رویکرد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به رسانه
گسترش رسانههای نوین و روند اقبال کاربران به شبکههای اجتماعی، مدیران رسانههای جمعی را بر آن داشته است تا از ظرفیت این فناوریهای نوین ارتباطی برای توزیع مناسبتر تولیدات خود در فضای مجازی بهره بیشتری گیرند و ترکیب رسانههای جمعی و رسانههای اجتماعی بهینهترین حالت اثرگذاری و به کارگیری رسانهها برای اجرای الگوهای توسعه ملی است.
با توجه به تـسهیل دسترسی به اینترنت پرسرعت براي کاربران، اثرگذاري رسانههای جمعی بـر روند تحولات اجتماعی و همچنین پیشبرد طرحهای توسعه ملی در کشورها افزایش چشمگیري داشته است. در این بین نباید از ظرفیت این فضا جهت نظارت بر اجزا و ارکان مدیریتی نیز غافل شد.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در بخش تدابیر خود به این مسئله توجه نموده و آن را از لوازم پاسخگو کردن مسئولان و حکمرانی خوب دانسته است.
در متن یکی از تدابیر سند الگو چنین آمده است:
«نهادینهسازی پاسخگویی مسئولان، نظارت رسمی و مردمی و رسانهای بر ارکان و اجزای مدیریتی نظام و …»
با عنایت به اهمیت وافر موضوع در جامعه و لزوم نگاه عمیق به این مقوله، رسالهای با عنوان «رسانههای جمعی و سیاستگذاری توسعه ملی درونزا؛ تحلیل گفتمان رویکردهای رسانهای به اقتصاد مقاومتی در ایران» توسط نویسنده با راهنمایی آقای دکتر محمدمهدی فرقانی در دانشگاه علامه طباطبایی تدوین شده است که ضمن بررسی تاثیر رسانهها در سیاستگذاری به مطالعه رویکردهای رسانهای در خصوص اقتصاد مقاومتی پرداخته است. درچکیده این رساله آمده است.
رسانه ها پیرامون فرآیند سیاستپژوهی، سیاستگذاری و ارزیابی سیاستها برای توسعه ملی درونزا و برونگرا، کارکردهای انتقادی و اثباتی از سطح ایده تا اجرا برای فعالسازی کُنشگران، ترغیب سیاستگذاران و چارچوبسازی چیستی، چرایی و چگونگیِ «وضعیت مطلوب» برای اقناع افکار عمومی دارند، به ویژه رسانههای جمعی که مدیریتپذیرتر از رسانههای اجتماعی بوده و بازتاب دهنده سیاستهای رسانهای گفتمانهای مسلط هستند؛ فرایندی که در حوزه «ارتباطات و توسعه» مطالعه میشود و به دلیل تصمیمسازی برای توسعه و جنس تلفیقی فضای تئوریک و پراتیک آن، با دانش میانرشتهای «سیاستگذاری» در همتنیده است.
از دیگر سو در ایران متأثر از ریشههای هنجاری و اقتضایی انقلاب اسلامی در سیاستگذاری توسعه ملی، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و در پاسخ به تکانههای اقتصادی سالیان متأخر، سند اقتصاد مقاومتی طراحی و ارائه شده است. پژوهش حاضر درصدد مطالعه و تحلیل گفتمانی رویکردهای رسانهای به اقتصاد مقاومتی به مثابه یک رهیافتِ سیاستگذاری برای توسعه ملی بر اساس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تدوین شده. در تدارک نظری پژوهش کوشش شده است در شش گام بهسوی ارائه چارچوب مفهومی و نظری پژوهش حرکت شود؛
ابتدا سیر تحول رویکردهای ارتباطات و توسعه و دیدگاههای انتقادی به هر یک مطالعه شده . سپس ذیل رهیافت توسعه بومشناختی و درونزا، دو الگوی متأخر توسعه ملی ایرانیان و سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مرور نظری شد.
در گام بعدی پس از مطالعه اقتصاد مقاومتی از تئوری تا سیاستگذاری و اجرا، همگرایی و واگراییهای آن با دو الگوی متأخر توسعه ملی در ایران تحلیل گردید و رابطه و پیوستگی این سه الگو مورد صورتبندی نظری قرار گرفت.
در مرحله بعد نظریههای جهانی تابآوری اقتصاد ملی (سه نظریه تابآوری اقتصاد، فنریت اقتصادی و آسیبپذیری اقتصاد ملی) مطالعه شده و دو کلان الگوی رایج؛
1- سیاستگذاری توسعه اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد (از دیدگاه آدام اسمیت) بر اساس اندیشه لیبرال و نئولیبرال
2- سیاستگذاری توسعه اقتصادی مبتنی بر اقتصاد متمرکز دولتی بر اساس اندیشه سوسیالیستی (همراه با طرح اندیشه انتقادی به آنها) مورد تحلیل و سپس مطالعه تطبیقی با اقتصاد مقاومتی قرار گرفتهاند.
برای تحلیل مناقشه معنایی رسانهها در برساخت معنای مُرَجح خود از سیاستگذاری توسعه ملی بر اساس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، از نظریه بازنمایی بر ساختگرای رسانهای استوارت هال با رهیافت مطالعات گفتمانی و همچنین از الگوی روزنامهنگاری توسعه با معیارهای ارائه شده توسط آگاروالا به عنوان نسخه مناسب برای تحلیل پیامهای رسانهای پیرامون پیشبرد طرحهای توسعه ملی، بهره گرفته شد.
در پایان چارچوب نظری و مُدل مفهومی و نظری تحقیق ارائه شده است. در روششناسی پژوهش دو الگوی تئون وندایک و نورمن فرکلاف در تحلیل گفتمان، بررسی و با بازنگری و افزودن کارویژههای تخصصی تحلیل، الگوی ترکیبی نوین پژوهش ارائه شده است.
به منظور تحلیل رویکردهای رسانهای، هفت رسانه نزدیک به گفتمانهای مسلط سیاسی- اقتصادی اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالگرا و حاکمیت انتخاب و با استفاده از رهیافت تلفیقی پژوهش در پانزده کارویژه عمومی و تخصصی به همراه فرامتن، بافتار جامعه ایرانی و کُنشگران این عرصه و در دو بخش توصیههای سیاستی فرابخشی و بخشینگر مورد تحلیل قرار گرفتند.
در جمعبندی و نتیجهگیری پژوهش علاوه بر تحلیل سیاستهای هر رسانه، شباهتها و تمایزات آنها در سیزده مضمون و محور اساسی توسعه ملی، احصاء گشته است.
در پایان ضمن ارائه رهیافتی به الگوی کارکردهای رسانهای، فرامتن و کُنشگران، شبکه شماتیک ارتباطات دالهای مرکزی و پیرامونی رسانهها (جمعاً سی متغیر اصلی محل مناقشه رسانهها) و سپس چشمانداز آینده و پیامدهای اجتماعی هژمون شدن هر گفتمان ارائه شده است.
رامین شمسایینیا- دکتری علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
No tags for this post.