پایان جداییِ یکسالهی دوقلوهای پنجاهساله
حالا که اسکات کلی فضانورد آمریکایی ناسا به همراه میخایل کورنینکوف فضانورد روسی بعد از یک سال سفر در فضا به زمین برگشتند به گزارشی که تقریبا یکسال پیش همزمان با سفر اسکات کلی به فضا در مجله تایم منتشر و توسط کانون نگارش و ترجمه برگردان شده نگاهی می اندازیم.خواندن این مقاله جذاب است چرا که درباره بسیاری از اتفاقاتی که در طول مدت حضور اسکات کلی در فضا پیش آمده،پیش بینی ها و حدس هایی در آن زده شده که حالا و با پایان سفر این فضانورد میتوان با نگاهی متفاوت آن را مطالعه کرد و به عنوان یک متن آینده نگارانه به آن امتیاز داد.
روزی در سال آینده، وقتی اسکات کِلی از ایستگاه فضایی بینالمللی (ISS) به خانه تلفن کند، هرکس گوشی را بردارد ممکن است بعد از چند لحظه قطع کند. البته همه از چنین تماسی استقبال میکنند ولی چهبسا ارتباط ضعیف باشد و بازههای طولانیِ سکوتی خشدار مدام مکالمه را قطع کنند. این اتفاقی است که میافتد، وقتی از ارتفاع دستکم ۴۰۰ کیلومتریِ بالای زمین درحالیکه با سرعت ۲۸۱۶۴ کیلومتر بر ساعت در حرکتاید به خانه زنگ بزنید و علائم مخابراتی مجبور باشند از ماهوارههایی در مدار بهسوی آنتنهای زمینی و ایستگاههای مخابره ارسال شوند. کِلی میگوید: «وقتی کسی گوشی را برداشت، باید بگویم اینجا ایستگاه فضاییست! قطع نکن!»
البته اگر بخواهد به برادرش، مارک، تلفن کند لازم نیست چنین بگوید. مارک کِلی فضانورد بازنشسته است که چهاربار به فضا رفته (شاید او را از حادثهی ترور نافرجام همسرش، گَبریل گیفوردز، نمایندهی بازنشستهی کنگرهی آمریکا، در سال ۲۰۱۱ بهیاد داشته باشید). او صدای ترقتروق علائم مخابراتی فرازمینی را در گوشش میشناسد؛ همانطور که حس یگانهی بیوزنی، و نمای بینظیر زمین از پنجرهی ایستگاه فضایی را میشناسد؛ همچنین قدرت ارتفاع ۴۰۰ کیلومتری را در ایجاد حس تنهایی در هر فرد. اگر روی زمینِ تخت این فاصله را برانید چیزی نیست جز فاصلهی بوستون تا مونترال کانادا. ولی همین فاصله را مستقیم از زمین بروید بالا تا چیزی بهکل متفاوت را تجربه کنید.
ولی از همه مهمتر اینکه مارکِ پنجاهساله اسکاتِ پنجاهساله را خوب میشناسد؛ خُب البته برادرها چنیناند؛ بهویژه وقتی دوقلوی همسان باشند و با سیستم ژنتیکی یکسان متولد شده باشند. ارتباط برادرها مهمتر هم خواهد شد؛ از امروز (۲۸ مارس) که اسکات سوار بر فضاپیمای سایوز به ایستگاه فضایی رفت تا یک سال آنجا بماند؛ او بهاینترتیب رکورد حضور مداوم فضانوردی آمریکایی در فضا را از آنِ خود خواهد کرد.
در این مأموریتِ ماراتنمانند فضانورد روس، میخاییل کورنیِنکو، اسکات را همراهی میکند. همچنین طی این مدت سیزده فضانورد دیگر، که هریک بین ۱۰ روز تا شش ماه در ایستگاه خواهند بود، به آنها میپیوندند و آزمایشهایی انجام میدهند و ماژولهای مختلف ایستگاه را برای رسیدن فضاپیماهای خصوصی – که ارسالشان ممکن است از ۲۰۱۷ شروع شود – تکمیل میکنند.
اسکات برای اینکه یک سال در فضا باشد خیلی چیزها را باید پشتسر جا بگذارد: خانهاش در هیوستون، دخترانش – سامانتا بیستساله و شارلوت یازدهساله – و نامزدش را که یکی از افسران ناساست (اسکات و همسر اولش از هم جدا شدهاند). ولی از طرفی، بهنوعی میشود گفت که او مارک را ترک نخواهد کرد.
از روزگار مأموریت آپولو، ایالات متحده بهطور سربسته مأموریت سرنشینداری به مریخ را در دستور کار بلندمدت خود قرار داده؛ هرچند تاریخ این سفر عظیم در هرزمان برای یکی دو دههی بعد در نظر گرفته شده است. ولی در روز پنجم دسامبر گذشته، ناسا با پرواز آزمایشی و بیسرنشین فضاپیمای آپولومانندِ اُریون – فضاپیمای آیندهی آمریکا – گام بلندی در راه رسیدن به این هدف برداشت. به اینها اضافه کنید رقابت شرکتهایی مثل اسپیسایکس، یا کشورهای تازهوارد به عرصهی فضا مانند چین و هند را که برنامههای فضایی خودشان را دارند. تقلا برای برتری فضایی بهسرعت شتاب میگیرد.
بزرگترین مشکلِ این هدف کاوشگرانه البته خود ماییم! بدن انسان دستگاهیست که به منظوری مشخص ساخته شده؛ طراحی شده تا در محیط زمین با گرانشِ یک G زندگی کند. اگر آن را به گرانش صفر یا G 38/0 مریخ ببریم، همهچیز بههم میریزد. استخوانها شکننده و تُرد میشوند، کرهی چشمها شکلشان را از دست میدهند، قلب با کارآمدیِ کمتری میتپد چون دیگر لازم نیست در برابر نیروی گرانشْ خون را پمپ کند، و تعادل بدن از دست میرود. دستکم این چیزی است که فعلاً میدانیم. مایک سافرِدینی، مدیر برنامهی ایستگاه فضایی در ناسا، میگوید: «از حضور ششماههی انسان در فضا اطلاعات نسبتاً خوبی در اختیار داریم. ولی آیا در شش ماه به تعادل میرسیم یا همهچیز در بازهای یکساله تغییر میکند؟ آیا در این منحنی خمیدگیای هست که هنوز به آن نرسیده باشیم؟»
پس، ناسا به داوطلبانی نیاز دارد که راهی شوند و آزمایشهای طولانی را انجام بدهند. در آزمایشی کامل، هریک از آن داوطلبانْ فرد نمونهای برای کنترل روی زمین دارند؛ مثلاً کسی با ژنهای دقیقاً مشابه و سرشتی بسیار شبیه؛ بهاینترتیب میتوان تفاوت تغییرات ایجادشده طی ۱۲ ماه حضور در فضا و آنها که حاصل رشد طبیعیِ یکساله روی زمیناند را تشخیص داد. ناسا اینبار – و فقط اینبار با برادران کِلی – این گروهِ نمونه را در اختیار دارد. سافردینی میگوید: «وقتی درحال انتخاب خدمهی چنین مأموریتی بودیم، بررسی دوقلوها در دستور کار نبود. ولی بعدتر به ذهنمان رسید که مارک میتواند نمونهی زمینیمان باشد.»
کسی که ناسا او را «نمونهی زمینی» مینامد برای اسکات برادر بزرگتر (با اختلاف سن شش دقیقه) است. و درحالیکه این مأموریت چهبسا برای دیگران به یکاندازه جنبهی آزمایشی علمی، محک پایداری و تحمل، و نمایشی انسانی داشته باشد، برای برادران کلی (و فقط برای آنها) تازهترین بخش از سفری است که آنها از نیمقرن پیش در آن همسفرند.
مردان موشکی
نشد که اسکات و مارک کِلی با هم هواپیمایی بسازند؛ یا موشک فضایی. البته هردو مورد قابل بخششاند! وقتی پنجساله بودند، بعد از اینکه مادرشان آنها را در تختخواب میگذاشت، با هم برای آینده رویاپردازی میکردند.
برادرها از حوالی زمان فرود آپولو ۱۱ بر ماه برنامهریزیهایشان را شروع کردند؛ در دورانی که سفرهای فضایی خیلی هیجانانگیز محسوب میشد. آنها در علاقهمندی به فضا شبیه هم بودند؛ و در دیگر مسائل هم. مانند بسیاری از دوقلوها، آنها هم در کودکی زبان مخفی خودشان را برای همصحبتی با همدیگر داشتند؛ کلمات شکستهای که به نظر بزرگترها نامفهوم میرسید ولی ظاهراً از نظر آنها کاملاً معنادار بود. آنها تا سال اول مدرسه مثل هم لباس میپوشیدند. مارک میگوید: «عکسی از بچگیهایمان هست با شلوارکهای نارنجی، جوراب نارنجی و کراوات نارنجی. ما تا دوران کالج همهکار را با هم انجام میدادیم.»
در انتهای دههی ۱۹۸۰، هردو برادر خلبان نیروی دریایی، و هردو جزو کادر ثابت شده بودند. و سپس هردو خلبان آزمایشگر شدند. در سال ۱۹۹۵، برای ورود به ناسا درخواست دادند و یک سال بعد دوباره لباسهای شبیه هم – و بار دیگر نارنجی – پوشیدند؛ اینبار لباسهای نارنجی فضانوردان شاتل فضایی.
از سال ۱۹۹۹، برادرها درمجموع در هفت مأموریت شرکت داشتهاند، هرچند هرگز هردو با هم به فضا نرفتهاند (البته ناسا در اینباره قانون یا ممنوعیت خاصی ندارد ولی اسکات مخالف چنین سفری بوده است: «من فکر میکنم برای بچههای ما بسیار اندوهناک میشد اگر طی حادثهای فضاییْ هم پدر و هم عمویشان را از دست میدادند.»). و درحالیکه همواره اصرار دارند بینشان هیچ رقابتی نبوده و نیست، از شواهد طور دیگری برمیآید! مارک میگوید: «اول اسکات به فضا رفت. ولی بعدش قبل از سفر دوم او، من دوبار پشتسرهم به فضا رفتم. و من سومین سفرم را هم قبل از سومین سفر او انجام دادم.»
در یک گردهمایی دوستانهی فضانوردان در هیوستون، اسکات دربارهی پرش دیوانهوار چشمش پس از بازگشت از آخرین مأموریتش، ۱۵۹ روز اقامت در ایستگاه که در سال ۲۰۱۱ تمام شد، تعریف میکرد. این موضوع چیزی است که دیگر فضانوردانی هم، که اقامت طولانی در فضا را تجربه کردهاند، از آن شکایت داشتهاند ولی هنوز توضیحی برایش ارائه نشده است.
مارک میپرسد: «منظورت چیه که چشمت میپرید؟»
اسکات جواب میدهد: «مال تو نمیپرید؟»
«نه!»
«پس پروازت بهقدر کافی طولانی نبوده!»
از نظر استانداردهای شاتل، پروازهای مارک از نظر مدت کاملاً استاندارد بودهاند. هر چهار پروازش هریک دو هفته طول کشیدهاند و درمجموع ۵۲ روز را در فضا سپری کرده است. دو پرواز نخست اسکات هم مشابه بودند، ولی مأموریت ۱۵۹روزهاش مجموع حضور او در فضا را به ۱۸۰ روز رسانده است، بهاضافهی یک سالی که از امروز شروع میشود.
یک روز در مدار
درست است که مأموریت اسکات خیلی ماجراجویانه است، ولی نه مارک و نه هیچکس دیگری به همهی این سفر حسادت نخواهد کرد. ایستگاه فضایی بهاندازهی کافی جا دارد: از یکسر تا سر دیگرش ۱۰۹ متر است؛ کمی بزرگتر از زمین فوتبال. البته چهارده ماژولی که فضاهای زندگی و کار ایستگاه را میسازند فقط بخش کوچکی از مساحت آن را تشکیل میدهند ولی درمجموع فضای زندگی بهاندازهی فضای داخلی یک هواپیمای ۷۴۷ – یا آنطور که فضانوردان ترجیح میدهند بگویند، بهاندازهی یک خانهی چهاراتاقه – است.
با اینحال، فرض کنید یک سال در خانه بمانید – حتی خانهای در مدار زمین؛ حتماً دچار روزمرگی میشوید و حوصلهتان سر میرود. برای همهی فضانوردان، هر روز در ایستگاه فضاییْ داخل محفظهای خصوصی بهاندازهی کیوسک تلفن آغاز میشود و پایان مییابد؛ این محفظه هم اتاقک خواب است و هم فضای شخصی هر نفر؛ با فضای کافی برای جادادن یک لپتاپ، چند وسیلهی شخصی و یک کیسهخواب. زنگ بیدارباش برای هر فضانورد در محفظهی شخصیاش از یک ساعت مچی یا آیپد حدود ساعت ۶:۳۰ صبح (بهوقت گرینویچ) به صدا درمیآید. ولی اسکات اعتراف میکند که در آخرین مأموریتش مدام ساعت را خاموش میکرده! او میگوید: «من همونموقعی که ساعت میگفت بیدار نمیشدم. معمولاً نیم ساعت بیشتر میخوابیدم.»
وقتی فضانوردان از محفظهشان بیرون میآیند، معمولاً روزشان بهصورت ۳۰/۴۰/۳۰ تقسیمبندی شده است؛ یعنی ۳۰درصد زمان صرف آزمایشهای علمی میشود، ۴۰درصد صرف تمرینهای نرمشی و فیزیکی و بررسی دستگاههای ایستگاه، و ۳۰درصد صرف تعمیرات سختافزاری که امری عادی است، چون این خانه شامل ۵۲ کامپیوتر، ۳/۳ میلیون خطوط رمزنگاریشده، ۱۳ کیلومتر سیمکشی، و ۹۰ کیلووات برقی است که از صفحهای خورشیدی بهمساحت تقریبی ۴۰۰۰ مترمربع تأمین میشود.
البته برنامهریزیهای روزانه اجازهی استراحت هم میدهد. در ایستگاه فضاییْ فیلم و کتاب هم پیدا میشود و ناسا میتواند بنا به درخواست فضانوردان هر سریال تلویزیونیای را که دوست داشته باشند برایشان بفرستد. خدمه آزادند که هرزمان خواستند به خانوادههایشان ایمیل بفرستند، هروقت ارتباط خوب باشد به خانه تلفن کنند، و در اینترنت چرخی بزنند؛ هرچند اتصال ممکن است خیلی خوب نباشد.
در این مأموریت بخصوص، وقت برای حواسپرتی کم است؛ بهلطف مجموعهای از ۱۰ آزمایش پزشکی و روانپزشکی که در فهرست کارهای اسکات و کورنیِنکو در مدار و مارک روی زمین قرار دارند. پزشکان مأموریت به بررسی کارآمدی دستگاه قلبی-عروقی، میزان اکسیژن خون و حجم خون میپردازند. همچنین تراکم استخوانها، پیرشدن سلولها، و جابهجایی مایعات در بدن زیر نظر گرفته میشوند. چشم و اعصاب بینایی سونوگرافی میشوند تا معلوم شود این جابهجاییهای مایعات چه تأثیری بر بینایی دارد.
ریزاندامهای همزیست بدن (یا میکروبیومهای بدن؛ منظور همهی باکتریها و قارچها و دیگر انواع میکروبهایی است که بهطور طبیعی در بدن انسان زندگی میکنند) هم مورد بررسی دقیق قرار میگیرند. مثلاً وجود باکتریهایی که در دستگاه گوارش شما وجود دارند برای حفظ فرایندهای حیاتی بدن ضروری است، اما زیستبوم داخلی بدن هر شخص – بسته به تغذیه و محیط زندگیاش – با بقیه تفاوت دارد. در این مأموریت، میکروبیومهای بدن دوقلوها هم بهطور مرتب – از طریق فرایند نادلچسبِ تجزیه و تحلیل ضایعات دفعشدهشان – مقایسه میشود.
مغز شما طی سفر فضایی
اگر بدن ممکن است از سفر فضاییِ طولانیمدت آسیب ببیند، مغز «ضربهای» شدیدتر میخورد؛ و این یکی از نگرانیهای جدی ناساست. روانشناسانْ فرایندهای شناختی، خلقوخو، و میزان استرس در کورنیِنکو و اسکات را تاحدودی بهکمک مصاحبههای منظم و خصوصی با آنها زیر نظر میگیرند و بهویژه درصورت بروز عارضهای موسوم به «اثر سهچهارم» هشدار دریافت میکنند؛ این اثر نوعی کاهش و توقف تدریجیِ عملکردهای روانشناختی است که از نیمه تا سهچهارم زمان هر دورهی طولانیِ مأموریت یا زندان ممکن است برای فرد پیش بیاید.
اَل هالند، روانشناس ناسا، میگوید: «اسکات در مأموریتی ششماهه هم حضور داشته و دادههای آن زمانِ او را در اختیار داریم. ولی این موضوع خطی نیست. دویدن در یک ماراتن کامل با دویدن در دو ماراتن نصفه فرق دارد.» شاید اینجا علم باید اندکی تسلیم موارد پیشبینیناپذیر در احساسات انسانی شود. حتی کهنهفضانوردی مثل اسکات ممکن است برای تمرکز ذهنی گرداگرد اهداف مأموریت به مشکل بربخورد. برادری که به فضا میرود خیلی خوشبخت است که برادری همکار روی زمین دارد. مارک میگوید: «فضانوردیْ شغل خطرناکی است. مردم نمیفهمند چقدر خطرناک است. ولی اسکات میتواند با کسی حرف بزند که این شرایط را تجربه کرده.»
در مأموریت قبلی اسکات، این مارک بود که از روی زمین به حمایت و پشتیبانی برادرش نیاز داشت؛ زمانی که همسرش گلوله خورده بود. ناسا خبر را به اسکات در فضا رساند، و آنوقت بود که دو برادر توانستند با هم حرف بزنند. مارک میگوید: «آن زمان تنها کسی که میتوانست واقعاً پشتیبانم باشد، روی زمین نبود! اما اینبار شاید لازم باشد من از روی زمین او را حمایت کنم.»
مارک بازنشسته شده ولی همچنان مشاور اسپیسایکس است و هنوز از فکر اینکه روزی به فضا بازگردد دست برنداشته. اسکات هنوز تصمیمی نگرفته که در سال ۲۰۱۶ که به زمین برگردد بازنشسته میشود یا نه. بههرحال، بعید است که برادران کِلی، که روزی آرزو داشتند با هم موشک بسازند، هرگز با هم به فضا سفر کنند. اما اگر انسان امیدوار باشد که محدودیتهای زیستیاش را، که او را به سیارهای کوچک در عالمی بیانتها محدود کرده، روزی از میان برمیدارد بخشی از آن به دانشی بستگی دارد که همین مأموریت و این دو برادر فراهمش میکنند. روی برچسب مخصوص این مأموریت فقط نام یک کِلی دیده میشود ولی برای آنهایی که برای پیوند برادری ارزش قائلاند، این نام نمایندهِ هردو آنهاست.
منبع : کانوت