روشی برای درمان دردهای فاجعه‌آمیز!

دردهای مزمن عضلانی اسکلتی، از مهم‌ترین مشکلات مربوط به سلامتی در بسیاری از کشورها هستند و اثرات قابل‌توجهی بر ناتوانی، مرخصی‌های کاری و ترک کار به خاطر ناتوانی دارند.

درد مزمن، به دردی گفته می‌شود که دوره بهبودی آن بیش از زمان معمول و مورد انتظار طول  می‌کشد. این نوع درد تا حد زیادی بر عملکرد روزانه و حرفه‌ای فرد مبتلا اثر منفی می‌گذارد و علاوه بر درمان‌های دارویی و پزشکی نیازمند مداخلات روان‌شناختی جهت پیشگیری از افت کارکرد و ناتوانی جسمانی و روانی است.

فاجعه‌آمیزی، یک تمرکز اغراق‌آمیز منفی روی درد، درماندگی و پیامدهای منفی ناشی از آن است. عوامل زیادی در فاجعه‌آمیز کردن درد نقش دارند. برخی از بیماران به‌منظور اجتناب از انجام مسئولیت‌ها و برانگیختن حمایت و توجه دیگران، به فاجعه‌آمیز کردن درد خود می‌پردازند. ممکن است پاسخ‌های همدلانه یا حمایتی دیگران به تقویت و حفظ فاجعه‌آمیزی و دیگر رفتارهای مربوط به درد بینجامد. طبق نظر برخی محققان، این بیماران، به دنبال جلب حمایت و همدلی دیگران یعنی افراد مهم زندگی برای غلبه به دردشان هستند. به‌عبارت‌دیگر آن‌ها فاجعه‌آمیزی را به‌عنوان یک راهبرد تنظیم هیجان به کار می‌برند.

درد مزمن، به دردی گفته می‌شود که دوره بهبودی آن بیش از زمان معمول و مورد انتظار طول  می‌کشد. این نوع درد تا حد زیادی بر عملکرد روزانه و حرفه‌ای فرد مبتلا اثر منفی می‌گذارد و علاوه بر درمان‌های دارویی و پزشکی نیازمند مداخلات روان‌شناختی جهت پیشگیری از افت کارکرد و ناتوانی جسمانی و روانی است.

محققان می‌گویند بین دلبستگی و درد رابطه وجود دارد و نظریه دلبستگی را برای بیماران مبتلا به دردهای مزمن به‌کار برده‌اند و شکایت مربوط به درد را یک رفتار دلبستگی نامیده‌اند. این رفتارها به شکل شکایت، نالیدن، مراجعه مکرر به پزشک، سوالات مکرر درباره بیماری و تقاضای کمک و حمایت نشان داده می‌شوند. برخی محققان معتقدند رفتارهای مربوط به درد در بیماران مبتلا به درد مزمن، حتی می‌تواند شکلی از تروماهای حل‌نشده دوران کودکی آن‌ها باشد.

محققینی از دانشگاه تبریز و دانشگاه شهید بهشتی، به‌منظور کمک به کاهش وضعیت فاجعه‌آمیز بودن چنین دردهایی در بیماران، از روشی موسوم به «رفتاردرمانی دیالکتیکی» یا DBT به‌عنوان یکی از مهم‌ترین درمان‌های موج سوم استفاده کرده‌اند.

DBT یک روش شناختی رفتاری است که هسته اصلی آن، تنظیم هیجان است و دارای دو جزء درمان فردی و آموزش مهارت‌های گروهی است. این روش به‌طور همزمان موجب انعطاف‌پذیری رفتار بیمار و پذیرش احساسات او می‌شود و به تعادل میان آن دو کمک می‌کند.

به‌منظور انجام درمان به روش فوق، جلساتی با حضور بیماران انجام شد که شامل تکنیک‌های تحمل، ذهن آگاهی، اعتبار شخصی، زنجیره تحلیل رفتار و مواجهه بود. این موارد در 12 جلسه 60 دقیقه‌ای انجام شدند.

نتایج این پژوهش نشان داد که روش DBT دارای اثربخشی بالینی قابل‌توجه و معنی‌داری است. بر اساس این نتایج، به کار بردن مهارت‌های فوق در ایجاد احساس ایمنی در بیماران مورد پژوهش نقش ویژه‌ای داشته است.

طبق گفته پژوهشگران، آموزش تکنیک‌های رفتاردرمانی دیالکتیکی به‌عنوان یکی از درمان‌های مرتبط با تنظیم هیجان، به بیماران مشارکت‌کننده در این پژوهش کمک کرد تا از راهبردهای تنظیم هیجان مؤثرتری استفاده کنند و ازآنجایی‌که به کار بردن این راهبردها، خود نشان‌دهنده یک سبک دلبستگی ایمن است، بالا رفتن ایمنی دلبستگی و کاهش فاجعه‌آمیزی درد در بیماران فوق قابل پیش‌بینی است.

گفتنی است نتایج پژوهش فوق در قالب مقاله‌ای علمی پژوهشی در فصل‌نامه «بیهوشی و درد» وابسته به انجمن رژیونال آنستزی و درد ایران به چاپ رسیده است.

گزارش: محمدرضا دلفیه

منبع: امینی فسخودی، م. و همکاران. 1396. کارایی تکنیک های مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش فاجعه آمیز کردن درد در بیماران با سبک دلبستگی دلمشغول دارای درد مزمن عضلانی- اسکلتی. بیهوشی و درد، 7(4): 13-1.

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا