نسل چهارم دانشگاهها در ورطه چالشهای کهنه
ب.رشیدی: یکی از دلایل اصلی بازمانی و نارسایی دانشگاه در برابر واقعیتها و نیازهای جامعه وجود سنتها و رویههای نامناسب با ضرورتهای نوین است. از جمله مسأله مدیریت در دانشگاه با در نظر گرفتن ضرورتهای تازه از دو جهت در رنج است؛ یکی شعارزدگی و کوتهنگری و از سوی دیگر ناهماهنگی با الزامات جدید، در اثر همین وضعیت است که در کمال شگفتی مشاهده میشود که به رغم مطرح شدن مشکلات، همچنان جای راهحلها و رویههای اثر بخش خالی است.
گویا ما در سادهبینی مشکلات قرار نیست دست از سابقه خود برداریم. از باب نمونه، اگر مطرح شود که دانشگاه نسل جدید نیازمند مدیریت مناسب و مخصوص است، بیدرنگ چنین نتیجه گرفته میشود که دانشگاه نسل جدید نیازمند مدیر نسل جدید است و با تأسف این مسأله مهم با جوانگرایی دچار تساهل و سادهبینی میشود. گویی ریشه دردهای دانشگاه به همین آسانی است و درست از همین نقطه در اثر کوتهنگری بحث چارهجویی مشکلات و نارسایی دانشگاه به شعار جوانگرایی تبدیل (سادهسازی) شده و تمام میشود.
با این حساب دانشگاه ناهماهنگ و پرمسأله همچنان پابرجا خواهد ماند، دلیل اصلی این مشکل نبود روشها و رویههای نو و البته کارآمد است؛ البته این سخن به هیچ وجه نباید به معنای نادیده گرفتن ارزش رویهها و سنتهای ریشه دار دانشگاهی قلمداد شود چراکه وجود بسیاری از سنتهای علمی و دانشگاهی همچون برگهای شناسنامه دارای ارزش هویتی بوده و نباید به هیچ وجه حیاتی بودن و ضرورت آنها تردید کرد. اتفاقاً یکی از دلایل ناکاهی و ضعف دانشگاه تساهل و سادهانگاری همین سنتهاست. مقصود مشخص این یادداشت رویهها و روشهای مشخصی است که در شرایط مقطعی شکل گرفته و چندان مدلل و منطقی هم نیستند، از جمله رویههای مرسوم شده انتخاب و انتصاب مدیران دانشگاه و شیوههای شکل گرفته در طول زمانها و دورههای مخصوص و بعضا مقطعی است.
الته بدیهی است که برای همه نخبگان و شخصیتهای علمی و دانشگاهی به شرط احراز مشخصات لازم تصدی پستهای مدیریتی دانشگاه میباید فراهم باشد. اما فراتر از این مسأله برخی اقتضائات والزامات دیگر نیز باید بر رویههای انتخاب و انتصاب روسا و مدیران دانشگاهی لحاظ شود. از جمله چالشهای جدید شکل گرفته در درون و فضای پیرامونی دانشگاهها بسیار دارای اهمیت است.
با ورود جامعه و دانشگاه به فضای تحقق و شکلگیری دانشگاههای نسل سوم و چهارم الزامات تازه نیز برای رویههای دانشگاهی تکوین یافته است. حتی با این فرض که برخی چهرههای دانشگاهی از نظر فنی و کارشناسی با تعبیرات و مباحث مربوط به این موضوع موافق نباشند، ضرورت و اهمیت این جریان همچنان مطرح خواهد بود. بیتردید دانشگاه امروز با دانشگاه دیروز که بزرگترین دغدغهاش فقط سرعت اطلاعات محض علمی و جهانی بود، متفاوت است. تکیه کلام مدیر دانشگاهی دیروز انفجار اطلاعات بود، ولی مدیر دانشگاهی امروز چالشهای کارآفرینی مدرن و آمادهسازی دانشگاه برای رقابتهای علمی و اقتصادی امروز است.
بنابر این ضمن تأکید بر ضرورتها و رویههای دارای اصالت و ریشه مخصوصاً رویههای منبعث از سوابق تاریخی و فرهنگی باید تأکید کنیم که جهان امروز بیش از هر چیز به نسلهای دانشگاهی و دانش آموختگانی دارد که با جادههای جدید حرکت جوامع آشنا و آموخته باشند.
دانشگاه نسل سوم و چهارم دارای زبان و بیان متمایزی است که مخصوصا مدیران دانشگاه باید بدان اشراف داشته باشند و نکته بسیار مهم دقیقا همین است که فراتر از آگاهی و اشراف علمی، مدیران دانشگاهی در نسل جید دانشگاهها لازم است دارای اعتقاد به این شیوهها هم باشند. در غیر این صورت حتی به فرض هماهنگ کردن ظواهر دانشگاه با ضرورتهای امروز، نمیتوان به رشد و تحقق نتیجه در شرایط کنونی امیدوار بود. از جمله نباید از این اصل غفلت کرد که نسل چهارم دانشگاهها با ویژگیهای کلیدی مشخص میشوند این نسل دارای ویژگیهای دانشگاهی هستند که به توسعه و نوآوری منطقه ای کمک میکنند و درصد ارزش و اهمیت را به این بخش میدهند.
حتی در بیان صریحتر باید گفت که ضرورت و تعریف تحقیق و توسعه (R&D) برای این نوع از دانشگاهها متفاوت است. این دانشگاه پرورش فرهنگ نوآوری را از پایینترین سطح فعالیت دانشگاهی شروع کرده و در بالاترین درجه اهمیت قرار میدهد.
دانشگاه نسل جدید فرهنگ مشارکت را همچون علائم حیاتی برای یک اکوسیستم به اصول زیرساختی تبدیل میکند و فعالانه با شرکای صنعتی، سازمانهای دولتی و فضای منطقهای همکاری میکند. فقط این مشارکت است که به آنها اجازه میدهد تا به چالشهای اجتماعی کمک کنند و به توسعه پایدار بپردازند. آنها با همکاری نزدیک با نهادهای خارجی، انتقال دانش را ترویج میدهند و یافتههای تحقیقاتی را در زندگی و دنیای واقعی مردم دخیل میکنند. مردمی که دقیقاً در فضای پیرامونی دانشگاه زندگی میکنند (رشد منطقهای) و از این مهمتر داشتن برنامه بسیار شفاف برای فعالیت میانرشتهای است، مدیران دانشگاههای نسل چهارم آنچنان بر مطالعات بینرشتهای و همکاریهای بینبخشی تاکید دارند که بیاتلاف وقت ساختار زنجیره آکادمیک سنتی را خراب میکنند و همکاری بین رشتهها و دانشکدهها را به جای آن میسازند.
مدیران دانشگاهی نسل جدید چنین اوصافی دارند، اینک آیا مراجع نظام دانشگاهی کشور ما به این مسائل مهم چگونه میاندیشند؟ باید امیدوار بود که این سوال به یک جواب کوتاه ساده کننده منتهی نشود، چرا که این ماجرا ساده و کوتاه نیست.