عدم توانایی خواندن ذهن عامل اصلی اوتیسم است
به گزارش سیناپرس، ظهور نظریه ذهن یا خواندن ذهن در کودکان یک نقطه عطف از نظر رشد اجتماعی محسوب می شود و در علم روان شناسی از اهمیت بالایی برخوردار است. برخی تصور می کنند که عدم توانایی خواندن ذهن، عامل اصلی اوتیسم است.
از ان جهت که مغز ما شبیه سازی های خارقالعاده ای انجام می دهد بنابراین خواندن ذهن کار دشواری نخواهد بود. همه ما می توانیم مسیرهایی را که اجسام در فضا طی می کنند و تصمیم هایی که اکنون باید برای ایجاد یک رویداد آینده بگیریم، پیش بینی کنیم. به همین ترتیب، می توانیم خود را به جای دیگران گذاشته تا افکار، نیات و اعمال احتمالی آنها را تصور کنیم.
نظریه ذهن در روان شناسی به توانایی نمود وضعیت های ذهنی از قبیل باورها، مقاصد، خواسته ها، وانمود کردن ها و دانش و غیره به خود و دیگران گفته می شود و درک این که دیگران نیز دارای باورها، خواسته ها و نیاتی متفاوت از ما هستند را نیز شامل می شود. می توان آن را عدم توانایی خواندن ذهن نیز تعبیر کرد.
اولین آزمایش برای ارائه شواهدی درباره زمان ظهور نظریه ذهن با استفاده از آزمون باورهای غلط توسط هاینز ویمر و جوزف پرنر از دانشگاه سالزبورگ انجام شد. در این آزمایش محققان می خواستند دریابند که آیا کودکان می توانند در آزمون باور نادرست موفق می شوند یا خیر. به گزارش سبناپرس،برای قبولی در آزمون، کودکان باید درک کنند که این امکان برای افراد دیگر وجود دارد که باورهایی متفاوت با باورهای خودشان داشته باشند. در واقع این کار برای مغز کودکان با تجارب کم دشوار است.
به گزارش سیناپرس، در یک آزمایش، محققان، کودکان ۳ تا ۹ ساله را با گفتن داستانی درباره پسری به نام ماکسی که مادرش برای درست کردن یک کیک مقداری شکلات خریده، آزمایش کردند. ماکسی می بیند که مادرش شکلات را در یک کمد آبی گذاشته است.
سپس ماکسی برای بازی بیرون می رود. در همین حال، مادرش از شکلات برای کیک استفاده می کند اما به صورت تصادفی آن را در کمد سبز رنگ قرار می دهد. ماکسی پس از بازی، می خواهد مقداری شکلات بخورد. از کودکان سوال می شود ماکسی برای پیدا کردن شکلات سراغ کدام کمد می رود؟
نتایج نشان داد که کودکان ۳ تا ۴ ساله با اشاره به موقعیت واقعی شکلات به جای محلی که ماکسی فکر می کرد شکلات باید آنجا باشد، در آزمون مردود می شدند. به نظر می رسید که آنها نمی توانند درک کنند چرا وقتی خودشان می دانند که شکلات کجاست ممکن است ماکسی به آن آگاه نباشد.
پژوهشگران استدلال کردند که این کودکان نمی توانند یک مدل ذهنی مجزا از جهان بسازند که نشان دهنده تجربه ماکسی باشد. در واقع آنها قادر به ارائه نظریه ذهن نیستند. از حدود ۴ تا ۵ سالگی وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرد.
ناگهان، کودکان تمایل داشتند به جای اینکه محل واقعی شکلات را بگویند، به محلی که ماکسی فکر می کرد شکلات در آنجا است، اشاره کنند. در نهایت، در ۶ سالگی، کودکان کامل می توانستند درک کنند که شخص دیگری می تواند باور نادرستی در مورد جهان داشته باشد.
محققان نتیجه گرفتند در حدود ۴ تا ۶ سالگی طیفی از مهارت های قابل توجه در کودکان خردسال ظاهر می شود که برای عملکرد موفق آنها در جامعه حیاتی است. آنها شروع به درک این موضوع می کنند که دیگران می توانند باورهای نادرستی داشته باشند، خودشان می توانند دروغ بگویند و دیگران می توانند به آنها دروغ بگویند.
به گزارش سیناپرس،بنابراین این توانایی در سال های ۴ تا ۶۶ سالگی شروع به تکمیل شدن می کند و برای موفقیت های اجتماعی ضروری خواهد بود.
مترجم: رضوان خندان
منبع: spring