سوم برادران سوشیانت

بی شک برای اخوان در تداوم و تعالی بخشی به آنچه که می توان بر آن عنوان "میراث نیمایوشیج" نام نهاد، باید جایگاهی قائل شویم که برای صادق هدایت در جریان داستان نویسی و ادامه دهندگی راه سید محمد علی جمالزاده، به عنوان نخستین پیشرو داستان نویسی به شیوه امروزی آن.با این تفاوت که اخوان یک تنه به تفسیر و تبیین این میراث نیز همت گماشت و آثار ارزشمندی چون "بدایع و بدعت ها" و "عطا و لقای نیما یوشیج"( که نخستین بار انتشارات زوار به چاپ و نشر آنها در قالب یک مجلد همت گمارد) حاصل این نگاه پژوهشگرانه به میراث نیماست.

میراثی که به علت پیشروی پدر شعر نو و عجله ای که در ثبت آن به عنوان شعر نو داشت، لاجرم کاستی هایی را در پی داشت و همت مردانه ای می طلبید تا هم آن کاستی ها در نمونه های بعدی و مصادیق شعری تکرار نشود و هم ضعف های شعر نیما، توجیه شود.از این رو اخوان کمر همت  به این مهم بست و با احاطه ای که به میراث قدمایی ادبیات داشت، نمونه هایی را از شعر قدما استخراج کرد تا نشان دهد لغزش های زبانی و نحوی شعر نیما، در ادبیات سابقه داشته و با این منطق، ایرادهای شعر او را سزاوار بخشش می توان دانست.امری که به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران، نمی توانست توجیه کننده کاستی های شعر نیما شود؛ به عبارت دیگر افرادی نظیر دکتر زرین کوب معتقد بودند که یافتن این شواهد در آثار پیشینیان، نمی توانست عذر خواه اشکالات نیما باشد.بلکه این موارد در آثار همان قدما هم ایراد محسوب می شده است. به هر حال اخوان ثالث با این پشتوانه پای در راهی نهاد که پیشتر توسط نیما طی شده و اخوان آمده بود که شاگرد خلف نیما باشد که شد اما آن میراث سترگ را اخوان آن گونه بازسازی کرد و چنان رنگی از خود بدان در افزود که در عمل، فقط و فقط خودش نماینده آن شد؛ به عبارت دیگر برخورد اخوان ثالث با این میراث نیمایی به گونه ای کار را پیش برد که با خود این شاعر شروع و به خودش ختم شد و بعد از اخوان هر شاعری که خواست پای در این راه بگذارد، در سیطره پیشنهادی نُه توی زبان اخوانی گرفتار ماند و از این سیطره رهایی نیافت مگر این که تقلید از اخوان را به کناری نهاد.نمونه بارز این شاعران شفیعی کدکنی و اسماعیل خویی بودند که در مقاطعی در به شیوه اخوان ثالث شعر گفتن گوی رغبت را از خود اخوان هم ربوده بودند اما چاره کار این نبود.تاریخ این شیوه سرودن را به اسم مهدی اخوان ثالث ثبت کرده بود و نیاز به نفر دومی نداشت.از این رو شفیعی کدکنی و خویی، راه آمده را بازگشتند و شیوه ای دیگر ساز کردند تا نام شان در شیوه ای دیگر جاودان شود که شد.

اخوان و حاشیه هایش

در این که اخوان ثالث شاعر بزرگی بود، کسی تردید ندارد اما آنچه باعث می شد این شاعر در کانون توجهات قرار بگیرد، حواشی زندگی او، رفتارهای عجیب و اتفاقات ناخود آگاهی که در زندگی اش می افتاد، همه و همه باعث می شد که به شخصیت شاعری اش، ابعاد متنوعی هم اضافه شود.گرفتاری هایی که به واسطه آنها به زندان افتاد(و یکی از آنها نزد دوستانش به قضیه "زن قصابه" معروف بود)، موضع گیری های او درباره معاصرینش، غرق شدن دخترش لاله و نامزدش( که پسر عمه اش هم بود)، ماجراهایش در سفر به خارج از کشور( که در تمم 62 سال زندگی این شاعر یک بار و یک سال قبل از مرگش اتفاق افتاد) و …. باعث می شد اخوان همواره در کانون توجهات باشد.

یکی از مواردی که برای مخاطبانش جذابیت داشت، موضع گیری های او نسبت به شاملو بود که اخوان شعرهایش را مثل آب هندوانه می دانست که با وجود خوش رنگی و روانی، نمی توانست چیز جدی و قابل توجهی باشد.اخوان که روزگاری نقدی تحسین برانگیز بر دفتر "هوای تازه" شاملو نوشته بود، در سال های بعد شعر او را به دلیل بی وزنی مورد نقد قرار می داد.

شفیعی کدکنی از حساسیت اخوان نسبت به شاملو داستان شیرینی را به خاطر دارد و آن مربوط به روزی است که اخوان در منزل شفیعی کدکنی بوده و سیگاری روشن می کند.همین که می روند برایش زیر سیگاری بیاورند می بینند از کتاب خانه دکتر شفیعی کدکنی، مجموعه شعر دشنه در دیس شاملو را برداشته و سیگارش را روی جلد آن کتاب خاموش کرده است!! اخوان نسبت به سهراب سپهری هم لحن(اگر نگوییم تمسخر آمیز) شوخی دارد و شعر او  را بیش از حد زنانه می داند و می گوید: «سهراب مطلقا نمی کوشد که نشان دهد مرد است…. او چنان  شعر می گفت که اگر امضایش را….زیر شعرش نمی گذاشت و خدای نکرده مونثی زیرش می گذاشت، هیچ کس در نمی یافت….» و در این بین با فروغ( که اخوان او را در مرثیه ای که بعد از مرگش برایش سرود، پریشادخت شعر نام نهاد) کاری نداشت و معتقد بود سهراب سپهری به شدت تحت تأثیر شعر فروغ بوده است.

 

مهرداد نصرتی

 

 

 

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا