باستانشناسان، به دنبال نقاط مبهم تاریخ زندگی بشر
بدیهی است علاقه به جمعآوری اشیای عتیقه و دستیابی به گنجینههای باقیمانده از انسانهای پیشین همواره در طول تاریخ در مناطق دارای تمدن کهن یک وسوسه اجتنابناپذیر بوده است و بسیاری از آثار باستانی، توسط غارتگران مقبرهها و کاوشگران عتیقه از بین رفتهاند. قدیمیترین اسناد موجود در این زمینه، فرمان نابونید پادشاه بابل برای کشف آثار باقیمانده از ساکنان پیشین این شهر و نمایش عمومی اشیای کشفشده در میدان عمومی شهر بود.
اگرچه این عملیات حفاری و کاوش به روش علمی انجام نشد، اما نخستین حفاری رسمی و سازماندهیشده قانونی در طول تاریخ محسوب میشود. در قرونوسطی، اشراف و طبقه ثروتمندان اروپایی به جمعآوری آثار هنری و اشیای عتیقه باقیمانده از روزگار کهن علاقه نشان دادند و نخستین مجموعهداران عتیقه در اروپا شکل گرفتند. تا این زمان آثار باستانی بهطور طبقهبندی نشده و بدون هیچ پیشداوری و مطالعه علمی و صرفا به دلیل قدیمی و ارزشمند بودنشان موردتوجه قرارگرفته بودند.
همزمان با آغاز رنسانس و توجه و اقبال عموم مردم به تاریخ بشریت و آثار باقیمانده از گذشتگان، نخستین موزهها شکل گرفت و علم باستانشناسی وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد. البته هنوز در این دوران، حفاریهای باستان شناسان تفاوت چندانی با خاکبرداریهای غارتگران میراث فرهنگی نداشت و کاوشهای این افراد صرفا اشیا محور بود تا اینکه در اواسط قرن نوزدهم میلادی، یک موزهدار دانمارکی به نام کریستین یورگن تامسن، نخستین طبقهبندی علمی آثار باستانی و اشیای عتیقه را ارائه کرد و موزه دانمارک را بر اساس این طبقهبندی که به طبقهبندی سهگانه شهرت دارد، تقسیمبندی کرد.
برخلاف باور عموم ، علم باستانشناسی فقط به جستجوی گنج و اشیای عتیقه معطوف نمیشود و هدف اصلی باستان شناسان، کشف نقاط تاریک و مبهم تاریخ بشر است.
در این طبقهبندی، آثار باستانی به سه دوره عصر سنگ، عصر برنز و عصر آهن تقسیمشده بودند. البته در ادامه این طبقهبندی گستردهتر شد و به طبقهبندی پنجگانه شهرت یافت. اگرچه طبقهبندی تامسن دارای اشکالات فراوانی بود اما این تقسیمبندی، سنگ بنای ظهور باستانشناسی علمی بود و پسازاین باستان شناسان، رفتهرفته با شناسایی و با ایجاد دورههای تفکیکشده تمدن بشری، به مطالعه آثار باقیمانده از انسانهای پیشین پرداختند.
باید در نظر داشت که باستانشناسی در مسیر علمی خود با بسیاری از علوم نظری و تجربی دارای پیوند و ارتباطی مستقیم است و با آنها تعامل دارد. بهاینترتیب باستانشناسی به علوم فوق کمک میکند تا با ترسیم تاریخچه خود، نسبت به تطور دانش خود آگاهی دقیقتری داشته و از سوی دیگر این علوم نیز درراه کشف ناشناختهها و یافتن پرسشها به باستانشناسی یاری میرسانند. تاریخ، انسانشناسی جسمانی و پزشکی (مبحث استخوانشناسی)؛ جغرافی، زمینشناسی (لایهنگاری و مطالعه ساختار زمین)، دیرینهشناسی، علوم سیاسی، فیزیک (سنیابی و تعیین قدمت آثار)، شیمی (حفاظت و مرمت از آثار و اشیا)، معماری و جانورشناسی از مهمترین علومی هستند که باستانشناسی در این مسیر با آنها در ارتباط است.
برخلاف باور عموم مردم، علم باستانشناسی فقط به جستجوی گنج و اشیای عتیقه معطوف نمیشود و هدف اصلی باستان شناسان، کشف نقاط تاریک و مبهم تاریخ بشر است. در این مسیر گاه یک قطعه سفال منقوش میتواند در مقایسه با ظرفی که از طلا ساختهشده است، بار اطلاعاتی و ارزش علمی بسیار بیشتری داشته باشد و بهاینترتیب؛ کشف یک اثر باستانی در شرایط بکر و دستنخورده، دارای اهمیتی ویژه است و هرگونه فعالیتهای مخرب غارتگران میراث فرهنگی میتواند به نابودی اسناد ارزشمندی منجر شود که از بین رفتن آنها میتواند بخشی از دانش بشر از گذشته خود را برای همیشه نابود کند. به باور باستان شناسان، طیف گسترده زمانی و مکانی ابزارها در فرهنگ انسانی که به انسانهای هر عصری اطلاعات ارزشمندی در مورد گذشتگان میدهد، ارزش آن را دارد که این ابزارها با تمام توان حفظشده، به بهترین نحوه معرفیشده و در بهترین شرایط به آیندگان سپرده شود؛ چراکه این اشیا و آثار باستانی، بخشی از هویت انسان محسوب شده و شناسنامه سند هویت آدمی است.
No tags for this post.