هیرکان، پلنگ بیقلمرو
آنطور که مدیر کل بازرسی سازمان حفاظت محیطزیست گفته است؛ اطلاعات در مورد مرگ هیرکان، پلنگ گلستان در سامانهای که سینگال های ارسالی ردیاب های ماهواره ای توسط آن تجزیه و تحلیل می شد، ثبت شده است. بررسی این سیگنالها نشان میدهد هیرکان بعد از نصب ردیاب ماهواره ای در تاریخ 2 شهریورماه 1395 و رها سازی در پارک ملی گلستان تا تاریخ 6 مهرماه 1395 یعنی 35 روز پس از رهاسازی زنده بوده است. به گفته فرید اما ادعاهای بعد از این تاریخ در مورد زنده بودن هیرکان صحیح و مطابق با واقعیت نبوده است.
گردنبند جابجا نشده
به گفته فرید ماجرا از این قرار بوده است که پس از دریافت سیگنالهای غیر عادی از ردیاب ماهوارهای چهار نفر از افراد مرتبط با پروژه یعنی سیدمجتبی حسینی معاون اداره کل، فرزاد اکبرنژاد کارشناس حیات وحش اداره کل، سیاوش روشنیان مسئول نگهداری و حمیدرضا نجاری سرپرست معاونت پارک ملی گلستان به منطقه مراجعه میکنند، اما با لاشه پلنگ ماده یعنی هیرکان مواجه میشوند. وی ادامه داد: «افراد مذکور پس از مشاهده لاشه، ردیاب را در همان محل زیر یک درخت قرار داده و باقیمانده لاشه را در داخل کیسه پلاستیکی به محل اداره پارک ملی گلستان منتقل و برای بررسی DNA در داخل فریزر قرار می دهند».
اینکه عنوان شده چندین ماه ردیاب در پارک ملی گلستان چرخیده، صحت ندارد و بررسی سامانه مربوطه و اطلاعات موجود در آن حاکی از آن است که ردیاب از تاریخ 28 سپتامبر 2016 برابر با 6 مهر 1395 ثابت بوده و جابجایی در سامانه ثبت نشده است.
مدیرکل دفتر بازرسی سازمان حفاظت محیط زیست در خصوص برخی ادعاهای مطروحه در مورد جابجایی ردیاب ماهواره ای، اظهار کرد: «اینکه عنوان شده چندین ماه ردیاب در پارک ملی گلستان چرخیده، صحت ندارد و بررسی سامانه مربوطه و اطلاعات موجود در آن حاکی از آن است که ردیاب از تاریخ 28 سپتامبر 2016 برابر با 6 مهر 1395 ثابت بوده و جابجایی در سامانه ثبت نشده است.» به گفته مدیر کل دفتر بازرسی سازمان محیطزیست آنچه در جریان رهاسازی هیرکان به دست آمد بی شک گرانقیمت است. تجربیات دوران نگهداری و رفتارشناسی پلنگ و حفظ خصلت وحشی بودن آن همچنین پژوهش ها و تحقیقات کاربردی بعدی که می تواند بر پایه تجربیات فعلی صورت گیرد تنها برخی از دستاوردهای رهاسازی هیرکان در طبیعت است.
در روسیه قبل از رهاسازی ببر سیبری مدتی حیوان را در محوطه فنس کشی شده بزرگ و تحت نظارت دوربین، بدون حضور انسان قرار داده و رفتارهایش را رصد می کنند. به نظر میرسد با تجربه هیرکان انجام چنین کاری برای رهاسازی های بعدی ضروری است. عکس: WWF روسیه.
فرید با بیان اینکه طبق اظهارات افراد حاضر در محل، سمت راست سر پلنگ تلف شده آثار پارگی وجود داشته که حاکی از درگیری پلنگ تلف شده با یک گونه قوی تر بوده است، اظهار کرد: «همچنین بقایای میش شکار شده ای در معده پلنگ وجود داشته که نشان دهنده توانایی جانور در شکار طعمه بوده است.»
رها سازی پرابهام، مرگ تلخ
هر چند این اطلاعات بخشی از ابهام ماجرا کم کرد، اما هنوز سوالهایی در باره نحوه رهاسازی و مرگ و هیرکان وجود دارد. آنطور که گفته شده این حیوان در درگیری با حیوان دیگری مرده است؛ یک گونه قویتر. اگر منظور از یک گونه قویتر گونهای جداگانه باشد، تنها موجود قویتر در آن منطقه خرس است. اما هیچ سابقهای از درگیری مرگبار بین خرس و پلنگ حداقل در ایران ثبت نشده است. بنابراین احتمال این است که منظور از گونه قویتر فرد قویتر از جمعیت همانگونه بوده باشد. اگر این طور باشد، دو نکته را میتوان در نظر گرفت، اولا اشتباهی در این سطح زیبنده سازمان حفاظت محیط زیست نیست. نکته دوم سابقه چنین درگیریهایی است. از سه مورد ثبت شده و مستند مرگ پلنگ بر اثر حمله پلنگ دیگر دو مورد آن در مورد پلنگهای ماده رخ داده است و درگیری بر سر طعمه هم شایع است.
پارک ملی گلستان، محیط مساعدی برای زندگی پلنگ ها است و همان طور که دیده می شود پلنگ های بزرگ و موفقی دارد. این جا چندان برای رها سازی یک پلنگ بی تجربه بزرگ شده در اسارت محیط مساعدی نیست. عکس: بهزاد فراهانچی/ پارک ملی گلستان
مخصوصا اینکه این حیوان از بیرون محیط وارد یکی از اشباعترین زیستگاههای پلنگ در ایران شده و هیچ قلمرویی نداشته است و پلنگها حیواناتی هستند به شدت قلمروطلب. در چنین شرایطی هیرکان به چشم دیگر افراد حاضر در محل غریبه بوده و درگیری بین اعضای غریبه در پلنگها شایع است. مخصوصا اینکه این پلنگ جوان از دید پلنگها دیگر آماده زادآوری در نظر گرفته میشده است. در چنین شرایطی احتمال درگیری مرگبار بین هیرکان و یک فرد قویتر و بزرگتر از جمعیت پلنگ در منطقه پارک ملی گلستان دور از ذهن نیست. فقط یک نکته میماند، آنهم این است که بنابه اطلاعات موجود هیرکان گرسنه نبوده ودرگیری احتمالا بر سر طعمه رخ نداده، بلکه بر سر قلمرو رخ داده است.
این حیوان از بیرون محیط وارد یکی از اشباعترین زیستگاههای پلنگ در ایران شده و هیچ قلمرویی نداشته است و پلنگها حیواناتی هستند به شدت قلمروطلب. در چنین شرایطی هیرکان به چشم دیگر افراد حاضر در محل غریبه بوده و درگیری بین اعضای غریبه در پلنگها شایع است
درس گرفتن از اشتباهات
همان طور که گفته شد، علاوه بر رهاسازی در محل اشتباه آنطور که اطلاعات فعلی اجازه میدهند؛ پرسه بازگرداندن این حیوان به طبیعت دو مشکل عمده داشته است. نخست اینکه مشخص نیست این پلنگ ماده در چه شرایطی بزرگ شده و استانداردهای نگهداری از این حیوان مطابق روشهای شناخته شده برای رهاسازی بوده است یا نه؟ مثلا تجربه رهاسازی موفق ببر در روسیه که حیوان حساستری است، نشان میدهد، این حیوان ابدا در مدت زندگی اسارت از تولهگی تا بزرگسالی با هیچ انسانی برخورد نداشته است و موفق به شکار گونههای بزرگ در محوطه فنس کشی بزرگ شده است. انجام این کار به شدت پرهزینه است. اما مشاهدات از رها سازی هیرکان این چنین نشان داده که این پلنگ خیلی هم از حضور آدمی زاد آنقدر ترسی نداشته و به جز گراز شکار روی طعمه دیگری را امتحان نکرده بوده که البته همانطور که گفته شد، کاری است بسیار پیچیده و پرهزینه، اما این تجربه نشان میدهد اگر قرار به چنین کاری است، بدون انجام این هزینهها رهاسازی موفقی انجام نخواهد شد.
حیوان بدون طی کردن هیچ یک از این مقدمات لازم مستقیما در طبیعت رها شد، که به آن رهاسازی سخت گفته میشود. این شیوه احتمال موفق نبودن رهاسازی را بالا میبرد.
به این کار هاسازی نرم گفته شده میشود. یعنی حیوان ابتدا در محوطهای وسیع و فنس کشی شده و تحت نظارت بدون دخالت و حضور انسان رها و برایش طعمه زنده فراهم میشود تا تواناییهاش در شکار و پنهانکاری محک زده شود. اما این حیوان بدون طی کردن هیچ یک از این مقدمات لازم در طبیعت رها شد، که به آن رهاسازی سخت گفته میشود. این شیوه احتمال موفق نبودن رهاسازی را بالا میبرد.
نکته دیگر در مورد هیرکان همان طور که در بالا هم به آن اشاره شد رهاسازی حیوان در محیط اشتباه است. پارک ملی گلستان یکی از بهترین زیستگاههای پلنگ در ایران است و شاید این آگاهی ما را به این اشتباه بیندازد، که باید این پلنگ بی تجربه را در این منطقه رها کرد. اما همانطور که گفته شد این شرایط خوب زیستگاهی، باعث شده این منطقه تا سرحد ظرفیتش اشباع از پلنگ باشد و شاید ظرفیت ورود برای یک پلنگ دیگر را نداشته. در نتیجه هیرکان در محیطی اشباع از پلنگها بزرگ و موفق، قربانی بیتجربگی، جوانی و نداشتن قلمرو شده است.
تکرار تجربه، ضرورتی غیر قابل انکار
البته موضوع در حال حاضر مرگ پلنگ نیست، چون به هر حال رهاسازی تجربهای است که باید رخ بدهد و حیوان در اسارات فایده چندانی برای جمعیت یک گونه ندارد. اما انجام همه این امور در پنهانکاری و سکوت خبری وبدون اطلاع رسانی مناسب باعث ابهامات بعدی شد که حتی در ماجرای مرگ پلنگ هم ادامه داشت. در حقیقت موضوع مرگ پلنگ آن اندازه مهم نیست که پنهانکاری در این ماجرا اهمیت دارد.
همه ای سوالها ابهاماتی در موضوع را باقی میگذارد، که بهتر است هرچه سریعتر روشن شوند، چون رهاسازی وبازمعرفی گونههایی که به هر دلیلی مثل از بین رفتن مادر ویا گم شدن به اسارت میافتند باید ادامه یابد. اما روشن شدن ابهامات مرگ هیرکان و دادن اطلاعات دقیق میتواند پله موفقی شود، برای تجربیات بعدی. در واقع پنهانکاری و هجمه بیدلیل دو عاملی هستند، که میتواند، بازمعرفی گونههای اسیر در طبیعت را در ایران برای همیشه در نطفه خفه کند، اقدامی که قطعا به ضرر حیاتوحش کشور است.
علی رنجبران
No tags for this post.