چرا شما در جامعه علمی جدی گرفته نمی شوید؟

جوانی نابغه موفق شده است با امکاناتی ساده در خانه خود به تولید انرژی هسته ای بپردازد، مخترعی که از دهها نمایشگاه مخترعان و نوآوران گواهی دریافت کرده است موفق شده است ماشینی اختراع کند که می توانید بدون نیاز به هر نوع سوختی حرکت کند. گروهی از نوابغ جوان در مصر موفق شده اند ابزاری را بسازند که نه تنها امکان تشخیص بیماری های عفونی در کسری از ثانیه را دارد که می تواند آن را به سرعت درمان کند، گروهی از نوابغ بدون آنکه قدم در دانشگاه گذاشته باشند توانسته اند نظریه نسبیت انیشتین و نظریه کوانتوم را رد کنند. گروهی از مخترعان موفق شده اند بدون کوچکترین کمکی برای نخستین بار در جهان، ابزار پیش بینی زلزله بسازند که بارها و بارها با موفقیت زلزله ها را پیش بینی کرده است.

 

این ها جملات آشنایی برای کسانی است که برای مدتی طولانی در فضای رسانه های علم کار کرده باشند. من در دورانی که دبیری گروه دانش روزنامه جام جم را برعهده داشتم فقط در یک سال حداقل فقط ده مورد  با دانشمندان آماتوری مواجه شدم که ادعا می کردند نظریه نسبیت را رد کرده اند (هیچ کدام از آن ها تحصیلات فیزیک فراتر از مقطع متوسطه نداشتند.)، سه مخترع ادعا می کردند دستگاه های پیش بینی زلزله ای ساخته اند که با دقت توان پیش بینی زلزله را دارد، و تقریبا هر روز آن سال شاهد اختراع اولین بار موضوعی در کشور بودم که به گواهی ثبت اختراعات نیز مزین بودند از لواشک گوجه فرنگی گرفته (نه اشتباه نخوانده اید واقعا لواشک گوجه فرنگی در یکی از آن سال ها پروانه ثبت اختراع دریافت کرده بود. ) تا خودروهای پرنده و دیگر موارد.

این مدرک به ظاهر معتبر آن قدر بی پایه و اساس بود که وقتی دیدم توان راضی کردن مدیران و ویراستارانم را درباره بی پایه بودن این گواهی ها ندارم مجبور شدم ایده اشتباه و سراسر از خطایی را به عنوان طرح اختراع به اداره ثبت اختراع ببرم تا نشان دهم هر چیزی – حتی به طور بدیهی اشتباه – ممکن است گواهی ثبت اختراع بگیرد.

برخی از این مخترعان زمانی که به ما مراجعه می کردند پرونده ای شامل مصاحبه هایی که با نشریات عمومی انجام داده بودند یا گواهی ثبت اختراعات یا گواهی شرکت یا دریافت مدال از نمایشگاه های ابتکارات و نو آوری های جهانی (عمدتا کشورهای اروپای شرقی) را به همراه داشتند (قبلا مفصل درباره نمایشگاه های نوآوری نوشته ایم که چقدر بی اعتبار هستند و در واقع نمایشگاه تجاری به شمار می روند.) گاهی اوقات توصیه نامه ای از یکی از اساتید برجسته آن رشته را نیز نشان م یدادند که استاد محترمی درباره کار آنها نوشته بود ایده جالبی است در صورت امکان حمایت شود. وقتی از آن استاد می پرسیدم چرا اسم خود را زیر چنین ایده بی پایه ای قرار داده اید پاسخش به شدت منطقی و البته غیر قابل دفاع بود: «من وقتم محدود است و ایشان در ماه گذشته تقریبا هر روز در مقابل دفتر من نشسته و من به هیچ روش محترمانه ای نمی توانستم به او بقبولانم که اشتباه می کند و تنها راهی که می توانستم از دست او خلاص شوم این بود که نامه ای به این شکل بنویسم.»

زمانی که این افراد به من و همکاران من می رسیدند، معمولا ادعاهای مشابهی داشتند؛ به ما قول حمایت داده شده اما انجام نشده است، جامعه علمی چون درگیر باند بازی است در مقابل ما سنگ می اندازد، پول به ما نمی دهند، آمریکا و کشورهای دیگر پیشنهادهای میلیاردی به ما داده اند که طرح خود را آنجا ببریم اما حب وطن مانع شده و ی میخواهیم در سرزمین خودمان این طرح را به نتیجه برسانیم. مقام های های سیاسی یا امنیتی از ما حمایت کرده اند و شما اگر مطلب ما را کار نکنید با اهداف کشور مبنی بر حمایت از نخبگان در تضادید.

 

تقریبا همه موارد اینگونه ای که با آن ها روبرو شده ایم به دلایل ساده ای در طبقه بندی قرار می گیرند که به زبان محترمانه می توان آن را در رده ای به نام «خزعبلات» قرار داد. حرف های یاوه و ادعاهای بزرگ بی پشتوانه که البته همه آنها به یک انگیزه و به یک روش تولید نشده اند.

بخشی از این ادعاها از سوی افراد یا گروه ها یا شخصیت هایی با هدف های خاص و ویژه مطرح می شوند مکه خود به پوچی ادعاهای خود واقفند اما همزمان می دانند در ساز و کار ناقص و غیر دقیق اداری کشور میان برهایی وجود دارد که با استفاده از آن می توانند منافعی به دست بیاورند.

برای مثال در دوره ای نهاد حمایت از نخبگان – که البته وجود چنین نهادی به تنهایی و به رسمیت شناختن مفهوم انتزاعی مانند نخبگی، به خودی خود ممکن است به سمی برای بدنه کشور بدل شود – در تعریف خود از نخبگان به میزان اختراعات و ثبت اختراع ها اشاره داشت. شناسایی شدن در قالب نخبه ممکن بود برخی از تسهیلات را در اختیار افراد یا شرکت ها قرار دهد و همزمان نقص سیستم و تعریف متفاوتی که در دستگاه قضایی و اداره ثبت اختراعات ایران وجوئد داشت باعث می شد  تا به راحتی و بدون دقت علمی ایده هایی به نام اختراع ثبت شده و برای آن ها گواهی صادر شود. بدین ترتیب برخی ممکن است برای کسب چنین امکاناتی وارد این بازی شده و آگاهانه از نقص های ساختار سو استفاده کنند تا منافعی به دست آورند.

از سوی دیگر برخی دیگر از غفلت و اشتباه خود آگاه نیستند. آنها سودا زده اند و گمان می کنند که واقعا از موهبتی استثنایی برخوردارند و هرچه به ذهن آنها بیاید حتما درست و دقیق است. برخی از آنها مطالعات پراکنده شخصی دارند و چیزهایی را از جاهای مختلف به هم نسبت می دهند و با بد خواندن تاریخ خود را با انیشتین و گالیله و نیوتون مقایسه می کنند که چون پیش تر از زمان هستند کسی قدر کار آن ها را نمی داند.

برخی دیگر ممکن است قربانی ساختار ناقص آموزش و دانشگاه و موسسات پزوهشی یا بازار کار و سرمایه باشند.

هرچه که هست حاصل کار آنها در رده خزعبلات قرار می گیرد.

اما چه معیاری وجود دارد؟ این معیار در تعریف وسیع و گسترده خود روش علمی است که نشان می دهد آیا ادعایی در رده خزعبلات است یا قابل اعتنا و اگر مطابق این روش و ساز و کار مطمئن شدیم ایده ای در رده خزعبلات قرار دارد احتمالا تنها زمانی مجاز به انتشار موضوعی درباره آن ها هستیم که آن ایده بی پایه در حال توسعه در جامعه است.

چرا وقتی شخصی بدون تحصیلات یا سابقه پژوهشی، علمی یا تجربی در زمینه زلزله ادعا می کند با موفقیت دستگاه پیش بینی زلزله را ساخته است با شک فوق العاده بالایی با او مواجه می شویم؟ یک دلیل ساده این است که اولا در دنیای امروز به طور عموم عصر دانشمندان نابغه مستقل تمام شده است. عمده کارهای بزرگ از دل کارهای گروهی بیرون می آید و مگر در بخش های خیلی خاص و نظری و ریاضیاتی عملا امکان اینکه یک نفر به تنهایی  بتواند مسیری را در مرزهای علم به جلو باز کند منتفی است. از آن گذشته روش علمی حکم می کند که شما بر دوش دیگران بایستید. اگر شما قصد ساخت دستگاه زلزله را دارید این دستگاه یا فناوری آخرین مرحله از فاز طولانی تحقیق و توسعه و آزمایش است. فناوری نو مبتنی بر مدل علمی است. مدل علمی که به شما می گوید چرا و چگونه زلزله رخ می دهد، ویژگی های همراه و پیش نشانه های آن کدام است، آیا این دیدگاه با دیدگاه جامعه علمی مطابقت دارد، چه نقدهایی بر آن وارد است، چطور می توان با فرض وجود چنین پیش نشانگرهایی و قرار دادن آن ها در معادله زمانی، آنها را سنجید، از چه مدل هایی برای تحلیل داده ها استفاده می کنید و هزار و یک سوال دیگر که قبل از رسیدن به ساخت ابزار باید به آ« جواب بدهید. وقتی به این سوال ها پاسخ داده شد، ابزار شما وارد مرحله آزمون می شود، داده گیری می کند، داده ها با واقعیت های سنجیده می شود و خطاهای آن تعیین می شود و ایده موجود یا رد یا اصلاح یا تایید می شود.

وقتی مخترعی به من می گوید من توانسته ام دستگاه پیش بینی زلزله دقیقی بسازم و اگر چند میلیاردی به من کمک کنند دستگاه جان همه را نشان می دهند، و در پاسخ به چگونگی پیش بینی تنها به موضوعی مثل انتشار گاز رادون – که یکی از قدیمی ترین  و شناخته شده ترین پیش نشانه های محتمل در ارتباط با زلزله است 0 سخن می گوید و می گویید مثلا از ترس جاسوسان صنعتی نمی تواند روشش را بگوید احتمالا در حال یاوه گویی است.

این راه و روش علم و فناوری نیست. ممکن است چنین پیش گویی بگوید من با کمک ارتباط با ارواج می توانم زلزله را پیش بینی کنم. در آن صورت موضوع داستان دیگری است و در حوزه علم قرار نمی گیرد اما وقتی پای دنیای علم به میان می رسد ما باید سوال های مهم و اساسی را بپرسیم. اگر کسی از پاسخ دادن به ساده ترین سوال های ما عاجز است نمی تواند انتظار داشته باشد که رسانه چشم و گوش بسته به ابزاری برای تبلیغ صدای او بدل شود و از آن مهمتر انتظار کمک مالی و حمایت داشته باشد.

مهم نیست چه کسی و یا کسانی از یک طرح یا ایده حمایت کنند. علم و فناوری اعتبارشان را از افراد و مقامات نمی گیرند بلکه از دقت و روش خود می گیرند.

رسانه ها نیز باید مراقب باشند تا مبادا به ابزاری برای توسعه شبه علم بدل شوند. ابزاری که می تواند موجب ترویج بد فهمی و شبه علم شود. فراموش نکنید اینکه در پایان گفتگویی بنویسیم ما این ادعاها را تایید نمی کنیم کافی نیست. اگر از صحت مطلبی که منتشر کرده ایم مطمئن نیستیم در حال ترویج امر اشتباهی هستیم و مسولیت اخلاقی و حرفه ای ما است که حداقل داستان را در چارچوب و چشم انداز خود قرار دهیم تا مطمئن شویم کسی را گمراه نمی کنیم.

به خصوص به یاد داشته باشیم که در عصر شبکه های اجتماعی شخصی این چنین تبلیغاتی می تواند به ابزاری برای بازرایابی افراد بدل شده و به موج تردید، شایعه، شبه علم و خرافه دامن بزند.

پوریا ناظمی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. خیلی عالی هست این موضوع، تشکر فراوان آقای ناظمی.
    فکر میکنم در تمام جوامع تعیین کنندگان و تسهیل کنندگان مسیر کلان تفکر و تربیت، حاکمان کوچک و بزرگ هستن. از مثال های اول شما در مورد تولید انرژی هسته ای در خانه که، خبری بود که چندین سال پیش جزء افتخارات حاکمان بود و هنوز هم موارد مشابه دارد. این وضعیت که خزعبلات در جامعه ایجاد کردن ،بدترین تاثیر را روی یکی دو ایده به واقع خوب هم که در سال مطرح میشود دارد، اینکه با ساده انگاری و ساده اندیشی و فقط برای اینکه کارنامه ای درخشان از اختراعات کشور در هر سال ارائه دهند، این خزعبلات به عنوان اختراعات درخشان ثبت میشود و در مواردی در صداوسیما به سمع و نظر مردم میرسد، یعنی مسیری را ساخته اند که پر است از شبه و ناکارآمدی. فکر میکنم این موضوع رابطه نزدیکی با گفتگوی سیناپرس با دکتر منتظری دارد (مهاجرت نخبگان تابعی از رفتار مسئولان کشور است). در دریای ایده های عجیب و خزعبلات، با منابع محدود کشور برای حمایت، همان یکی دو ایده کارآمد هم جای دیگه ای را برای رشد پیدا میکنند. شاید ارزش مهم ترین دارایی، یعنی زمان رو درک نکردیم، و جدایی از تمام منابع محدود کشور به سادگی میگذرد. نگاه کوتاه مدت برای ثبات جایگاه رو ملکه آینده کرده ایم. با تشکر از سیناپرس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا