سالهاست درباره تغییرات بازار کار صحبت میکنیم؛ از ظهور مشاغل تازه تا ناپدید شدن نقشهایی که زمانی ستون اقتصاد بودند. اما واقعیت این است که همه این بحثها در یک نقطه مشترک جمع میشوند: در آینده، شغلها ثابت نمیمانند؛ این مهارتها هستند که ثبات میسازند.
به گزارش خبرگزاری سیناپرس، آینده شغلی دیگر با عنوان شغلی تعریف نمیشود؛ با «توانایی انجام کار با کیفیت» تعریف میشود. و این توانایی همان چیزی است که امروز باید جدی بگیریم: مهارت، پاسپورت شغلی آینده است.
پاسپورت، در سادهترین معنا، سند هویت است. یعنی نشان میدهد تو کی هستی و چه تواناییهایی داری. اما مهمتر از آن، پاسپورت امکان عبور میدهد؛ اجازه میدهد از یک مرز وارد مرز دیگر شوی. همین استعاره دقیقا توصیفکننده دنیای کار آینده است: مهارتها تبدیل شدهاند به هویت حرفهای ما و همچنین بلیط عبور از یک مسیر شغلی به مسیر دیگر. این اتفاق بیسروصدا شروع شده و سرعتگرفتن فناوری آن را شتاب داده است.
اجازه بدهید از جایی شروع کنم که همه ما لمسش کردهایم. در گذشته شغلها معمولا به اندازه یک نسل عمر داشتند. مهارتهای تخصصی که یک فرد یاد میگرفت تا سالها برایش کافی بود، اما حالا شرایط برعکس شده: فناوری در چند سال همه قواعد را تغییر میدهد، و مهارتی که پنج سال پیش مزیت بود، امروز فقط «لازم» است، نه «کافی». از آن مهمتر اینکه بسیاری از مهارتهای فنی بدون مهارتهای نرم عملا کارایی ندارند. یک برنامهنویس فقط با بلد بودن کدنویسی، «قابل جایگزینی» میشود؛ اما برنامهنویسی که توان حل مسئله، ارتباط موثر و تفکر محصول دارد، «قابل حذف نیست». همینجاست که میگوییم مهارت ترکیبی، نه صرفا سخت، نه صرفا نرم، پاسپورت واقعی آینده است.
تغییراتی که امروز در بازار کار میبینیم، نشانههای یک حقیقت بزرگترند:”مشاغل آینده شبیه ایستگاههای قطارند، نه مقصد نهایی”
تو در یک دوره کاری در یک ایستگاه متوقف میشوی، تجربه جمع میکنی، بعد به ایستگاه بعدی میروی. در چنین جهانی، تنها چیزی که تو را بین ایستگاهها جابهجا میکند، «عنوان شغلی» نیست؛ مجموعه مهارتهایی است که میتوانی همراه خودت حمل کنی.
اما سؤال اصلی این است: چرا مهارت اینقدر مهم شده؟ پاسخ ساده است اما پیامدهای عمیقی دارد:
فناوری از ساختار شغلها سریعتر تغییر میکند، اما از ساختار مهارتها نه.
شغلها محصول ترکیب فناوری، نیاز بازار و ساختار سازمانیاند. این سه متغیر هر سه ناپایدارند، اما مهارتها اگر درست انتخاب شوند؛ انعطاف دارند و میتوانند در حوزههای مختلف به کار بیایند. برای مثال، مهارت تحلیل داده، مهارت کار تیمی، مهارت حل مسئله، مهارت نوشتن حرفهای، مهارت کار با هوش مصنوعی، مهارت یادگیری سریع اینها صرفنظر از صنعت، قابل انتقالاند. به زبان ساده: اگر فردا صنعت انرژی تغییر کند، اگر صنعت آموزش متحول شود، اگر صنعت فرهنگ دیجیتال زیر و رو شود، مهارتهای بنیادی تو هنوز قابل استفادهاند.
دلیل اینکه بسیاری از افراد با کوچکترین تکانه بازار کار نگران میشوند، این نیست که شغلشان تهدید شده؛ مشکل این است که مهارتشان قابل انتقال نیست. یعنی پاسپورت ندارند. در یک نقطه گیر کردهاند و نمیتوانند از مرز آن نقش خارج شوند. و این دقیقاً همان جایی است که آینده شغلی آسیبپذیر میشود.
یکی از ویژگیهای مهم پاسپورت این است که اعتبار دارد. مهارتها هم دقیقا همینطورند: باید «قابل سنجش، قابل نمایش و قابل اعتماد» باشند. دیگر زمانهای نیست که بگوییم «بلد هستم»؛ باید بتوانی نشان بدهی. نمونه کار، پروژه، خروجی واقعی، گواهی معتبر، سابقه حل مسئله، تجربه عملی، اینها تبدیل شدهاند به مهارتهای مستند. دنیای آینده مهارت پنهان را قبول نمیکند؛ فقط مهارت اثباتشده را میپذیرد.
حالا بیایید از زاویهای ملایمتر و انسانیتر نگاه کنیم. آینده مهارتمحوری فقط یک روند اقتصادی نیست؛ یک تحول ذهنی هم هست. ما دیگر مجبور نیستیم خودمان را در قالب یک عنوان شغلی محدود کنیم. مهارتها به ما اجازه میدهند بهجای «من چه کاره هستم؟» بپرسیم «من چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟». این پرسش دوم آزادکننده است؛ انسان را از قفس شغلی بیرون میآورد و فرصتهای تازه میسازد. یک فرد مهارتمحور همیشه میتواند خودش را بازتعریف کند، بدون اینکه از صفر شروع کند.
در آیندهای نهچندان دور، سازمانها هم بهجای ساختارهای شغلی سختگیرانه، به سمت «پیکربندیهای مهارتمحور» میروند. تیمها براساس مهارت تشکیل میشوند نه براساس عنوان. حتی مسیر رشد شغلی نیز منعطفتر خواهد شد؛ یعنی تو میتوانی بین نقشهای متفاوت جابهجا شوی، بدون اینکه از مسیر پیشرفت خارج شوی. این یعنی مهارت نهتنها پاسپورت ورود به بازار کار است، بلکه پاسپورت حرکت درون آن هم هست.
اما این آینده روشن یک شرط مهم دارد: مهارت باید پیوسته بهروزرسانی شود.
پاسپورتی که تاریخ انقضا نداشته باشد بیارزش است. در جهانی که فناوری هر سال یک لایه جدید به خودش اضافه میکند، ما هم باید هر سال یک لایه جدید به مهارتهای خود اضافه کنیم. البته این «بهروزرسانی» نباید استرسآور باشد؛ اگر مهارتهای بنیادی را درست انتخاب کنیم، یادگیری چیزهای جدید نه از سر ترس، بلکه از سر رشد خواهد بود. مهارتهای بنیادی مثل ستونهای ثابت هستند که تغییرات دیگر را قابل حمل میکنند.
یکی از اشتباهاتی که در دورههای آموزشی، سازمانها و حتی نظامهای آموزشی دیده میشود این است که مهارتهای فنی را بیش از حد بزرگ میبینند و مهارتهای نرم را دستکم میگیرند. واقعیت اما برعکس است: مهارتهای نرم هستند که مهارتهای سخت را قابل استفاده میکنند. تو ممکن است ده مهارت فنی داشته باشی، اما اگر نتوانی با دیگران ارتباط بگیری، مسئله را تحلیل کنی یا در بحران تصمیم درست بگیری، مهارت فنیات در عمل خام میماند. مهارت ترکیبی همان چیزی است که جایگاه شغلی را مقاوم میکند.
اجازه دهید یک حقیقت دلگرمکننده هم بگویم: دنیای آینده برخلاف تصور عامیانه، کاملا بیرحم و ضدانسان نیست؛ اتفاقا انسانیتر میشود، زیرا هر فردی که مهارت واقعی داشته باشد، فارغ از مدرک، سابقه، یا جایگاه، میتواند جای خودش را پیدا کند. مهارت عدالت ایجاد میکند؛ یعنی فاصلهها را کمتر میکند. پاسپورت شغلی آینده بر اساس «توانستن» صادر میشود، نه بر اساس «داشتن». این تغییر ارزشمند است و باید آن را جدی گرفت.
در پایان، اگر بخواهم یادداشت را در یک جمله خلاصه کنم، میگویم: مهارت همان چیزی است که در آینده میتواند هم ما را از بیثباتی نجات دهد، هم فرصتهای تازه پیش پایمان بگذارد. مهارت، پاسپورت عبور از مرزهای شغلی است و هرچه زودتر برای اعتباربخشی به این پاسپورت اقدام کنیم، آیندهای امنتر، آزادتر و انعطافپذیرتر خواهیم داشت.
*آزاده لشکری زاده، کارشناس و فعال اقتصاد و بازار

