آیا میتوانیم از اشیای شکسته چیزی یاد بگیریم؟

شاید همه ما انسانها به نوعی «اشیایی شکسته» هستیم، یا در مسیر شکستن قرار داریم. احتمالا به این ترتیب، روادارتر و مقاومتر خواهیم شد.
به گزارش سیناپرس، زندگی ما با اشیای شکسته پیوند خورده است. دسته دری که چندسال است گیر میکند و به خودمان میگوییم بالاخره یکروزی باید درستش کنیم، دوربین عکاسی که زمین خورده و ترک برداشته، اما هنوز عکس میگیرد، یا کیف و کفشی که آسیب دیده، اما هنوز کار میکند.
ما رابطهای ویژه با این شکسته بستهها پیدا میکنیم. انگار فقط خودمان از گذشتهشان باخبریم و رازشان را میدانیم به همین دلیل جای تعجب ندارد که خیلی از آدمها نمیخواهند چیزهای شکستهشان را با چیزهای تازه جایگزین کنند.
حتی گاهی چیزهای شکسته از نسخه سالمشان بهترند. چیزهای شکسته ما را به مراقبت، شفقت و گشودگی فرامیخوانند. شاید وقتهایی که چیزی میشکند، تازه میشود آن را شناخت و ترمیم کرد.
فلسفههایی هم هست که برای شکستگی معنا قائلاند، ازجمله سنت ژاپنی وابیسابی که زیبایی را در ناپایداری، کاستی و فرسودگی میبیند و به آن احترام میگذارد.
بهجای پاککردن آثار گذر زمان، آنها را میپذیرد و حتی گرامی میدارد. نمونه بارزش هنر کینتسوگی است: فنجانی که شکسته با لاکی آمیخته به پودر طلا یا فلزات دیگر ترمیم میشود، طوری که ترکها نه پنهان، بلکه برجسته و زیبا میشوند. این فنجان حالا داستانی از دوام، اصالت، پذیرش و مراقبت را روایت میکند.
از دیدگاه هایدگر، چیزی که از کار افتاده، اغلب بیش از چیز سالم در برابر ما «حاضر» میشود. دیگر نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم، به چشم میآید، بررسیاش میکنیم، و میکوشیم بفهمیم چطور میشود درستش کرد.
این موضوع نه فقط درمورد اشیا، بلکه درباره دیگر انسانها، عرفهای اجتماعی، روابط، نظریههای علمی و نهادها هم صدق میکند؛ تا وقتی چیزی کار میکند در ناآگاهی از آن به سر میبریم، اما وقتی میشکند ناگهان آگاه میشویم، پیگیرش میشویم، و تازه شروع میکنیم به فهمیدنش و اگر در مسیر فهمیدن پیش برویم، به درکی تازه از دنیا میرسیم.
نگاهی که به ما یادآور میشود، شاید همه ما انسانها نیز به نوعی «اشیایی شکسته» هستیم، یا در مسیر شکستن قرار داریم. احتمالاً به این ترتیب، روادارتر و مقاومتر خواهیم شد.
