نقش خانواده در برقراری ارتباطات سالم
نخستین و مهمترین دلیل برای برقراری ارتباط، داشتن رابطه با افراد دیگر است. گفت و شنود، راه اصلی برای تبادل ایدهها و افکارمان با یکدیگر و مهمترین جزء ارتباطی است. گفت و شنود راهی است که از طریق آن معانی مشترک خلق میکنیم، روابطمان را با دیگران برقرار میکنیم و میفهمیم که افراد دیگر چگونه احساس میکنند، به چه فکر میکنند و چه کاری انجام میدهند.
اصطلاح مهارت های اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای میان فردی اغلب هم معنی به کار برده میشوند. این در حالیست که، مهارت های ارتباطی به آن دسته از مهارت هایی گفته میشود که افراد از طریق آنها میتوانند درگیر تعامل های میان فردی و فرآیند ارتباط شوند. یعنی فرآیندی که افراد طی آن اطلاعات، افکار و احساس های خود را از طریق مبادله پیام های کلامی و غیرکلامی با یکدیگر در میان میگذارند.
تحقیقاتی که میکزو و همکارانش در سال 2001 انجام دادند، نشان داد که افرادی که دارای سطح بالاتری از مهارت ارتباطی هستند، راحتتر با استرس مقابله میکنند، با تغییرات مهم زندگی بهتر انطباق برقرار میکنند و سازگار میشوند و احتمال کمتری دارد که از افسردگی، تنهایی و اضطراب رنج ببرند.
از سوی دیگر، متخصصان علوم اجتماعی، ساختار خانواده را مؤثرترین عامل مرتبط با رشد ارتباطی فرد میدانند. از طریق ارتباطات میان فردی در خانواده، افراد در مییابند، که هستند، چه جایگاهی در دنیا و چه مسیری در پیش رو دارند.
در خانوادههایی که الگوی ارتباطی شان مبتنی بر گفت و شنود است، افراد مهارتهای ارتباطی بیشتری دارند، مسایل شخصیشان را با دوستانشان در میان میگذارند و در مورد آنها بحث میکنند، در روابط خود با دیگران توانایی گوش دادن و درک پیامهای آنها و همچنین تنظیم هیجانات و عواطف خود را دارند. در مقابل، در خانوادههایی که الگوی ارتباطی شان مبتنی بر همنوایی و همرنگی است، افراد خجالتی و کمرو هستند و توانایی برقراری ارتباط راحت و مناسب را با دیگران را ندارند.
خانواده و ارتباطات میان اعضای آن از عوامل تأثیرگذار بر عملکرد و سلامت روانی نوجوانان است. ویژگی ها و ارتباطات خانوادگی نقش مهمی در حفظ نوجوانان از ارتکاب به رفتارهای پر خطر ایفا میکند. تحقیقات انجام شده به روشنی نشان میدهند که محیط خانواده بهترین مکان برای رشد عاطفی و اجتماعی نوجوانان است و بیشترین تأثیر را بر چگونگی رفتار نوجوان و شناخت او نسبت به خودش دارد.
اگر والدین مهارت های بسنده برای ایجاد ارتباطات مناسب در محیط خانواده را نداشته باشند، دچار نگرانی شدید، انزوا و تنهایی میشوند و این وضعیت به فرزندانشان نیز تسری پیدا می کند. هنگامی که یک ارتباط، شفاف، باز و حساب شده برقرار شود، رابطهها مستحکم میشوند و آنگاه که ارتباط ضعیف شود، این رابطهها فرو میپاشند. نبود مهارتهای ارتباطی مناسب، سبب ایجاد احساس کمبود محبت میان زن و شوهر و والدین و فرزندان میشود. افرادی که از الگوهای ارتباطی مناسب برخوردارند میتوانند ارتباطات سودمند و کارآمد ایجاد کنند.
چند نوع خانواده از منظر الگوی ارتباطی وجود دارد؟
از ترکیب دو بعد جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی چهار نوع خانواده حاصل میشود که هر کدام الگوی ارتباطی متفاوتی دارند. این خانوادهها شامل خانوادههای توافقکننده، کثرتگرا، محافظتکننده و بی قد یا به حال خود واگذارنده هستند.
خانوادههای توافق کننده گفت و شنود و همنوایی بالایی دارند. از یک سو به اعتقادات و عقاید افراد و ابراز آزادانه آن اهمیت میدهند و از سوی دیگر فشار برای موافقت در جهت حمایت از میراث خانوادگی و سلسله مراتب وجود دارد. در این خانوادهها، والدین به فرزندان خود و آنچه آنها میگویند علاقهمند هستند، اما معتقدند که خودشان باید برای خانواده و فرزندان تصمیمگیری کنند.
خانوادههای کثرتگرا دارای گفت و شنود بالا و همنوایی پایین هستند. ارتباطات خانواده باز و نامحدود است و به کفایت ارتباطی فرزندان اهمیت داده میشود. همه اعضای خانواده در گفت و گوها شرکت میکنند و به صورت باز و آزاد درباره موضوعات بحث میکنند. والدین معتقدند که فرزندانشان نیاز به کنترل ندارند و تصمیمگیری برای فرزندان خود را ضروری نمیدانند. آنها به پذیرش باورها و اعتقادات فرزندان خود گرایش دارند و به آنها اجازه میدهند به طور برابر در تصمیم گیری های خانوادگی شرکت کنند.
خانوادههای محافظت کننده گفت و شنود پایین و همنوایی بالایی دارند. ارتباط در این خانوادهها بر اساس حفظ اطلاعات و اجرا کردن هنجارهای خانواده است. والدین این خانوادهها معتقدند که خودشان باید برای خانواده و فرزندانشان تصمیمگیری کنند و دلیلی نمیبینند برای تصمیمات خود به فرزندانشان توضیح دهند. در نتیجه فرزندان یاد میگیرند که گفت و شنودهای خانواده کم ارزش است و نسبت به توانایی تصمیم گیری خود بی اعتماد میشوند و تصمیمات والدین را اجرا میکنند.
خانوادههای بی قید گفت و شنود و همنوایی پایینی دارند. اعضای خانواده اغلب یکدیگر را درگیر مکالمات نمیکنند و برای ارتباط یا حفظ یک خانواده واحد، ارزش کمی قائل هستند. در این خانوادهها تعامل والد- فرزندی اندکی وجود دارد و تقریباً فرزندان به حال خود رها شدهاند.
میتوان چنین تبیین کرد که در خانوادههایی که الگوی ارتباطی شان مبتنی بر گفت و شنود است، افراد مهارتهای ارتباطی بیشتری دارند، مسایل شخصیشان را با دوستانشان در میان میگذارند و در مورد آنها بحث میکنند، در روابط خود با دیگران توانایی گوش دادن و درک پیامهای آنها و همچنین تنظیم هیجانات و عواطف خود را دارند. در مقابل، در خانوادههایی که الگوی ارتباطی شان مبتنی بر همنوایی و همرنگی است، افراد خجالتی و کمرو هستند و توانایی برقراری ارتباط راحت و مناسب را با دیگران را ندارند.
بر اساس پژوهشی که تحت عنوان «رابطه میان الگوهای ارتباطی خانواده و مهارت های ارتباطی نوجوانان» که توسط مهرزاد فراهتی، دکتر علی فتحی آشتیانی و دکتر علیرضا مرادی تهیه شده است، به این نتیجه رسیده اند که الگوهای ارتباطی خانواده در شکلگیری ویژگی های شخصیتی و همچنین سلامت جسمی و روانی خانواده نقشی بسیار مهم ایفا میکنند و پیامدهای مهمی برای زندگی اجتماعی و انتخاب شغل افراد در بردارند. افرادی که درباره افکار و احساساتشان با دیگران صحبت نمیکنند و توانایی خودافشاگری و برقراری ارتباط مناسب با دیگران را ندارند در روابط دوستانهشان احساس رضایت نمیکنند و بیشتر دچار بیماری های جسمانی و استرسهای روانشناختی میشوند.
تأثیر سبک های ارتباطی خانواده بر رشد ویژگی های شخصیتی ممکن است به آشکاری تأثیرات رفتاری به نظر نرسد، چون فرآیند این تأثیر طولانی مدت و ظریف است، اما در نهایت فرد را برای رویارویی با مشکلات گوناگون زندگی توانمند میسازد.
این تحقیق بر روی نوجوانان با طیف سنی خاص انجام گرفت و نتایج آن نشان داد که فرزندان خانوادههای توافق کننده و کثرتگرا نسبت به خانوادههای محافظت کننده و بی قید، مهارت های ارتباطی بیشتری دارند. در چنین خانوادههایی تأکید بر گفت و شنود و تعاملات آزاد و راحت و تبادل نظر بین اعضای خانواده صورت میگیرد و در نتیجه فرزندان برقراری ارتباطات سالم را در محیط خانواده یاد میگیرند.
No tags for this post.