با بهترین امکانات دریافت می کنند. به این ترتیب می توان گفت دانشگاه های برتر کشور تبدیل به مکانی برای ترانزیت نخبگان شده و اساتید نقش واسطه را در این بین ایفا می کنند.
در این گزارش سعی داریم به بررسی این آسیب بپردازیم. رویکردهای نظری که برای توضیح و تبیین پدیده مهاجرت نخبگان ارایه شده اند، بیش تر به تبیین علل و عوامل بروز این پدیده پرداخته اند.
«منگالام» و «شوارز ولر» معتقدند که مهاجران بر اساس سلسله مراتبی از ارزش ها با هدف های با ارزش برای مهاجرت تصمیم می گیرند. وقتی وضعیت اجتماعی موجود نتواند نیازهای فرد را در حداقل مقدار برآورد کند، افراد فکر حرکت به مکان های دیگر را در سر می پرورانند و به جاهایی که به نظر آنان، شانس بهتری برای برآوردن نیازهای برآورده نشده و رفع محرومیت محسوس خود خواهند داشت، حرکت می کنند. نظریهپ مرکز- پیرامون نیز، مهاجرت را معلول ماهیت و ساختار در حال گسترش بازار جهانی می داند. این نظریه معتقد است، این امر نتیجه طبیعی جدایی و جابه جایی است که ناگزیر در فرآیند توسعه سرمایه داری اتفاق می افتد. ریشه این پدیده به نوعی از توسعه سرمایه داری اتفاق می افتد و مرتبط با ناموزونی در انباشت سرمایه و درجه توسعه در کشورهای توسعه یافته به عنوان مرکز و کشورهای در حال توسعه به عنوان پیرامون است.
مطالعات متفکران روسی بیشتر بر نقش استعمار نو در تبیین پدیده مهاجرت مغزها تأکید کرده و به همین دلیل در روسیه از اصطلاح «شکار مغزها» به جای فرار مغزها و یا از تعابیری هم چون سرقت مغزها و قاچاق سلول های خاکستری استفاده می شود.
فرار مغزها یا شکار مغزها؟
مطالعات متفکران روسی به نام های «آواکف» و «گاوریلوکف» بیشتر بر نقش استعمار نو در تبیین پدیده مهاجرت مغزها تأکید کرده و به همین دلیل در روسیه از اصطلاح «شکار مغزها» به جای فرار مغزها و یا از تعابیری هم چون سرقت مغزها و قاچاق سلول های خاکستری استفاده می شود. در این تحلیل بر اساس نوع مناسبات تولیدی کشورها و نظریه های مربوط به توسعه نظام های اقتصادی و اجتماعی در قالب سرمایه داری و در اوج خود، امپریالیسم، عوامل برون زای خروج نیروهای متخصص، محوریت بیشتری پیدا می کند.
فقط نخبگان مهاجرت نمی کنند؟
دلایل مهاجرت برای هر فردی می تواند متفاوت باشد ولی در عین حال، نقاط مشترک زیادی هم می تواند در میان این مهاجران جوان وجود داشته باشد. به عنوان مثال می توانیم بحران اقتصادی، فشار و محدودیت های سیاسی و اجتماعی، نامشخص بودن ساختار های علمی کشور، ناروشن بودن وضعیت آینده ایران، آرزوی یک زندگی بهتر، بیکاری روزافزون جوانان، عدم امکانات رفاهی و تفریحی، چشم انداز روشن برای آینده، احساس عدم امنیت و به حال خود رهاشدن در جامعه، نگرانی از شرایط جاری و ناامیدی از حمایت جامعه، فشار و توقعات خانوادگی، بی امیدی نسبت به بهبود اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را از علل ترک کشور و مهاجرت به کشوری دیگر در نظر گرفت.
البته طبق نظریه شکار مغزها، دلایل بیرونی دیگری چون تبلیغات وسیع اروپای غربی، آمریکا و کانادا در مورد وضعیت خوب اقتصادی و رفاه ساکنان این کشورها و نیاز بیش از پیش آن ها به مهاجران و حرفه های تخصصی آن ها نیز، باعث شده است که تصویری نادرست و رویایی از غرب در ذهن جوانان و نوجوانان ایرانی بوجود آید و رفتن به اروپا و آمریکا و کانادا برای زندگی بهتر به عنوان یک آرزو و هدف در آید.
اما نکته حائز اهمیت این است که مهاجرت و سودای زندگی در خارج از کشور تنها مختص نخبگان و تحصیلکرده ها نیست، این موضوع تا آنجا گسترش پیدا کرده که تمامی افراد و به ویژه جوانان که از تحصیلات و ویژگی خاصی نیز برخوردار نیستند گمان می کنند در آن سوی مرزها زندگی بهتری در انتظار آنهاست.
گرایش فارغ التحصیلان دانشگاهی و نخبگان کشور بیشتر مراجعه به راه های قانونی برای خروج از کشور صورت می گیرد. به عنوان مثال آن ها برای مهاجرت در یک نوبت چندساله در لیست کشورهای چون کانادا ثبت نام می کنند. اما جوانان عادی که با کمک دلالان و یا از طریق پناهندگی به اروپا اقدام می کنند، در شرایط خوبی به سر نمی برند. به نظر می رسد جوانان کشور اعم از نخبگان و افراد عادی خواستار این باشند که در کشوری زندگی کنند که به خواسته ها و امتیازات آنها توجه شده و فضای شاد و آرامی را برای زندگی داشته باشند که این از خواست های اولیه و ابتدایی هر انسانی است.
گزارش: هانیه حقیقی
No tags for this post.