آینده پژوهی را کجای دلمان بگذاریم؟(قسمت سوم)
چون اگر یکی از آنها علیه السلام از کار درمی آمدهمان یکی، کار را راه میانداخت و دیگر نیازی به کشف و امتحان روشهای دیگر نبود.
حتی بشر در ادامه سعی کرد ماشین زمان بسازد تا بلکه با سوار شدن بر آن، بتواند بدون چمدان به آینده سفر کند که این مورد هم در عمل فقط در فیلم های تخیلی و داستان های افسانه ای عملی شد(چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند) انتظار برای از راه رسیدن مردی از آینده برای بشر بی اعصاب و بی حوصله هم نتیجه نداد تا بلکه او بیاید و اخبار آینده را لو دهد!
در ادامه این ماجرا، اینشتین بدون خوردن ضربه سیبی به سرش، به سرش زد تا مساله سفر در زمان را با فرمول e=mc2 علمی جلوه دهد اما او هم قیمتی رویش گذاشت که نشود خرید؛ چون شرط داشتن بلیط این سفر را توانایی برخورداری از سرعت نور دانست که طبیعی بود با چنین شرطی پرونده فوق مختومه میشد! حتی پیران جهاندیده ای که توان دیدن خیلی از مسائل را در خشت خام داشتند هر چه سعی کردند با قدرت پیرچشمی و دوراندیشی که داشتند در تخمین آینده نوک بینی خود با آینه هم ماندند؛ دوربینی پیشکش! چراکه به تایید سازمان آمار،دلیل 80 درصد از سیاه بختی جوانان، پیران سفید مویی بودند که با پندهایشان در قالب آینده نگری و عافیت بینی دمار از روزگار آنها درآورده بودند!
اما باز بشر کنه، کم نیاورد و برا ی خواباندن کرم دیدزدن و سرک کشیدن به آینده داستانی را استاد کرد و در نتیجه اینگونه شد که چیزی با عنوان آینده پژوهی آنهم با یکسری فرمول و رسم شکل، بر سرش آوار شد.
در همین مسیر و برای اولین اقدام؛ عنوان «پیشگویی» به «پیش بینی» تغییر یافت!(البته هر دویشان یک تحفه اند اما گویا پیش بینی کمی باکلاس تر از پیشگویی است!) سپس بشر با زیرسوال بردن پیشگوهای قدیمی ادعا کرد آنها خیلی احمق بودند که برای هر کسی فقط یک آینده خاص را پیشگویی می کردند در صورتی که راه های رسیدن به آینده به اندازه راه های رسیدن به خدا زیاد است! فقط درجات وقوع آنها فرق می کنند. به عبارتی هر کس آینده ای دارد که از ممکن تا محتمل و لایحتمل و حتی دلخواه می تواند متغیر باشد! (توضیح ضروری:خودشان که ادعا داشتند با چنین تعریفی به شکل علمی، چشم بسته غیب گفته اند!لذا ما با چشمانی باز چیزی نمیگوییم و میپذیریم!) بر همین اساس چه خوشتان بیاید و چه خوشتان نیاید به هر حال تئوری «تنها یک آینده وجود ندارد» به جهانیان ارائه شد! که دانشمندان آن را به شکل خودمانی »احتمالات« صدایش میزدند؛ برای آشنایی هر چه بیشتر با این علم بسیار پیچیده و گوش های از کاربردها و مزایای گسترده و متنوع آن، لطفا به مثال زیر توجه کنید:
علم احتمالات(از تیرو طائفه همان آینده پژوهی) در آیندهای دور یا نزدیک، وقوع زلزله ای آرام یا مهیب را با احتمال 50 درصد پیش بینی می کند! بدیهی است این مساله می تواند در تصمیم گیری های کلان مدیران شهر تهران بسیار راهگشا باشد!
شاید این فکر به ذهنتان رسیده باشد با این اوصاف؛ همان پیشگویی قدیمی از این گونه پیش بینی ها به مراتب سنگین تر و آبرومندتراست! چراکه پیشگوها در هر صورتی مرد و مردانه پای حرفشان می ایستادند فقط اصل منظورشان را خیلی واضح و شفاف نمی گفتند! اما در آینده پژوهی همیشه راهی برای فرار از پیش بینی غلط آینده وجود دارد تا در صورت عدم تحقق آن، خیلی هم خیط نشد!
در مقام پاسخ به این پرسش باید گفت: کاملا درست فکر کرده اید! چون با این تئوری می شود زیر میز زد و آینده را با احتمال خطای صفر هم، حدس زد! البته اینکه روش اخیر، علمی تر و عاقلانه تر است شکی در آن نیست فقط مشکل اینجاست که آینده پژوهی با چنین ضریب خطایی دقیقا به چه درد میخورد و آن را باید دقیقا کجای دل گذاشت؟ باری به هر جهت، اینها بحث هایی هستند که از حوصله شما و حتی خود بنده هم بیرونند.
اما اگر هم در اینجا چیزی از مزایای آینده پژوهی نگوییم بی مایه فطیر می شود و بعد از این همه توضیحات و نوشتار؛ به مخاطب حس وعده و وعید الکی کاندیداهای سیاسی حقنه می شود!
پس سعی میکنیم در قسمتهای بعدی تا حدودی فواید آینده پژوهی (هر چند بدردنخور) را بریزیم روی دایره … تا آن موقع؛ آینده تان روشن …..
نویسنده: فرزین پورمحبی
No tags for this post.