سالروز تولد هوشنگ ابتهاج

تعبیر شفیعی کدکنی از این کتاب،تحت عنوان"گزینشی یک شبه و چهل ساله" و نقل اشعاری که در این کتاب گرد آمده، از محفوظات شفیعی کدکنی بیانگر یک اصل مهم است و آن این است که شعر سایه، شعری است که به خاطر سپردنی است و پس از به خاطر سپردن، تا سال ها در ذهن خواهد ماند.گروهی بر آنند تا رسوب شعر سایه را در ذهن و زبان مخاطبانش به عوامل مختلفی منتسب کنند که به مهمترین این موارد یاد شده می پردازیم و هریک را به لحاظ صحت و سقم بررسی می کنیم:

سایه و برنامه "گل ها"

به دنبال کناره گیری داوود پیرنیا از برنامه گل ها، شاعرانی نظیر رهی معیری و پژمان بختیاری به ریاست این برنامه رسیدند اما بسیاری در این باره اتفاق نظر دارند که دوران ریاست هوشنگ ابتهاج بر این برنامه ها، دوران اوج آن بود و از آنجا که سایه در بالاترین جایگاه مدیریتی برنامه گل ها قرار داشت، تعداد زیادی از آثار وی، اعم از ترانه ها و غزل هایش توسط خوانندگان مختلف اجرا شد و همین را دلیل ماندگاری آثار او می دانند. در این که آثار سایه را خوانندگان زیادی خوانده و شنوندگان فراوانی زمزمه کرده اند؛ نظیر "تو ای پری کجایی" با آهنگسازی زنده یاد همایون خرم و صدای زنده یاد حسین قوامی(فاخته) و آثار فراوان دیگر و این سیر، می تواند شعری را به شهرت برساند، کسی تردیدی ندارد اما این که ادامه این شهرت را در سه – چهار دهه بعد نیز مدیون عواملی بدانیم که بیش از سه چهار دهه است بازتولیدی نداشته(نظیر همان برنامه گل ها) و موسیقی ای از این دست در اولویت انتخاب های نسل جوان امروز نیست، مورد اعتنا و توجه جدی بودن شعر هوشنگ ابتهاج را باید در خود شعر سایه دانست نه عوامل فرامتنی.

سایه و شعر کلاسیک

بسیاری اعتقاد دارند که رویکرد مردم به پدیده های آرکائیکی و سنتی، واکنشی نسبت به شیوع نوگرایی های افراطی است که در ابتدای رواج، طرفداران بسیاری دارند اما به مرور و به دنبال به ابتذال کشیده شدن، مخاطبانش از آن پدیده ها رویگردان شده و به سنت ها رو می آورند.این گروه، اقبال مخاطبان شعر را در هر عصری به قالب غزل، آن هم در فواصلی که تجربه هایی نظیر شعر نیمایی، ، موج نو، شعر حجم و شعر سپید را از سر گذرانده معنادار می دانند و شعر سایه را از این منظر برای مخاطب جذاب می دانند.این تحلیل تحلیل نادرستی نیست.هوشنگ ابتهاج به عنوان شاعری که قالب غزل، دغدغه ای جدی برای او بوده، مثل شهریار به قالب نیمایی علاقه مند می شود و بیشتر از شهریار هم در این قالب می ماند و آثار خوبی هم می آفریند اما در این قالب توقف نمی کند تا در عصری که بسیاری از شاعران، شعر نیمایی را مثل یک کشف عظیم می نگرند و این پیشنهاد جدید را تا حد به ابتذال کشاندن قالب نیمایی ادامه می دهند، شاعر نیمایی متوسطی شناخته شود. بلکه از قابلیت های قالب نیمایی، در غزل بهره می جوید تا شعرش در فاصله با غزل سنتی صرف،امضای خود سایه را داشته باشد و از این منظر، غزل سایه در حد فاصل غزل شهریار و حسین منزوی قرار می گیرد.شعر شاعر اولی(شهریار) نمونه بارز غزلی است که بناست در بهره گیری(هرچند هنرمندانه) از زبان و صور خیال قدمایی پا در جای پای شعر حافظ بگذارد و خود شاعر هم این میزان شباهت را نه تنها انکار نمی کند بلکه به آن افتخار هم می کند و شعر شاعر دیگر(منزوی)، شعریست که از امکانات طبیعی نحو زبان، هنرمندانه ترین استفاده را می کند و صور خیالش، در عین بهره مندی از تلمیحات شعر کلاسیک، اسطوره ها و استعارات شهر و جغرافیای معاصر خود را نیز از نظر دور نمی دارد.سایه از این منظر در میانه این دو قرار می گیرد و با همه ارادتی که به حافظ دارد( کتاب"حافظ به سعی سایه"، سند ارادت این شاعر به حافظ است) و این ارادت، کم از ارادت دیگر شاعر غزل سرای معاصر او عماد خراسانی به سعدی نیست، غزلی را که می آفریند، رنگ و بوی مشخصی دارد.به عبارت ساده تر اگر غزلی از شهریار را بتوان با تمام وجود با غزلی از حافظ اشتباه گرفت و یا غزلی از عماد خراسانی را نتوان از غزلیات سعدی باز شناخت، درباره غزل هوشنگ ابتهاج به سختی بتوان این اشتباه را کرد و این استقلال شعر سایه را می رساند.

 

اعظم حسن تقی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا