گنج های بالای سر، رنج های زیر پا
می گویند: «مگر روی گنج نشسته ام؟» اکنون که ارکان مختلف کشورمان از صدر تا ذیل به این نتیجه رسیده اند که ما روی گنج ننشسته ایم و این نفت نفرین شده، تنبل و کند و فراموشکارمان کرده است، گنجی واقعی را می باید که جایگزین کنند. حکیم فردوسی سروده است: «دلی کز خرد گردد آراسته/ یکی گنج گردد پر از خواسته». سرمایه ها و دارایی های واقعی و پر از دُرّ و گوهر ما، اندیشه ها و پژوهش ها و یافته ها و سوادها و سوداهای بزرگی است که اغلب در سر و ذهن جوانان ما مستور مانده است.
گنج نامه های ثبت نشده
دانشگاه های ما پر از گنج و گوهرند که می باید، درست صیقل و پرداخت شوند تا جهانی را سمت خود، خیره کنند. مدارس ما معادن الماس اند. پژوهشگاه های ما موزه های جواهرند که البته غبار سُم اسبان اقتصاد نفتی و خام فروشی بر روی شان نشسته است. البته از این گلایه ها ما در سخنرانی های مختلف زیاد کرده ایم و انشاءالله که همه شنیده اند. اما پس از شناخت درد، ساخت درمان هم ضروری است.
تا پیش از انقلاب صنعتی اروپا، جایگاه اقتصادی اندیشه و فرهنگ، مشخص و قابل اتکا بود. پیشرفت های علمی و فرهنگی دوره باستان، دوران باشکوه تمدن اسلامی و شکوفایی علم و تاثیرپذیری سایر نقاط عالم، سبب شده بود تا موازنه ای میان اقتصاد نرم و سخت شکل بگیرد که نمونه بارز و جاودانه آن، آثار مکتوب فراوانی است که همچنان و همیشه مرجع هستند. اما انقلاب صنعتی سبب شد تا تن چابک جوامع، از پرخوری و بدخوری، دچار نقرس شود و جنب و جوش های انسانی زیر بار صنایع سودجو، افت شدید کند.
جهان دوباره هوشیار شده است
اما حالا کمی شرایط تغییر کرده است. اکنون بسیاری از تجربه های گذشته های دور و عبرت های دوره انقلاب صنعتی، جهان را هوشیار و بیدار کرده است. نمی خواهم بگویم که در حال بازگشت به گذشته هستیم یا باید این کار را انجام دهیم؛ بلکه لازم است با همین شتابی که می باید به سمت جلو داشته باشیم، نگاهی نیز به پشت بیندازیم و از پشتوانگی گذشتگان بهره ببریم. البته نگاه مان نباید صرفا به گذشته های دور باشد، چرا که دیروز و پریروزمان مهم است.
در طول یک قرن گذشته اقتصاد کشور تجربه درآمدهای سرشار نفتی را سپری کرده است و مبتنی بر آن توانسته در عرصههای مختلف پیشرفت کند. اما پرداختن به اقتصاد نفتی، توجه کشور را از سرمایههای اصلی آن، که همان نیروی انسانی خلاق و کارآمد است، مغفول ساخته.
توجه به مغفولیات
در سالهای اخیر همزمان با رشد جمعیت جوان تحصیل کرده و آماده به کار، ظرفیت بخش دولتی برای استخدام و تولید شغل به شدت کاهش یافت. بخش خصوصی نیز که به واسطه اتکای دولت به نفت و نه به مالیات، از توجهات دولت مغفول مانده بود، توان خود برای اشتغالزایی را از دست داد. علاوه بر آن فعالیتهای عمرانی، کارخانجات بزرگ سیمان، فولاد و … بخش قابل توجهی از نیروی کار خود را به اپراتورها و تکنسینها تخصیص میدهند و کمتر شغلی متناسب با نیروی تحصیل کرده در مقاطع تحصیلات تکمیلی را فراهم میکنند.
در این شرایط با تدبیر مقام معظم رهبری، اقتصاد مقاومتی و دانشبنیان به عنوان دکترین اصلی توسعه کشور معرفی شد و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری وظیفه طلایهداری آن را بر عهده گرفت و قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان در راستای گسترش توسعه اقتصاد کشور بر مبنای اندیشههای نوآور و خلاق ایجاد شد.
تغییر مسیر به سمت اقتصاد دانش بنیان
اکنون ضروری است که نگرشها در نظام اقتصادی به سمت و سوی اقتصاد دانشبنیان تغییر کند تا زمینه توسعه همه جانبه کشور را فراهم کند. 32 میلیون جوان، چهار میلیون دانشجو، 250 هزار فارغالتحصیل مهندسی در هر سال، کسب رتبه پنجم در تربیت مهندس در دنیا و وجود 50 هزار دانشجوی ایرانی شاغل به تحصیل در خارج از کشور نشاندهنده پتانسیل بالای کشور در سرمایههای انسانی است. این پتانسیل نه تنها تهدید نیست بلکه با فراهم کردن بستر مناسب و تزریق این پتانسیل به همه ابعاد جامعه، میتوان بازه زمانی پیشرفت کشور و رسیدن به نقطه مطلوب را تا کمترین میزان ممکن تقلیل داد.
یکی از مهمترین حوزههایی که کشور میتواند با تکیه بر آن و استفاده کارآمد از سرمایههای انسانی، به رشد اقتصادی و اشتغال پایدار برسد، صنایع فرهنگی است. این صنایع که دانشبنیان است و از ذخایر فرهنگی و نیز خلاقیت نیروهای انسانی کشور بهره میبرد، به نیروی انسانی به عنوان سرمایه مینگرد.
ترکیب روحیات کارآفرینانه جوانان
به واسطه صنایع فرهنگی میتوان فرهنگ و تاریخ ایرانی – اسلامی را در زندگی روزمره جاری کرد. چنانچه فرهنگ چند هزار ساله ما با خلاقیت و روحیات کارآفرینانه جوانان ترکیب شود، میتوان به مدلی از صنعت رسید که در آن علاوه بر تولید محصولات اقتصادی ارزشآفرین، قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران نیز افزایش مییابد.
در کنار آن علوم انسانی نیز میتواند زمینه ورود جدیتر خود به مباحث اساسی کشور و بهبود کیفیت زندگی را فراهم آورد. تجاریسازی علوم انسانی نویدبخش تحقق دانشگاهی در طراز تمدن نوین اسلامی است.
نرم اما سخت
اما دنیای پیشرفته امروز، صنایع نرم و خلاق خود را علاوه بر دستاویزی برای ایجاد هژمونی بر جهان، ابزاری برای آسودگی و آرامش نسبی شهروندان خود کرده است. مایکروسافت، فیسبوک، گوگل، آمازون و از این دست نوظهوران دوران پساصنعتی و آغازگران موج چهارم، با کمترین دارایی نقدی و البته بدیع ترین دارایی و اَسِت فکری، بیشترین درآمدزایی را داشته اند. علاوه بر اینها، مقوله سبز بودن و توجه به محیط زیست را نیز در نظر داشته اند که در جای خود، امری مهم و حیاتی است.
در اینجاست که باید بگویم من به آینده کشورمان در کشاکش روزهای پیشرفت های نرم، خوش بین و امیدوار هستم. این خوش بینی البته براساس دلایل و امکانات امروز به دست آمده است. کشور عزیز ما، دارای تنوع فرهنگی و قدمت بالاست. کشوری جوان است. تحصیلکرده هایش، پرشمار و چشمگیرند. علاقه و اینرسی پیشرفت در بین آنان فوران می کند. بسیاری از آنان، حالا بعد از گذر از رنج های جنگ و تحریم و بی عدالتی، جهانی گسترده را پیش روی خود می بینند که می خواهند همراه با شناخت آن، شناسانده شوند. در حقیقت جوانان ما برند شدن را در پس ذهن شان آرزو دارند؛ آرزویی که نه تنها عیب نیست بلکه به دست آوردنی است.
از گنج هایی که داریم
ما در حوزه گردشگری و میراث فرهنگی جزو بی نظیرتان کشورها هستیم، در حوزه هنر ریشه ای حجیم داریم. در بخش بازی های رایانه ای پیشرفت هایمان چشمگیر بوده است. البته در بخش اسباب بازی مشکلاتی داریم که خوشبختانه، در حال حاضر این درد شناسایی شده و مداوایش هم در دستور کار است. اینها بخش عمده از صنایع فرهنگی و هویت ساز ما را تشکیل می دهند. اما آنچه اینها را با اهمیت تر از گذشته می کند، ایجاد انسجام اجتماعی در آن است.
انسجام اجتماعی
شبکه سازی و دسترسی سریع به اطلاعات، امروز نه تنها یک رویا، بلکه واقعیتی عینی و روزمره محسوب می شود. این امر، دائما دستخوش تغییرات و تحولات و جهش ها است. واقعیت این است که تحقق برنامه مدرن و راهگشای اقتصاد دانش بنیان، بدون انسجام اجتماعی هرگز میسر نخواهد شد. صنایع فرهنگی و خلاق، بهترین وسایل برای رسیدن به آن خواهد بود. البته این انسجام اجتماعی، باز هم به سرمایه های دیگری نیاز دارد. سرمایه اقتصادی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی، در کشور ما خوشبختانه تا حد قابل قبولی در دسترس است. اما ما برای درخشندگی بیشتر نیاز به «سرمایه نمادین» هم داریم. «افتخار ملی» یکی از ابزار رسیدن به سرمایه نمادین است. باید داشته های فخرآورمان را بیشتر شناسایی کنیم. آنها را بهتر بشناسانیم. این احساس افتخار باید در تک تک ملت ایران به وجود بیاید تا میزان سرمایه نمادین مان، قابل رقابت با دیگران باشد. در غیر این صورت، پیشرفت مان کند و بطئی و گاه ملال آور خواهد بود. احساس افتخار، سبب همدلی و همیاری خواهد شد؛ احساسی که در آن منتی در کار نیست. بارها تاکید کرده ام که ما به کشورمان بدهکار هستیم و اگر قرار است کاری انجام شود، این ما هستیم که برای وطنمان کاری انجام دهیم. داشتن چنین روحیه ای، حاصل پربار شدن سرمایه نمادین ما است.
آگاهی فرهنگی
در چنین فضای رقابت آلودی که همه ما را درگیر خود کرده است، آگاهی فرهنگی فرهنگی به دادمان خواهد رسید. آگاهی، امروز بدون داشتن رسانه های قدرتمند و هوشیار، دست نیافتنی است. رسانه ها هم از ابزارهای نرم و هویت ساز امروز جهان محسوب می شوند که می توان گفت هر که قدرتش بیشتر باشد، رسانه های قوی تری نیز خواهد داشت. رسانه ها در رویارویی نرم، هم سپر هستند و هم زوبین. در نتیجه، ما علاوه بر حفظ سرمایه های فرهنگی مان، به افزایش اعتبار نیز دست خواهیم یافت. مجموعه این موارد، راهکارهایی است تا اقتصاد فرهنگی و خلاق مان، دست به برندسازی و خودنمایی جریان ساز کند.
دو ستاد فعال
حوزه فرهنگ، هنر و علوم انسانی ماهیتاً حوزهای گسترده و کلان است که دارای ذینفعان فراوان است. از سوی دیگر ضرورت تحقق اثربخش اقدامات حاکمیتی در فرهنگ، هنر و علوم انسانی، انسجام و یکپارچگی است. از این رو و از منظر سازمانی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به منظور توسعه کارآفرینی نوین در حوزههای فرهنگی و علوم انسانی، اقدام به تشکیل ستاد توسعه فناوریهای نرم و هویتساز بر اساس نقشه جامع علمی کشور کرده است. این ستاد به خوبی میتواند رسالت توسعه صنایع فرهنگی و تجاریسازی علوم انسانی را به عهده بگیرد. وجه اصلی فعالیت ستاد توسعه فناوریهای نرم و هویتساز اقتصاد فرهنگ و هنر است که در پی آن بتواند تولید ثروت، اشتغال و تعالی فرهنگ ایرانی – اسلامی را به ارمغان آورد. همچنین ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان نیز از دیگر ستادهایی است که معاونت علمی در ادامه همین مسیر تاسیس کرده است که توسعه زیرساخت های اقتصادی، فرهنگی، اصلاح الگوی مصرف، تغییر سبک زندگی، حمایت از تولید داخلی، توجه به کیفیت تولید و سایر عرصه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور را با مشارکت هوشمندانه و همکاری مردم و نخبگان میسر خواهد ساخت.
امیدوارم با کمک این ابزار و با همت همه مردم، فناوران، سرآمدان و دغدغه مندان، شرایطی ایجاد شود که غول بدقواره اقتصاد نفتی، به چراغ جادوی اش باز گردد و رویاهای دودگرفته و به غبارنشسته را امان بازنمایی دهد. چنین بادا.
دکتر سورنا ستاری
معاون علمی و فناوری رییس جمهوری و رییس بنیاد ملی نخبگان ایران
No tags for this post.