سیاستگذاری در غیاب اقتصاد،جامعه متوهم می سازد

همان خانه میراث ‌رسیده را در نظر بگیرید، با چندین ورثه روبه ‌رو هستید و ساختمان نیازمند رسیدگی فوری و در این خانه اجاره‌ نشین‌ هایی هستند (درست مثل فیلم اجاره‌ نشین‌ ها) که لازم است سریع سقف را عایق ‌بندی کنید و ساختمان رنگ شود و لوله ‌کشی هم نیاز است.

حالا به آن اضافه کنید که هم سایر ورثه و هم اجاره‌ نشین‌ ها این انتظار را دارند، ولی کسی در مورد پول و منبعش حرفی نمی‌ زند؛ همه فکر می‌کنند مثلا کاشی پلاک سردر خانه که قدیمی است پول همه این کارها را کفاف می‌کند.

نفت با ذهن جامعه و مدیر ایرانی بیش از هر چیزی همین توهم تصمیم‌ گیری بدون محاسبه را آفریده است. اگر فروش نفت ایران در سال۹۸ احتمالا ۷۰هزار میلیارد تومان بوده باشد، یعنی به هر ایرانی هر ماه ۷۳هزار تومان می‌رسد؛ در حالی که اگر نظرسنجی‌های مختلفی که از مردم شده است را مبنا قرار دهیم، تصور مردم بیش از ۱۰ برابر این رقم است.

یا میزان واردت ما از چین در کل کمتر از ۱درصد صادرات این کشور است و سهم فروش نفت ایران در بازار جهان حدود ۳درصد این ارقام یعنی ما به اندازه توهممان پولدار نیستیم!

اگر واقع‌بین بودیم!

مطالعات روانشناسی یکی از دلایل اصلی عصبانیت و همچنین افسردگی را تفاوت میان انتظار تا واقعیت موجود می ‌دانند. به همین ترتیب شاید بتوان گفت اگر انتظار ما از داراییمان با واقعیت زیاد باشد، با جامعه ‌ای عصبانی و معترض روبه‌ رو می‌شویم.

اینکه چرا این تصویر شکل گرفته است، دلایل جدی اجتماعی-سیاسی دارد، ولی اکنون در مورد پیامدها صحبت می‌کنیم.

سیاستگذار ایرانی چه در نوع علم و فناوری باشد و چه در سیاست خارجی به شدت هزینه اقتصادی یک سیاست را نادیده می ‌گیرد. وقتی در مورد مهاجرت نخبگان یا ایمیل و پیامرسان ملی حرف می ‌زند یا در خصوص روابط بین ‌الملل هیچ صحبتی از اقتصاد و اندازه اقتصاد نمی‌ زند! او اقتصاد را نادیده می ‌گیرد و به همین دلیل هم در اجرای سیاستش شکست می‌ خورد.

به ندرت طرحی، لایحه ‌ای یا آیین ‌نامه پیشنهاد می‌ شود که دارای برآورد اقتصادی واقع‌ بینانه باشد. هم سیاستگذار یادش می ‌رود و هم جامعه که فراموش می‌ کند ظرفیت و سرعت اینترنت هم یک مساله اقتصادی است؛ برای همین از سرعت پایین شکایت می ‌کند و همزمان می‌ خواهد ارزان‌ ترین قیمت اینترنت را در جهان داشته باشد؛ قیمتی که بخش عمده‌ آن ارزی است.

انتخاب گزینه‌ ها بدون هزینه

گزینه‌ های مختلف روی میز سیاستگذار باید بر اساس معیارهایی انتخاب شود؛ اما مشکل زمانی است که هزینه اقتصادی از آن حذف می‌شود.

اینکه چرا گزینه رد یا پذیرش عضویت در یک پیمان جهانی را انتخاب می‌ کنیم؛ اینکه چرا باید در شهری پتروشیمی یا فولاد ساخته شود یا چرا ایران این همه فرودگاه تعطیل دارد یا چرا نسبت سرانه POS ما در جهان اول است یا .. همگی نشاندهنده مفقود بودن اقتصاد در تصمیم‌ گیری ‌هاست.

سیاست نمی ‌تواند بدون اقتصاد و هزینه‌ های اقتصادی انتخاب شود. سیاست بدون ارزیابی اقتصادی تنها از ما یک سیاستگذار و در ادامه جامعه متوهم می‌سازد. ما در سیاست داخلی یا خارجی یا عمومی در همگی به یک اندازه اقتصاد را فراموش می‌ کنیم.

ما حتی در زمان ملی شدن صنعت نفتمان که به آن افتخار هم می‌ کنیم؛ مساله ‌مان حیثیت ملی بود و نه اقتصاد! مرور کتاب «خواب آشفته نفت» محمدعلی موحد عزیز که خودش هم از بخش نفت بود و دوستدار مصدق، باز هم نشان می‌ دهد که مساله بیش از اقتصادی و تسهیم نفت، تبدیل به موضوعی حیثیتی شده بود؛ با کمترین میزان ارزیابی اقتصادی. مساله وقتی حیثیتی یا هویتی می ‌شود، اولین قربانی آن تمرکز بر عوامل اقتصادی خواهد بود.

در خانه اجاره‌ نشین‌ های ارث‌ رسیده، همه فکر می‌ کنند کاشی قدیمی می‌تواند خرج بازسازی خانه را بدهد؛ حتی وقتی واقعیت ندارد، از دید آنها این شما هستید که نتوانسته‌ اید به قیمت مناسب آن را بفروشید یا خود شما هم با خریدار همدست بوده‌ اید!

در یک جمله می‌توان گفت: یکی از مهم‌ترین پیامدهای نفت در «اقتصاد رفتاری» جامعه ایرانی شکل گرفته است؛ جایی که عامل ارزیابی اقتصادی در تصمیم‌ گیری‌ های کلان حذف می‌شود.

*دکتر امیر ناظمی- پژوهشگر و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا