نگاهی به ریشه های فرهنگی تاریخی شب چله
زایش فرهنگ و تاریخ در طولانیترین شب سال

در فرهنگ ایرانی، طولانیترین شب سال که مقارن با انقلاب زمستانی است، با دو نام اصلی شناخته میشود: یلدا و چله. این دو نام، هر کدام ریشههای زبانی و فرهنگی متفاوتی دارند و نشاندهنده لایههای تاریخی غنی این جشن باستانی هستند.
به گزارش خبرگزاری سیناپرس، جشن بزرگداشت شب چله یا به بیانی دیگر شب یلدا، ریشه در باورهای کهن ایرانی داشته و به زایش خورشید و پیروزی نور بر تاریکی اشاره دارد. در ابتدا باید به این مهم اشاره کرد که واژه «یلدا» ریشهای غیرایرانی دار داشته و از زبان سریانی (یکی از گویشهای آرامی میانه) وارد فارسی شده است. در سریانی، «یَلدا» به معنای «تولد» یا «زایش» است و البته نباید فراموش کرد که خط و زبان آرامی در روزگار هخامنشیان در دربار استفاده شده و ریشهای قدیمی در فرهنگ ایران زمین دارد.
واژه یلدا برای اطلاق شب چله، احتمالا در دوره ساسانی یا اشکانی، از طریق تماس فرهنگی ایرانیان با جوامع مسیحی که در امپراتوری ایران ساکن بودند، وارد زبان فارسی شد. همزمانی تقریبی انقلاب زمستانی با جشن میلاد مسیح در برخی تقویمهای اولیه مسیحی (پیش از تثبیت ۲۵ دسامبر)، باعث شد این نام بر جشن باستانی ایرانی نیز اطلاق شود.
ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» از این شب به عنوان «میلاد اکبر» (تولد بزرگ) یاد میکند و آن را به زایش خورشید نسبت میدهد، که نشاندهنده همآمیزی باور ایرانی (زایش مهر/خورشید) با مفهوم سریانی تولد است.
هرچند دقیقا مشخص نیست این واژه کی و چگونه وارد فارسی شده، اما به تدریج «شب یلدا» مترادف با جشن چله شد و امروزه هر دو نام به طور یکسان و برای یک مفهوم به کار میروند. این وامواژه، نمادی از تعاملات فرهنگی ایران با همسایگان خود است، بدون اینکه اصل جشن را تغییر دهد.
در مقابل، نام، شب چله (یا شب چله بزرگ) ریشهای کاملا ایرانی و فارسی دارد و مستقیما به گاهشماری باستانی و تقسیمبندی فصول بر پایه دورههای چهلروزه اشاره میکند. واژه «چله» از «چهل» گرفته شده و به معنای «چهلم» است. بر اساس منابع کهن میتوان گفت در تقویم ایرانی، زمستان به دو دوره تقسیم میشد:
چله بزرگ (چله کلان): از اول دیماه (پس از شب یلدا) تا دهم بهمنماه، یعنی دقیقا ۴۰ روز، که سردترین و سختترین بخش زمستان به شمار میرفت.
چله کوچک (چله خرد): از دهم بهمن تا اول اسفند، حدود ۲۰ روز، که سرما کمتر بود.
در این میان شب آخر آذر (شب یلدا) به عنوان آغازگر این چله بزرگ، «شب چله» نام گرفت. این تقسیمبندی نه تنها عملی (برای پیشبینی آبوهوا و کشاورزی) بود، بلکه به گونهای نمادین نیز نشانگر گذر از تاریکی به سوی نور و بهار بود و به همین دلیل ایرانیان همواره در طول حیات خود، آن را گرامی داشته و با باوری راسخ به پیروزی نور بر تاریکی و امید بر یاس، سختترین روزها را که میتوانست منجر به زوال هر تمدنی شود، پشت سر گذاشته و بار دیگر استوار به عرصه پر غرور تاریخ بازگشتهاند.
با تکیه بر متون باستانی و بررسی آیینهای کهن ایرانی، میتوان ریشههای این جشن را در عمق باورهای زرتشتی و میترایی جستجو کرد، جایی که خورشید به عنوان مظهر اهورامزدا و خدای روشنی، بر اهریمن تاریکی چیره میشود. این جشن، که از دوران هخامنشیان (حدود ۵۰۲ پیش از میلاد) در تقویم رسمی ایران گنجانده شده، بخشی از گاهشماری نجومی است که زندگی روزمره کشاورزان و چوپانان باستانی را شکل میداد.
از منظر ستارهشناسی اما شب یلدا مقارن با انقلاب زمستانی در نیمکره شمالی است، زمانی که زمین با انحراف ۲۳.۵ درجهایاش نسبت به مدار خورشید، طولانیترین شب را پدید میآورد.
یلدا را میتوان در پیوند با دیگر جشنهای باستانی ایران بررسی کرد. جشن مهرگان، که در پاییز برگزار میشود، به ستایش مهر اختصاص دارد و نماد پیروزی بر خشکسالی و تاریکی است؛ تیرگان، جشن باران و آب، بر پایه موقعیت خورشید در تابستان شکل گرفته و نوروز، آغاز بهار، نقطه اوج این چرخه نجومی است که با اعتدال بهاری، تعادل نور و تاریکی را جشن میگیرد.
همه این آیینها بر پایه رویدادهای کیهانی بنا شدهاند و نشاندهنده فلسفهای عمیق در فرهنگ ایرانی است: نبرد همیشگی روشنی با ظلمت که در اسطورههای زرتشتی به شکل دوگانه اهورا و اهریمن تجلی یافته است. در شب یلدا، آتشافروزی یکی از آئینهای جاودان بود تا تاریکی را عقب رانده و اهریمن را بگریزاند، سنتی که ریشه در حفاظت از گلهها و مزارع در برابر نیروهای شر داشت.
از دیدگاه اجتماعی اما، شب یلدا بیش از یک رویداد نجومی، فرصتی برای تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی محسوب میشد. در ایران باستان، خانوادهها گرد سفرهای مقدس مینشستند و میوههایی همچون انار نماد باروری و هندوانه یادآور تابستان را همراه با خشکبارهایی چون کشمش، انجیر و آجیل بر آن میچیدند.
این سفره، تمثیلی از برکت طبیعت بود و مردم در کنار آن از اهورامزدا طلب روشنی و سلامتی میکردند تا زمستان سخت را پشت سر بگذارند. این رسم، که امروزه نیز زنده است، نشاندهنده وابستگی معیشتی ایرانیان به کشاورزی و دامداری است؛ جایی که چرخه فصول نه تنها زندگی مادی، بلکه باورهای معنوی را شکل میداد.
در نهایت، شب یلدا نه تنها یک جشن باستانی، بلکه میراثی زنده از فرهنگ ایرانی است که در گذر هزارهها، امید و روشنی را به نسلها منتقل کرده است. در این شب، بیایید به یاد اجدادمان، آتش مهر را در دلهایمان برافروزیم و منتظر زایش خورشید باشیم که همواره از دل تاریکی بیرون آمده و فراموش نکنیم تاریخ ایران زمین، روزگاری به مراتب سختتر از روزگار ما را دیده و پشت سر نهاده و ایران و ایرانی استوار و پابرجا به زندگی خود ادامه داده و روزهای تاریک رفتنی هستند و ما را این نوید مژده بخش است که پایان شب سیه، سپید است.
*دکتر احسان محمدحسینی، باستان شناس





